کتاب حج

شرایط وجوب حج

کد : 83317 | تاریخ : 14/06/1395

مساله 1 ـ ‏برای وجوب حج شرطهایی است:‏

اول: ‏به حد بلوغ رسیدن، پس بر طفل گرچه نزدیک به بلوغش باشد واجب‏‎ ‎‏نیست و اگر حج کند صحیح است، لکن بعد از بلوغ اگر مستطیع شد باید حج‏‎ ‎‏بجا آورد.‏


‎[[page 204]]‎دوم: ‏عقل، پس بر مجنون واجب نیست، مگر آنکه مجنون ادواری باشد و‏‎ ‎‏دورۀ عاقل بودنش به قدری باشد که به حج و تحصیل مقدماتی که حاصل‏‎ ‎‏نیست برسد. ‏

سوم: ‏استطاعت از جهت مال و بدن و باز بودن راه و امن بودن و وقت‏‎ ‎‏داشتن برای حج کردن، و هر یک از اینها را فاقد باشد حج بر او واجب نیست.‏

مساله 2 ـ ‏مراد از استطاعت، عقلی نیست، بلکه آن چیزی است که شرع‏‎ ‎‏معین فرموده، و آن دارا بودن زاد و توشۀ سفر است به هر مقداری که محتاج‏‎ ‎‏است به حسب اختلاف فصول و اختلاف اشخاص از حیث عزت و شرف و‏‎ ‎‏قوت و ضعف، و دارا بودن مرکوب است به هر نحوی که متعارف است، به‏‎ ‎‏طوری که اگر از آن به مادون آن اکتفاء کند خلاف شان و آبروی اوست که در این‏‎ ‎‏صورت واجب نیست و یا آنکه رفتن با آن حرج و مشقت دارد و یا در معرض‏‎ ‎‏خطر است.‏

مساله 3 ـ ‏اگر توشۀ سفر ندارد لکن می تواند بین راه با کسب تهیه کند‏‎ ‎‏واجب نیست حج بر او، و اگر برود کافی از حج واجب نیست.‏

مساله 4 ـ ‏اگر کسی از محل سکونتش استطاعت ندارد، ولکن تا محلی‏‎ ‎‏بدون استطاعت رفت و از آنجا تا مکه به واسطۀ کمی راه مستطیع شد، یعنی‏‎ ‎‏خرج رفتن و برگشتن به وطنش را داشت، حج بر او واجب است در صورتی که‏‎ ‎‏شرایط دیگر هم موجود باشد.‏

مساله 5 ـ ‏شرط است در وجوب حج، آنکه توشه و نفقۀ رفتن و برگشتن را‏‎ ‎‏داشته باشد به طور متعارف، مگر آنکه بخواهد در مکه بماند، در این صورت‏‎ ‎‏نفقۀ برگشتن لازم نیست، یا بخواهد به جای دیگر غیر از وطنش اقامت کند که‏‎ ‎‏نفقۀ برگشتن تا آنجا لازم است اگر نفقه کمتر باشد، و امّا اگر بیشتر باشد ولکن از‏‎ ‎‏روی ناچاری باید در آن محل اقامت کند، شرط است نفقۀ تا آن محل را اگرچه از‏‎ ‎‏وطنش بیشتر است، دارا باشد.‏


‎[[page 205]]‎مساله 6 ـ ‏لازم نیست در استطاعت، آنکه خود توشۀ راه و مرکب را داشته‏‎ ‎‏باشد، بلکه اگر پول توشه و کرایۀ مرکوب را داشته باشد مستطیع است، بلکه‏‎ ‎‏لازم نیست پولش را هم داشته باشد، بلکه اگر چیزی داشته باشد از آنچه که‏‎ ‎‏احتیاج به آن ندارد در معاش متعارف، مثل آنکه زمینی داشته باشد زیادتر از‏‎ ‎‏مورد احتیاج که کفایت می کند بر خرج سفرش باید بفروشد و حج کند.‏

مساله 7 ـ ‏واجب نیست که برای حج قرض کند گرچه بتواند به آسانی‏‎ ‎‏قرض را بدهد، بلکه اگر مال هم دارد لکن خریدار ندارد یا طلب دارد، لکن‏‎ ‎‏بدهکار طلب را قبل از موعد نمی دهد، واجب نیست قرض کند و مکه برود و‏‎ ‎‏مستطیع نیست.‏

مساله 8 ـ ‏اگر نزدش چیزی نیست که با آن حج برود، لکن طلبکار از کسی‏‎ ‎‏است به مقداری که اگر بدهد می تواند حج برود، پس اگر موعد طلب رسیده‏‎ ‎‏است واجب است با هر وسیله طلبش را وصول کند و حج برود گرچه به رجوع‏‎ ‎‏به ظالم باشد و اگر موعدش نرسیده لکن اگر مطالبه کند می دهد، لازم نیست‏‎ ‎‏مطالبه کند و مستطیع نیست.‏

مساله 9 ـ ‏اگر به اندازۀ خرج مکه مال دارد لکن شرایط دیگر مثل صحیح‏‎ ‎‏بودن بدن یا باز بودن راه حاصل نیست، می تواند آن مال را تصرف کند و از بین‏‎ ‎‏ببرد، و امّا اگر شرایط حاصل است لکن وقت رفتن نرسیده و قافلۀ حج راه‏‎ ‎‏نیفتاده و احتمال می دهد که اسباب دیگر مهیا شود و قافله نیز حرکت کند‏‎ ‎‏نمی تواند در آن مال تصرف کند، و اگر تصرف کرد و کاروان حرکت کرد حج بر‏‎ ‎‏عهدۀ او می آید.‏

مساله 10 ـ ‏شرط است در وجوب حج باقی ماندن مال تا آخر اعمال و اگر‏‎ ‎‏تلف شود در بین راه؛ چه وقت رفتن و چه وقت برگشتن بدون اختیار او، معلوم‏‎ ‎‏می شود که مستطیع نبوده، و امّا اگر خودش عمداً توشه و مرکوب خود را تلف‏‎ ‎‏کند حج به عهدۀ او مستقر می شود و باید برود.‏


‎[[page 206]]‎مساله 11 ـ ‏شرط است در وجوب حج، آنکه علاوه بر خرج سفر، مخارج‏‎ ‎‏عیالات خود را در زمان رفتن و برگشتن داشته باشد به طور مناسب با حال آنها،‏‎ ‎‏و مراد از عیال آنهایی است که باید در نظر عرف خرج آنها را بدهد اگر در شرع‏‎ ‎‏واجب نباشد، مثل برادر فقیر که در منزل اوست و جزء خانوادۀ او محسوب‏‎ ‎‏است، بلکه اگر یک نفر اجنبی هم عیال او شمرده شود در عرف، باید مخارج او‏‎ ‎‏را داشته باشد.‏

مساله 12 ـ ‏شرط است در وجوب حج، آنکه پس از برگشت دارای چیزی‏‎ ‎‏باشد که او و عیالاتش را اداره کند از قبیل ملک و علاقه یا تجارت و زراعت و‏‎ ‎‏صنعت و کسب مناسب با حال او، و اگر سرمایه ندارد لکن با آبرو و وجاهت‏‎ ‎‏می تواند تجارت کند و امرارمعاش نماید، کفایت می کند وحج براو واجب است.‏

مساله 13 ـ ‏اهل علم فقیر که با وجوه شرعیه امرار معاش می کنند و پس از‏‎ ‎‏برگشت از حج نیز به همان منوال امرار معاش می کنند اگر به قدر مخارج حج‏‎ ‎‏داشته باشند، حج برآنها واجب نیست وهمچنین فقرایی که با گدایی می گذرانند‏‎ ‎‏و همچنین کسانی که تفاوت نمی کند به حال آنها حج رفتن، و قبل از حج و بعد از‏‎ ‎‏حج به یک منوال هستند بر هیچ یک اینها حج واجب نیست.‏

مساله 14 ـ ‏شرط است در وجوب حج، استطاعت بدنی؛ پس بر مریضی‏‎ ‎‏که نمی تواند برود یا مشقت دارد برای او یا پرستار می خواهد و خرج او را ندارد‏‎ ‎‏حج واجب نیست.‏

مساله 15 ـ ‏شرط است در وجوب حج، آنکه وقت وسعت داشته باشد،‏‎ ‎‏پس اگر مال دار شد در وقتی که برای رفتن با مقدمات لازمه وقت ندارد یا ممکن‏‎ ‎‏است خود را برساند با مشقت زیاد، حج بر او در این سال واجب نیست و اگر‏‎ ‎‏استطاعت او باقی ماند، سال دیگر واجب است حج کند.‏

مساله 16 ـ ‏شرط است در وجوب حج، آنکه در راه مانعی از عبور نباشد و‏‎ ‎‏برای او امکان رفتن و تمام کردن عمل باشد و اگر راه خطرناک باشد به طوری که‏‎ ‎
‎[[page 207]]‎‏بر جان و یا عرض و یا مال خود می ترسد و راه هم منحصر است به همین راه،‏‎ ‎‏حج بر او واجب نیست.‏

مساله 17 ـ ‏اگر رفتن به حج مستلزم ضرر مالی باشد، غیر از آنچه لازمۀ‏‎ ‎‏عادی حج است، پس اگر تحمل آن ضرر برای او حرجی است و مشقت و کلفت‏‎ ‎‏دارد بر او واجب نیست. و الاّ واجب است.‏

مساله 18 ـ ‏بعد از حاصل شدن شرایطی که ذکر شد اگر رفتن به حج‏‎ ‎‏موجب ترک واجبی یا فعل حرامی شد باید ملاحظۀ اهمیت را کرد، پس اگر حج‏‎ ‎‏اهم است باید حج برود و اگر یکی از آنها مهمتر است باید ترک کند رفتن را، لکن‏‎ ‎‏اگر رفت و حج کرد حجش صحیح است و کافی است، گرچه معصیت کرده‏‎ ‎‏است در ترک واجب یا فعل حرام.‏

مساله 19 ـ ‏اگر کسی پیش از آنکه مستطیع شده، نذر کند که به زیارت‏‎ ‎‏حضرت سیدالشهداء ‏‏علیه السلام‏‏ برود در هر روز عرفه، نذر او مانع از حج او نمی شود و‏‎ ‎‏باید حج برود و به نذر عمل نکند، لکن اگر حج نرفت باید به نذرش عمل کند و‏‎ ‎‏اگر عمل نکرد کفارۀ ترک نذر را باید بدهد.‏

مساله 20 ـ ‏اگر کسی خودش مال دار نیست و دیگری به قدر کفایت سفر‏‎ ‎‏حج در رفتن و برگشتن به او ببخشد که به حج برود واجب است قبول کند و‏‎ ‎‏برود، وامّا اگر مالی ببخشد و اسم حج نیاورد واجب نیست قبول کند.‏

مساله 21 ـ ‏اگر کسی خرجی حج ندارد ولکن کسی دیگر او را برای حج‏‎ ‎‏مهمان کند و بگوید حج بکن و به عهدۀ من مخارج حج و مخارج عیالت، حج بر‏‎ ‎‏او واجب می شود، به شرط آنکه اطمینان و وثوق داشته باشد به قول طرف و در‏‎ ‎‏صورتی که مورد وثوق نباشد واجب نیست. و فرقی نیست بین آنکه مخارج را به‏‎ ‎‏تدریج بدهد یا یک مرتبه بدهد و یا آن را ملک او کند برای حج رفتن یا نکند.‏

مساله 22 ـ ‏در این نحو از استطاعت که به بخشش حاصل می شود، شرط‏‎ ‎‏نیست که در وقت برگشتن دارای معاشی باشد که او را اداره بکند.‏


‎[[page 208]]‎مساله 23 ـ ‏اگر مهمان دار در بین راه از قولش برگشت، بعید نیست که‏‎ ‎‏واجب باشد بر او مخارج بر گرداندن مهمان را به وطنش.‏

مساله 24 ـ ‏اگر بعد از آنکه مهمان احرام بست مهماندار از قولش برگشت،‏‎ ‎‏بعید نیست که واجب باشد مخارج تمام کردن حج و برگرداندن او را به وطنش.‏

مساله 25 ـ ‏کسی که حج بر او واجب گردید و مستقر شد و بعد از آن به‏‎ ‎‏مرضی مبتلا شد که نتوانست حج برود و امید خوب شدن نداشت یا پیری مانع‏‎ ‎‏از رفتن شد یا آنکه حج رفتن برای او حرج و مشقت شدید دارد، واجب است بر‏‎ ‎‏او که نائب بگیرد و احتیاط واجب آن است که فوراً نائب بگیرد.‏

مساله 26 ـ ‏اگر کسی مال دار بود و استطاعت مالی داشت و به واسطۀ‏‎ ‎‏مرض یا چیز دیگر نتوانست حج کند و وجوب حج بر او مستقر نشد، واجب‏‎ ‎‏نیست نائب بگیرد بنابر اقوی.‏

مساله 27 ـ ‏کسی که عذر داشت و نائب گرفت و حج بجا آورد، اقوی آن‏‎ ‎‏است که حج نایب کافی است از حج او؛ چه عذرش تا آخر عمر باقی بماند یا‏‎ ‎‏بعد از عمل حج عذرش برطرف شود، لکن اگر عذرش قبل از تمام شدن حج‏‎ ‎‏نائب مرتفع شود؛ چه در بین راه در وقت رفتن باشد یا در بین عمل باشد، حج‏‎ ‎‏نایب کافی نیست و باید خودش حج بکند.‏

مساله 28 ـ ‏کسی که حج بر او مستقر شده بود و به حج رفت، اگر بعد از‏‎ ‎‏محرم شدن و داخل شدن در حرم بمیرد، کفایت می کند این عمل از حج واجب‏‎ ‎‏او، و واجب نیست قضای آن و اگر قبل از آن بمیرد واجب است حج او را قضا‏‎ ‎‏کنند.‏

مساله 29 ـ ‏اگر زن استطاعت پیدا کرد، شرط نیست که شوهر او را اذن‏‎ ‎‏بدهد، و جائز نیست برای شوهر که او را منع از حج بکند.‏

مساله 30 ـ‏ اگر زن نذر کند که حج برود و نذرش مضیّق باشد، اذن شوهر‏‎ ‎‏لازم نیست و امّا اگر موسّع باشد تا وقت تنگ نشده باید اذن بگیرد، چنانچه در‏‎ ‎‏حج مستحب شرط است اذن شوهر.‏


‎[[page 209]]‎مساله 31 ـ ‏زنی که مستطیع باشد شرط نیست که محرمی همراه او باشد،‏‎ ‎‏در صورتی که در امان باشد نسبت به خودش و ناموسش، چه شوهردار باشد یا‏‎ ‎‏نباشد، و اگر در امان نباشد واجب است بر او که کسی را همراه ببرد؛ گرچه با‏‎ ‎‏اجرت، و اگر پول اجرت دادن نداشت و رفتن موقوف بود بر اجیر گرفتن، این زن‏‎ ‎‏استطاعت ندارد و بر او حج واجب نیست.‏

مساله 32 ـ ‏اگر کسی حج بر او واجب شد و اهمال کرد از رفتن، حج بر‏‎ ‎‏عهدۀ او است و باید به هر نحوی شده حج برود، و اگر مرد باید قضای حج را از‏‎ ‎‏مالش بجا بیاورند.‏

مساله 33 ـ ‏اگر کسی استطاعت پیدا کرد و حج نرفت و شرایط استطاعت‏‎ ‎‏او باقی بود تا وقت برگشتن از حج به حسب عادت، حج بر او مستقر می شود و‏‎ ‎‏به عهدۀ او می آید.‏

مساله 34 ـ ‏آنچه در مسالۀ پیش ذکر شد راجع به استطاعت مالی و بدنی و‏‎ ‎‏باز بودن راه است، و امّا مثل عقل که از شرایط است، لازم نیست وقت برگشتن‏‎ ‎‏به وطن باقی باشد، بلکه اگر تا وقت تمام شدن اعمال باقی بود بر عهده اش‏‎ ‎‏می آید.‏

مساله 35 ـ ‏اگر حج واجب به عهدۀ کسی بود و مرد باید از اصل مال او‏‎ ‎‏حج برای او بگیرند و همچنین اگر حج نذری بر او واجب باشد.‏

مساله 36 ـ ‏ورثه نمی توانند در مال میت تصرف کنند قبل از آنکه حج‏‎ ‎‏بگیرند، یا مقدار مصرف را به ولی میت بدهند.‏

‎ ‎

‎[[page 210]]‎

انتهای پیام /*