در قرنطینه تهران که بودیم، یکی از برنامه ها زیارت مرقد حضرت امام بود. از مسئولان درخواست کردیم قبل از اینکه به خانه برویم ما را به مرقد امام ببرند و گفتیم که ما حاضر نیستیم به خانه برویم، مگر اینکه مرقد حضرت امام را زیارت کنیم. مسئولان قرنطینه هم وسایل نقلیه را فراهم کردند و نیمه شب ما را با چند اتوبوس به مرقد امام بردند. وقتی ما را پیاده کردند فکر می کنم حدود صد متر تا مرقد حضرت امام فاصله بود. بچه های آزاده همین طور که از اتوبوس پایین می آمدند خودشان را روی زمین می انداختند و به حالت سینه خیز می آمدند تا به ضریح حضرت امام می رسیدند. خلاصه، حالت خیلی عجیبی بود و هر کس این صحنه را می دید گریه می کرد. صحنۀ بسیار غمناکی بود که در یادها ماند.
[[page 187]]
[[page 188]]