ناگفته نماند که روحیه داشتن و مقاومت ما در اسارت، خیلی مدیون سرور عزیز و بزرگوارمان، مرحوم حاج آقا ابوترابی ـ رحمة الله ـ است. زمانی که من به ایران برگشتم، فامیل و بستگانم جمع شده بودند و سؤال می کردند چطور شد شما بعد از گذشت
[[page 74]]هشت ـ نه سال سالم برگشتید؟ منظور آنان از این سؤال به روحیه بالای ما برمی گشت و سلامتی ما به خاطر روحیه خوب ما بود. گفتم: سلامت ما به خاطر این است که خداوند قطره ای از دریای بیکران رحمتش را به ما عنایت فرموده بود و آن وجود حاج آقا ابوترابی ـ رحمة الله ـ بود که در اردوگاههای عراق مانند فرشته نجات عمل می کرد. وجود ایشان باعث شد که ما در اسارت، باروحیه و بانشاط باشیم و این ایام را اینگونه سپری کنیم و در نهایت به سلامت به ایران برگردیم و به همین دلیل، تا آخر عمر همۀ ما مدیون ایشان هستیم و امیدواریم فردای قیامت هم از شفاعت آن بزرگوار بهره مند شویم.
[[page 75]]
[[page 76]]