فصل اول: خاطرات حمید حاجی عبدالوهاب

آشنایی با رسالۀ امام

کد : 81858 | تاریخ : 30/04/1395

‏تقریباً سال 1341 شمسی بود که برادرم من را به مسجدی در بازار تهران‏‏ ‏‎ ‎‏برد. در آن مسجد یکی از بازاری ها رسالهِ امام و آموزش قرآن را به ‏‎ ‎‏صورت مخفیانه درس می داد. آن شخص، خدابیامرز آقا میرزا محمّد ‏‎ ‎‏جعفر‏‏ از افراد متدین بود. در آن جلسات با احکام و رسالهِ امام به شکل ‏‎ ‎‏تئوری و عملی آشنا شدم. قرآن را نیز فرا گرفتم. مدرسه ای که در آن ‏‎ ‎‏درس می خواندم، مدرسهِ حافظ‏‏ بود. این مدرسه در مرکز بازار قرار ‏‎ ‎‏داشت و می توان گفت کُلِ اتفاقات سیاسی که در آن دوران انجام ‏‎ ‎‏می گرفت، بلا فاصله در این محدوده اثر می گذاشت.‏

‏وقتی که شاه‏‏، علی امینی‏‏ را نخست وزیر کرد، من دانش آموز بودم. آن ‏‎ ‎‏ایّام ‏‏ما را‏‏ ‏‏عادت داده بودند که‏‏ ‏‏در همان دوران بچگی‏‏ ‏‏شعار بدهیم؛‏‏ ‏‏«امینی، ‏‎ ‎‏امینی، قاتل سیب زمینی»! عده ای مخالف و عده ای موافق امینی بودند.‏


‎[[page 5]]‎‏منظور از بیان این نکته این بود که من در همان سن کم با مسائل ‏‎ ‎‏سیاسی آشنا شدم و اخوی با مبارزانی چون آقای منتظری و پسرش ‏‎ ‎‏محمد منتظری‏‏ در ارتباط بود. این افراد به منزل ما رفت و آمد می کردند.‏

 

[[page 6]]

انتهای پیام /*