فصل دوم: خاطرات مهدی فرهودی

جلسات و دوستان هیأت

کد : 81795 | تاریخ : 30/04/1395

‏مصطفی خوشدل‏‏ از اعضای کادر اصلی سازمان مجاهدین سابق بود. ‏‎ ‎‏البته من بی اطلاع بودم. یکی از دوستان خانوادگی به نام محمود عطایی‏‏ ‏‎ ‎‏که در رشته متالوژی دانشگاه صنعتی شریف تحصیل می کرد و از ‏‎ ‎‏شاگردان ممتاز بود هم عضو سازمان بود که من بی خبر بودم. این افراد ‏‎ ‎‏در جلسات شبهای جمعه شرکت کرده و مسائل روز را مطرح می کردند ‏‎ ‎‏که خیلی هم خوب بود چون به این ترتیب ما می توانستیم مسایل سیاسی ‏‎ ‎
‎[[page 69]]‎‏را شبهای دوشنبه برای کسبه و اهالی محل بازگو کنیم. آنها طوری ‏‎ ‎‏برخورد می کردند که اگر با حقگو‏‏ صحبت می کردند دیگر بچه های هیأت ‏‎ ‎‏از آن اطلا عی نداشتند. در واقع در مورد این جلسات میتوان یک هسته ‏‎ ‎‏مرکزی جدا از هیأت تصور کرد؛ یعنی از یک طرف شبهای جمعه ‏‎ ‎‏جلسات با حضور دانشجوها برگزار می شد و از طرف دیگر جلسات ‏‎ ‎‏شبهای دوشنبه با حضور کارگران و کسبه بود؛ یعنی بدون اینکه یک ‏‎ ‎‏تشکیلا ت حزبی و خصوصی باشد، ارتباطات به این شکل برقرار ‏‎ ‎‏می شد‏‏.‏

‏از جمله افرادی که در این جلسات شرکت داشتند می توان به شهید ‏‎ ‎‏اصغر وصالی تهرانی‏‏ اشاره کرد. او کارگر چاپخانه بود واعلامیه های ما را ‏‎ ‎‏چاپ می کرد و در اختیارمان قرار می داد و در همین رابطه دستگیر هم ‏‎ ‎‏شد ( وی بعدها در جنگ فرمانده شد و به شهادت رسید).‏

‏از دیگر اعضا، محسن پاینده‏‏ بود که پدرش کفاش بود. او هم در یکی ‏‎ ‎‏از ادارات دولتی کفاشی می کرد. فرد دیگری هم به نام تهرانی‏‏ حضور ‏‎ ‎‏داشت، که کارگر کشباف بود.‏

‏آقای مصطفی خوشدل‏‏ به جلسات می آمد و راجع به من و روحیاتم ‏‎ ‎‏صحبت می کرد.‏

‏بانک صادرات‏‏ی نزدیک خیابان خاوران بود که قصد داشتند به آن ‏‎ ‎‏حمله کنند. به همین خاطر به بیابانهای اطراف رفتیم و وقتی مصطفی ‏‎ ‎‏شروع به هدف گیری کرد من تازه متوجه شدم که او فردی مبارز و ‏‎ ‎‏تشکیلاتی است. ولی از زبان خودش هیچ صحبتی نشنیده بودم و این ‏‎ ‎‏اولین تشکیلات مذهبی بود که من با آن آشنا شدم.‏

 

[[page 70]]

انتهای پیام /*