بخش سوم: ظهور حکومت پهلوی در ایران

زندان و تبعید آیت الله‌ کاشانی و اقدامات علما برای آزادی او

کد : 82024 | تاریخ : 01/01/1392

‏ ‏

‏از جمله مسائل قابل توجه این عصر قضیه تبعیدی و زندانی آقای کاشانی است که در‏‎ ‎‏سالهای 21 یا 22 آقای کاشانی در قلعۀ فلک الافلاک خرم آباد زندانی بود، در این ارتباط‏‎ ‎‏آقای احمد طباطبایی می رود پیش آقای حاج آقای حسین قمی می گوید آقای کاشانی در‏‎ ‎‏خرم آباد تبعید است و شما برای آزادی ایشان اقدامی بکنید. برای آزادی آقای کاشانی‏‎ ‎‏همۀ آقایان اقدام کرده بودند و حتی آقای بروجردی و سایر آقایان ولایات و اینها و بعد‏‎ ‎‏آقای حاج آقا حسین فکر می کنم که یک تلگراف می کنند به دولت انگلستان یا به‏‎ ‎
‎[[page 197]]‎‏«جورج» که دستور بدهید آقای کاشانی را آزاد بکنند. و به آقای احمد طباطبایی می دهند‏‎ ‎‏که شما ببرید در تهران به آقای بهبهانی بدهید و بگویید دستور بدهند که این تلگراف‏‎ ‎‏مخابره بشود او هم قبول می کند و به تهران می آید و آقای بهبهانی را ملاقات می کند آقای‏‎ ‎‏بهبهانی می گوید که این صلاح نیست. آقای قمی فرمود که باید مخابره شود. او به سهیلی‏‎ ‎‏تلفن می کند که به او بگویید که منزل آقای بهبهانی بیاید می گویند سهیلی صبحانه‏‎ ‎‏نخورده است، می گوید که بیاید صبحانه اش را اینجا بخورد بعد سهیلی اینجا می آید.‏‎ ‎‏آقای بهبهانی به سهیلی می گوید آقای قمی این تلگراف را داد و گفت باید مخابره شود‏‎ ‎‏این است که من هم از شما تقاضا دارم که دستور بدهید این مخابره شود. می گوید که‏‎ ‎‏تلگرافخانه ها در اختیار انگلیسیهاست و از ما نمی پذیرند و تا آنها اجازه ندهند تلگراف‏‎ ‎‏مخابره نمی شود و ممنوع است. می گوید که شما باید اقدام کنید که برای خود دولت و‏‎ ‎‏خود پادشاه انگلستان مخابره بشود. بعد از اینکه صبحانه اش را می خورد. به آقا احمد‏‎ ‎‏هم می گوید تلگراف را به تلگراف خانه ببر. آقا احمد هم تلگراف را برمی دارد به‏‎ ‎‏تلگراف خانه می دهد. می گویند که تلگراف ممنوع است و باید اجازه از سفارتخانه به ما‏‎ ‎‏برسد می گوید اجازه می دهند سرانجام دستور می دهند این تلگراف مخابره شود‏‎ ‎‏تلگراف به لندن مخابره می شود از سفارت لندن سؤال می کنند که حاج آقا حسین قمی‏‎ ‎‏اوضاعش چطوری است و چه جوری است؟ اینها جواب می دهند که آقای حاج آقا‏‎ ‎‏حسین قمی از مراجع تقلید و موجّه است و بین مردم خیلی موقعیت دارد و آنها هم‏‎ ‎‏دستور می دهند که آقای کاشانی آزاد بشود و ایشان از نتیجه اقدام آقای حاج آقا حسین‏‎ ‎‏قمی آزاد شد آقای کاشانی یک وقت هم تبعید بودند. «ساعد مراغه ای» رئیس الوزراء‏‎ ‎‏(نخست وزیر) دستور داده بود که تبعیدش کنید. علما به ساعد تلگراف می کنند که روی‏‎ ‎‏چه مبنایی آقای کاشانی را تبعید کردید؟ کاغذ را به دفتر نخست وزیر می دهند، رئیس‏‎ ‎‏دفتر آقای دکتر جواد صدر پسر صدرالاشراف بود که حالا زنده است کاغذ را آنجا‏‎ ‎‏می آورند آن هم مطالعه می کند می بیند که خود ساعد دستور تبعید را داده است، کاغذ و‏‎ ‎‏تلگراف را پیش ساعد می فرستد، ساعد زیرش می نویسد که دستور بدهید نظامیها‏‎ ‎‏تحقیق کنند چه کسی آقای کاشانی را تبعید کرده است و معنای تبعید چیست دکتر جواد‏‎ ‎‏صدر می رود پیش ساعد می گوید که شما خودتان تبعیدش کردید ما به نظامیها بنویسیم‏‎ ‎
‎[[page 198]]‎‏که تحقیق کنند کی تبعید کرده؟ این درست نیست. ساعد گفته بود برای اینکه در پرونده‏‎ ‎‏اسمی از من نباشد این عمل را شما انجام بدهید ولو من کرده باشم؛ ولی نباید در پرونده‏‎ ‎‏این موضوع اسمی از من باشد اینست که دستور می دهد تا او را آزاد کنند بعد هم ایشان‏‎ ‎‏را از آنجا آزاد کردند و به تهران برگشت. مدتی بعد آقای کاشانی مریض شد و به‏‎ ‎‏بیمارستان رفت آن موقع نخست وزیر امینی بود دکتر علی امینی هم آدم زرنگی بود و‏‎ ‎‏خودش را به علما نزدیک می کرد و به بیمارستانی حوالی میدان بهارستان (طرفه فعلی)‏‎ ‎‏رفته در آنجا ایشان خوابیده بود. دکتر امینی به ملاقات و احوالپرسی آقای کاشانی رفت و‏‎ ‎‏همراه خود عکاس می برد و موقع بوسیدن دست آقای کاشانی از دکتر امینی عکس‏‎ ‎‏برمی دارد.‏

‏دکتر امینی در سال 1341 به منزل آقای خمینی هم رفت‏‎[1]‎‏ و من هم آنجا بودم اما‏‎ ‎‏عکسی با آقا نگرفت آنوقت شاید آقا اجازه نداند و منزل آقای دیگری هم رفت البته من‏‎ ‎‏یادم نیست قم که آمده بود بعدها من عکسی از آقای امینی و آقای شریعتمدار در حال‏‎ ‎‏ایستادن دیدم که چاپ و منتشر شده بود و به در و دیوار زده بودند و از آنجا هم منزل‏‎ ‎‏آقای دیگری رفت ولی عکس نگرفته بود.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 199]]‎

  •  ملاقات دکتر علی امینی نخست وزیر با امام خمینی در روز اول دی 1340 ش صورت گرفت.

انتهای پیام /*