کمال فتاحی

اعلامیه توهین آمیز

کد : 82145 | تاریخ : 17/06/1395

‏اسفند ماه سال 67 بود. فرمانده اردوگاه ما تازه عوض شده بود و آن روز، نیروهایی از‏‎ ‎‏اداره استخبارات عراق به اردوگاه ما (اردوگاه موصل چهار) آمده بودند. وقتی از‏‎ ‎‏آسایشگاه بیرون آمدیم، متوجه شدیم که عراقی ها تعدادی اعلامیه به در و دیوار‏‎ ‎‏چسبانده اند که در یکی از آنها به حضرت امام توهین شده است. بچه ها که انتظار چنین‏‎ ‎‏جسارتی را نداشتند به شدت نارحت شدند. به خاطر همین، یکی از بچه ها اعلامیه را‏‎ ‎‏پاره کرد و قرار شد در برابر دشمن واکنش منفی نشان دهیم و اعتراض و ناراحتی خود را‏‎ ‎‏از این عمل زشت اعلام کنیم. هر 21 آسایشگاه تصمیم گرفتند پس از آمار از رفتن به‏‎ ‎‏داخل آسایشگاه خودداری کنند. وقتی سرباز عراقی آمد و به صف اول ـ با گفتن کلمه‏‎ ‎‏«واحد» ـ دستور داد بلند شوند و به داخل آسایشگاه بروند، کسی از جایش بلند نشد. او‏‎ ‎‏منتظر ایستاد و چند بار تکرار کرد: واحد، واحد؛ ولی کسی از جایش بلند نشد.‏‎ ‎‏آسایشگاههای دیگر هم همین کار را تکرار کردند، لذا سربازهای عراقی وحشت کردند‏‎ ‎‏و به مقر فرماندهی شان رفتند و پس از مدتی با فرمانده شان بازگشتند. فرمانده عراقی ها‏‎ ‎‏مسئولان آسایشگاهها را جمع کرد و با ناراحتی گفت: برای چه داخل آسایشگاه‏‎ ‎‏نمی روید و اعتصاب کرده اید؟ یکی از مسئولان آسایشگاه گفت: شما به پدر ما توهین‏
‎[[page 47]]‎‏کرده اید. فرمانده گفت: پدر شما کیست؟ گفتند: خمینی(س)؛ پدر و رهبر ماست. شما از‏‎ ‎‏یک طرف به ما می گویید که مهمان شما هستیم و از طرف دیگر، به رهبر ما توهین‏‎ ‎‏می کنید! فرمانده عراقی گفت: یعنی شما خمینی(س) را پدر خودتان می دانید؟ گفتند:‏‎ ‎‏بله، او پدر ماست و بلکه عزیزتر از پدر. فرمانده که این عشق و علاقه بچه ها را به امام‏‎ ‎‏مشاهده کرد، گفت: قول می دهیم از این به بعد، به رهبر شما توهین نشود. شما هم‏‎ ‎‏اعتصاب را بشکنید. بچه ها به این شکل عشق خود به امام را به عراقی ها نشان دادند که‏‎ ‎‏تأثیر بسیار زیادی داشت.‏

‎ ‎

‎[[page 48]]‎

انتهای پیام /*