فصل اول: خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب

دوران دبیرستان

کد : 81853 | تاریخ : 30/04/1395

‏دو سال اول متوسطه را در دبیرستانی نزدیک میدان قیام‏‏، حوالی مولوی‏‏ ‏‎ ‎‏گذراندم. سال سوم دبیرستان را به مدرسه مروی‏‏ آمدم. فعالیتهای ‏‎ ‎‏سیاسی - اجتماعی من در آن دبیرستان اوج گرفت. در آن مقطع، بحث ‏‎ ‎
‎[[page 9]]‎‏حضور دکتر شریعتی‏‏، مرتضی مطهری‏‏ و دوران شکوفایی فعالیتهای ‏‎ ‎‏انجمن حجتیه و این گونه تشکل ها بود. انجمن حجتیه خیلی حساب ‏‎ ‎‏شده فعالیت می کرد. بچه های دبیرستانی را انتخاب می کرد و در دوره های ‏‎ ‎‏خاصی به آنها آموزشهای لازم را می داد؛ هم از جهت سخنوری و هم به ‏‎ ‎‏جهت نفوذ در تشکیلات بهائیت.‏

‏به دلیل سابقه و روحیه خاصی که داشتم، عموماً با این بچه ها مرتبط ‏‎ ‎‏می شدم و با بعضی از آنها که در حقیقت به مارکسیسم گرایش پیدا ‏‎ ‎‏می کردند و خدا را قبول نداشتند، بحث می کردم.‏

‏بچه هایی هم بودند که به افکار دکتر شریعتی‏‏ علاقه داشتند. به اردوها ‏‎ ‎‏و زیارتهایی که می رفتیم، کتابهای دکتر شریعتی را همراه خودمان ‏‎ ‎‏می بردیم و مطالعه می کردیم. رسالهِ حضرت امام را به بچه های انجمن ‏‎ ‎‏حجتیه معرفی می کردیم. در اثر همین صحبتها و ارتباطاتی که برقرار شد ‏‎ ‎‏با این که افکارشان با افکار امام سازگاری نداشت، ولی خیلی از آنها ‏‎ ‎‏مقلد امام شدند و توجیه شدند که از امام به عنوانِ مرجع تقلید، تقلید ‏‎ ‎‏کنند.‏

‏این ارتباطات از طریق همکلاسی ها و دوستان و هم دوره ای ها، با ‏‎ ‎‏بچه های انجمن حجتیه برقرار می شد و همین موضوع باعث شد آنها با ‏‎ ‎‏کتابهای دکتر شریعتی‏‏ آشنا شوند. ارتباط و دوستی ما، حتی در دوران ‏‎ ‎‏سربازی و پس از آن در دانشگاه ادامه داشت که به اصطلاح به صورت ‏‎ ‎‏هسته های خودجوشِ معترض به نظام فعالیت می کردیم.‏

 

[[page 10]]

انتهای پیام /*