عراقی ها از ما می خواستند به امام توهین کنیم و علیه ایشان شعار دهیم و در حین نظام جمع و خبردار این شعارها را بدهیم؛ اما بچه ها خیلی مقاومت می کردند و هیچ گاه خواسته دشمن محقق نمی شد؛ مثلاً، آنها از ما می خواستند که بگوییم مرگ بر خمینی؛ ما فقط کلمۀ خمینی را بلند می گفتیم و بقیه شعار را حرفهای نامربوط می زدیم و داد و بیداد می کردیم و در آن جمعیت کسی هم متوجه نمی شد که ما چه می گوییم. وقتی آنها می خواستند ما این شعار را تکرار کنیم، ما باز همان برنامه را پیاده می کردیم. گاهی اوقات، عراقی ها کنار یک نفر می ایستادند و از او می خواستند که شعار بدهد، ولی او امتناع می ورزید یا شعار را درست نمی گفت و آنها او را زیر ضربه های کابل و شلاق می گرفتند.
[[page 243]]