مقاله ثالثه در مقارنات نماز است و در آن چند باب است

فصل دوم

مقاله اولی‌ در آدابی که در تمام حالات نماز بلکه در تمام عبادات و مناسک ضرور است و در آن چند فصل است. / مقاله ثانیه در مقدّمات نماز است و ذکر بعض آداب قلبیه آن و در آن چند مقصد است / باب اول در بعض آداب اذان و اقامه است و در آن پنج فصل است. / باب دوم در ق

کد : 82547 | تاریخ : 19/07/1395

فصل دوم

‏ ‏

‏     یکی از مهمّات آداب نیّت، که از مهمّات جمیع عبادات است و از‏‎ ‎‏دستورات کلّیۀ شامله است، «اخلاص» است. و حقیقت آن، تصفیه نمودن‏‎ ‎‏عمل است از شائبۀ غیر خدا، و صافی نمودن سرّ است از رؤیت غیر حق‏‎ ‎‏تعالی در جمیع اعمال صوریّه و لُبّیّه و ظاهریّه و باطنیّه. و کمال آن، ترک غیر‏‎ ‎


‎[[page 160]]‎‏است مطلقاً و پا نهادن بر انّیّت و انانیّت و غیر و غیریّت است یکسره. قال‏‎ ‎‏تعالی: ‏اَلا للّه الدّینُ الْخالِص.‎[1]‎‏ ‏‏(خدای تعالی اختیار فرموده برای خویش دین‏‎ ‎‏خالص را.) و اگر یکی از حظوظ نفسانیّه و شیطانیّه در دین باشد، خالص‏‎ ‎‏نخواهد بود؛ و آنچه خالص نیست، حق تعالی اختیار نفرموده؛ و آنچه شائبۀ‏‎ ‎‏غیریّت و نفسانیّت دارد از حدود دین حق خارج است.‏

‏     و قال تعالی: ‏وَما اُمِرُوا اِلاّ لِیَعْبُدُوا اللّه مُخلِصینَ لَهُ الدّین.‎[2]‎

‏    ‏‏و قال تعالی: ‏مَنْ کانَ یُریدُ حَرْثَ الدُّنْیا نُؤْتِهِ مِنْها وَ مالَهُ فِی الاْخِرَةِ مِنْ‎ ‎نَصیبٍ.‎[3]‎

‏    ‏‏و قال رسول اللّه صلّی اللّه علیه و آله ـ علی ما نُقِل: ‏اِنَّما لِکُلّ امْرِءٍ مانَوی:‎ ‎فَمَنْ کان هِجْرَتُهُ اِلی اللّه وَ رَسُولِهِ، فَهِجْرَتُهُ اِلی اللّه وَ رَسُولِهِ؛ وَ مَنْ کان هِجْرَتُهُ اِلی‎ ‎دُنیا یُصیبُها اَوْ اِمْرَئَةٍ یَنْکَحُها، فَهِجْرَتُهُ اِلی ما هاجَرَ اِلَیه.‎[4]‎

‏    ‏و قال تعالی: وَ مَنْ یَخْرُجْ مِنْ بَیْتِهِ مُهاجِراً اِلَی اللّه وَ رَسُولِهِ ثُمَّ یُدْرِکْهُ المَوْتُ‎ ‎فَقَدْ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلَی اللّه .‎[5]‎‏ و این آیۀ شریفه ممکن است متکفّل جمیع مراتب‏‎ ‎‏اخلاص باشد: یکی هجرت صوری که به بدن واقع شود. و این هجرت اگر‏‎ ‎‏خالص برای خدا و رسول نباشد، بلکه برای حظوظ نفسانی باشد، هجرت‏‎ ‎‏الی اللّه و رسوله نیست. و این مرتبۀ اخلاص صوری فقهی است. ‏

‏     و دیگر، هجرت معنوی و مسافرت باطنی است که مبدأ آن، بیت مظلمۀ‏‎ ‎


‎[[page 161]]‎‏نفس است؛ و غایت آن، خدای تعالی و رسول او است که آن هم به حق‏‎ ‎‏برگردد، زیرا که رسول بماهو رسول استقلال ندارد، بلکه آیت و مرآت و‏‎ ‎‏نماینده است؛ پس هجرت به او هجرت به حق است (حبّ خاصان خدا حبّ‏‎ ‎‏خدا است.)‏‎[6]‎

‏    ‏‏پس، محصّل معنای آیۀ شریفه، به حسب این احتمال، آن است که‏‎ ‎‏کسی که به مهاجرت معنوی و سفر قلبی عرفانی از بیت نفس و منزل انانیّت‏‎ ‎‏خارج شد و مهاجرت الی اللّه کرد بدون دیدن خود و نفسانیّت و حیثیّت خود،‏‎ ‎‏جزای او با حق تعالی است. و اگر سالک در سلوک الی اللّه یکی از حظوظ‏‎ ‎‏نفسانیّه را طالب باشد، ولو وصول به مقامات بلکه گرچه وصول به قرب حق‏‎ ‎‏که برای رسیدن خود به قرب حق باشد، این سلوک الی اللّه نیست؛ بلکه سالک‏‎ ‎‏خارج از بیت نشده، بلکه مسافر در جوف بیت است از گوشه ای به گوشه ای و‏‎ ‎‏از زاویه ای به زاویه ای .‏

‏     پس، سفر اگر در مراتب نفس شد و برای رسیدن به کمالات نفسانیّه،‏‎ ‎‏سفر الی اللّه نیست بلکه من النّفس الی النّفس است؛ ولی سالک را برای سفر‏‎ ‎‏الی اللّه این سفرْ ناچار پیش آمد کند. و جز کمّل از اولیاء علیهم السلام نتواند‏‎ ‎‏کسی سفر ربّانی بی سفر نفسانی کند؛ فقط این شأن برای کمّل است؛ و شاید‏‎ ‎‏آیۀ شریفۀ ‏سَلامٌ هِیَ حَتّی مَطْلَعِ الْفَجْر‏1/248‏‏ اشاره به این سلامت از تصرّفات‏‎ ‎‏شیطانی و نفسانی باشد در جمیع مراتب سیر در لیالی مظلمۀ طبیعت، که برای‏‎ ‎‏کمّل لیلة القدر است تا طلوع فجر یوم القیمة، که برای کمّل رؤیت جمال‏‎ ‎‏احدیّت است. و امّا غیر آنها، در جمیع مراتب سیر به سلامت نیستند، بلکه‏‎ ‎‏در اوائل امر هیچ سالکی از تصرّفات شیطانیّه خارج نیست.‏

‏     پس، معلوم شد که این مرتبۀ از اخلاص ـ که سلامت از اول مرتبه سیر‏‎ ‎‏الی اللّه تا آخر مراتب آن که حصول موت حقیقی است بلکه تا پس از حیات‏‎ ‎


‎[[page 162]]‎‏ثانوی حقّانی که صحو بعد المحو است ـ برای اهل السّلوک و متعارف از‏‎ ‎‏اصحاب معرفت و ریاضت دست ندهد. و علامت این نحو از خلوص آن‏‎ ‎‏است که غوایت شیطان را در آنها راهی نیست و طمع شیطان از آنها یکسره‏‎ ‎‏بریده است؛ چنانچه در آیۀ شریفه فرماید از قول آن پلید: ‏فَبِعِزَّتِکَ لاُغْوِیَنَّهُمْ‎ ‎اَجْمَعینَ اِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخلَصین.‎[7]‎‏ و در اینجا اخلاص به عین عبد نسبت‏‎ ‎‏داده شده نه به فعل عبد؛ و این مقامی است بالاتر از اخلاص در عمل. و شاید‏‎ ‎‏حدیث معروف نبوی که می فرماید: ‏مَنْ اَخْلَصَ للّه اَرْبَعینَ صَبٰاحاً جَرَتْ یَنابیعُ‎ ‎الْحِکْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ علی لِسٰانِهِ.‎[8]‎‏ مراد جمیع مراتب اخلاص باشد؛ یعنی،‏‎ ‎‏اخلاص عملی و صفتی و ذاتی. و شاید هم ظهور در اخلاص ذاتی داشته‏‎ ‎‏باشد که مراتب اخلاص دیگر از لوازم او است.‏

‏     و شرح این حدیث شریف و بیان مقصود از «ینابیع الحکمة» و کیفیّت‏‎ ‎‏جریان آن از قلب به لسان، و مدخلیّت خلوص در این جریان، و خصوصیّت‏‎ ‎‏«اربعین صباح»، از نطاق بیان در این رساله خارج است و محتاج به رساله ای‏‎ ‎‏جداگانه است. و رسالۀ معروف به ‏‏تحفة الملوک فی السّیر و السلوک ‏‏ منسوب به‏‎ ‎‏عارف باللّه مرحوم بحر العلوم است که عمده نظرش شرح این حدیث شریف‏‎ ‎‏است. و آن رساله لطیفه ای است، گرچه خالی از بعض مناقشات نیست؛ و‏‎ ‎‏لهذا بعضی آن را از آن بزرگوار نمی دانند؛ بعید هم نیست.‏

‎ ‎

‎[[page 163]]‎

  • )) «آگاه باشید که دین خالص فقط از آن خداست.» (زمر / 3)
  • )) «آنان مأمور نشده اند جز برای آنکه خدا را عبادت کنند در حالی که دین را برای او خالص کرده باشند» (بیّنه / 5)
  • )) «کسی که کشتزار دنیا را طلبد، از دنیا به او می دهیم و او را در آخرت بهره ای نخواهد بود.» (شوری / 20)
  • )) «بنابر آنچه نقل شده رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله فرمود: برای هر کس همان چیزی است که نیّت کرده است؛ پس هر کس مقصدش خدا و رسول او باشد، هجرتش به سوی خدا و رسول اوست؛ و کسی که هجرت او برای رسیدن به دنیا یا ازدواج با زنی باشد، هجرتش به سوی همان چیز است.``» مستدرک الوسائل، «ابواب مقدمة العبادات»، باب 5، حدیث 5.
  • ))   پاورقی 15.
  • )) مأخذ یافت نشد.1/248. «این شب سلامت و تهنیت است تا صبحدم.» (قدر / 5)
  • )) «پس به عزّت تو قسم همۀ آنها مگر بندگان مخلَص تو را گمراه خواهم کرد.» (ص / 82 و 83)
  • )) «کسی که چهل صبح را برای خدا خالص گرداند، چشمه های حکمت از قلب او بر زبانش جاری شود.» بحارالانوار، ج 67، ص 242، «کتاب الایمان و الکفر»، «باب الاخلاص»، حدیث 10. به نقل از عیون اخبار الرّضا، ج 2، ص 69. (با اندکی اختلاف). همچنین این مضمون در منبع اخیر، ص 249، حدیث 25، نقل شده است.

انتهای پیام /*