چکیده
نوشتار حاضر در پی پاسخگویی به این سؤال اساسی است که وجوه افتراق اندیشههای سیاسی ــ اخلاقی امام محمد غزالی و امام خمینی (ره) در زمینهی رابطهی اخلاق و سیاست چیست و از کجا ناشی شده است؟ در تلاش برای پاسخگویی همه جانبه به سؤال مذکور و سؤالات فرعی دیگر یک رویکرد تطبیقی و در عین حال تلفیقی به کار رفته است. به عبارت دیگر وجوه افتراق اندیشههای اخلاقی ــ سیاسی شخصیتهای مورد نظر پژوهش از طریق الگوی گادامر که در فهم اندیشهها و بر علایق و پیش فهمهای اندیشمند تأکید و تمرکز ویژه دارد و نیز الگوی اسکینر که در فهم و تفسیر اندیشه به بازسازی افق و جهانی که اندیشمند در آن میزیسته است، تأکید دارد، مورد وارسی و سنجش قرار گرفته است. بر اساس این دو الگو تأملات شخصیتهای مطرح در باب چگونگی رابطهی اخلاق و سیاست به دلبستگیهای فقهی ــ کلامی، پیشفهمها و الزامات زمانهی آنان بازگشت داده شده است. مخرج و راندمان مشترک قالبهای نظری پژوهش حاضر این خواهد بود که تفسیر نظریهی رابطهی اخلاق و سیاست تحت تأثیر عوامل مختلف صورت میگیرد و نیز نشان میدهد که در حوزهی تمدن اسلامی رابطهی اخلاق و سیاست از حیث نظری میتواند به صورتهای مختلف متجلی شود.
به اختصار میتوان گفت امام محمد غزالی که بر تفسیرهای وی از چگونگی رابطه اخلاق و سیاست مؤثر افتادهاند عبارتند از: فقه شافعی، کلام اشعری و تصوف. و دلبستگیهای امام خمینی نیز که بر تفسیرهای وی از چگونگی رابطهی اخلاق و سیاست نقش مؤثری ایفا نمودهاند عبارتند از: فقه اهل بیت، کلام شیعی و عرفان و حکمت اسلامی.
پیشفهمهای غزالی و امام خمینی که بر تفسیرهای آنان بازتاب قابل ملاحظهای داشتهاند عبارتند از: هستی، انسان، اسلام، اخلاق و سیاست. الزامات و جریانات عصر غزالی که بر تفسیرهای وی سهمی در خور داشتهاند همانا منازعات مذهبی و افول رویکرد فلسفی است و نیز الزامات و جریانات عصر امام خمینی که بر تفسیرهای وی اثر گذاشتهاند مبارزهی نظامیافته با مذهب و افول رویکرد فلسفی و عقلی است. بدینترتیب امام خمینی و غزالی در زمینهی رابطهی اخلاق و سیاست گذشته از برخی تشابهات که به حوزههای مشترک فکری چون اسلام معطوف است دارای تمایزات جدی نیز هستند که نسبتی وثیق به دلبستگیها، پیش فهمها و اوضاع زمانهی آن دو دارد.
[[page 1]]