فصل دوم: خاطرات مهدی فرهودی

همکاری با کارخانه چیت سازی

کد : 81773 | تاریخ : 30/04/1395

‏اولین بار که زندانی شدم کوتاه مدت بود. دومی هفت ماه طول کشید. ‏‏چون ‏‎ ‎‏بیکار بودم به کارخانه چیت سازی‏‏ که مرکز کارگرها بود رفتم. پدرم آنجا ‏‎ ‎‏آشنایی‏‏ داشت من را معرفی کرد؛ چون حسابداری کهنه کار و قدیمی ‏‏داشت ‏‎ ‎‏و کارخانه نیز قدیمی بود آنجا به عنوان حسابرس مشغول به کار شدم.‏

‏صاحب کارخانه شخصی به نام فاتح‏‏ و سرمایه دار معروفی بود. بعدها ‏‎ ‎‏به طریقی که نمی دانم کشته شد. پس از مدتی رئیس حسابداری روی من ‏‎ ‎‏حساس شد؛ چون من اعتقادات مذهبی ام مانند نماز خواندن را حفظ ‏‎ ‎‏کرده بودم. حقوق کارگرها را هم داخل سالنهای رنگرزی و ریسندگی ‏‎ ‎‏برده و تحویل می دادم.‏

‏در کارخانه سالنهای عظیمی برای بافندگی وجود داشت که در آن ‏‎ ‎‏صداهای شدیدی به گوش می رسید. کارگرها آنجا دو - سه شیفت کار ‏‎ ‎
‎[[page 85]]‎‏می کردند. ریسندگی با سیستمهای قدیمی خیلی سخت بود. واقعاً ‏‎ ‎‏کارگرها را استثمار کرده بودند. وقتی من با کارگرها ارتباط برقرار ‏‎ ‎‏می کردم رئیس حسابداری از طریق منابع ساواک و حزب رستاخیز ‏‎ ‎‏متوجه شده بود که سابقه زندان دارم؛ به همین دلیل پس از گذشتِ ‏‎ ‎‏چهارماه ناچار شدم استعفا بدهم.‏

 

[[page 86]]

انتهای پیام /*