بخش دوم: شرح حال خاندان ما

اصطکاک سید مصطفی با خوانین

کد : 81958 | تاریخ : 01/01/1392

‏ ‏

‏پس از آن قضیه، خوانین بنای شرارت را گذاشتند و پدر ما جلوگیری می کرد. چیزی که تا‏‎ ‎‏اندازه ای به آنها جرات داده بود، این بود که با صدرالعلما قوم و خویش بودند.‏

‏عباس خان داماد صدرالعلما بود و پدرش و عمویش از خوانین خمین بودند. علاوه بر‏‎ ‎‏عباس خان، مرحوم آقا میرزا عبدالحسین (دایی حضرت امام خمینی و ما) و حاج سید آقا‏‎ ‎‏ناظم التجار نیز دامادهای مرحوم صدرالعلما بودند. بنابراین جعفر قلی خان (قاتل پدر ما)‏‎ ‎‏و رضا قلی سلطان (پدر و عموی عباس خان) با علما قرابت داشتند.‏

‏وکیل الرعایا، ناظم الرعایا و امین الرعایا هم با اینها قوم و خویش بودند بنابراین آن‏‎ ‎‏خوانین که در رأس آنها بهرام خان و رضا قلی سلطان و جعفر قلی خان بودند، فقط یک‏‎ ‎
‎[[page 78]]‎‏مدعی داشتند و آن هم مرحوم آقا مصطفی (پدر ما) بوده و می خواستند او را از میان‏‎ ‎‏بردارند و می دانستند که اگر او را از میان بردارند، ما نمی توانیم کاری بکنیم زیرا من و آن‏‎ ‎‏اخوی دیگرمان بیش از هفت و هشت سال نداشتیم و آقای خمینی هم سه یا چهار‏‎ ‎‏ماهشان بود، و از زنها هم که کاری برنمی آمد. سایر علما هم از قبیل مرحوم آخوند ملا‏‎ ‎‏محمد جواد گرچه با آنها قوم و خویش نبودند ولی محافظه کار و محتاط بودند و مخالفت‏‎ ‎‏نمی کردند. بنابراین کسی اقدام نمی کرد و آنها با از میان برداشتن آقا مصطفی‏‎ ‎‏می توانستند، به راحتی به حقوق مردم تجاوز کنند و زورگویی نمایند.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 79]]‎

انتهای پیام /*