محمد شبان بابایی

غذای دست نخورده

کد : 82237 | تاریخ : 17/06/1395

‏وقتی بچه ها را فرستادیم غذا بگیرند، عده ای اصلاً نرفتند. غذا را هم که گرفتیم و سفره‏‎ ‎‏پهن شد (ما سفره را عمومی می انداختیم؛ یعنی از بالای آسایشگاه تا پایین آن سفره‏‎ ‎‏می انداختیم)، شاید فقط ده نفر غذا خوردند و بیشتر غذاها دست نخورده باقی ماند و آن‏‎ ‎‏را دور ریختیم. بعد، هر آسایشگاهی مراسم عزاداری برپا کرد. علاوه بر آن، همه جمع‏‎ ‎


‎[[page 102]]‎‏شدند و در یک آسایشگاه عزاداری کردیم و در زمان عزاداری نگهبانها ما را آزاد‏‎ ‎‏گذاشتند.‏

‎ ‎

‎[[page 103]]‎

انتهای پیام /*