چکیده
رساله حاضر به بررسی «رابطهی سنت و مدرنیته در اندیشه و عمل امام خمینی» میپردازد و در این راه میکوشد با استفاده از چهارچوب نظری توماس اسپریگنز (نظریهٔ بحران)، به پرسش اصلی پژوهش ـ یعنی امام خمینی رویارویی سنت و مدرنیته در تاریخ معاصر ایران را چگونه مشاهده و تحلیل میکرد، و جهت حل آن چه راهکار و مسیری برمیگزیند؟ پاسخ گوید. نگارنده سعی میکند با پرداختن به پیشینهی تاریخی (ورود) مدرنیته در تاریخ معاصر ایران، ابعاد، روند و پیامدها و بحران و بینظمیهای برآمده از آن، به ویژه در دورهٔ پهلوی را مورد بحث و بررسی قرار دهد و سپس با بیان مواضع و پاسخ تاریخی ایرانیان نسبت به تجدد، در قالب سه جریان مختلف که امام خمینی نیز در جریان سوم، یعنی تمدنگرایان قرار میگیرد، گفتگو در اینباره را به پایان ببرد. همانطور که اشاره شد، چهارچوب نظری به کار رفته در رساله، نظریهی بحران است، بر اساس این نظریه، مهمترین پرسشهای ما آن است که روشن کنیم، بحران حاصل از رویارویی سنت و مدرنیته از دیدگاه امام خمینی چیست؟ و ایشان چه چیزی را مشکل و معضل جامعهی ایران میدانستند؟ علل این ناموزونی و بحران را در چه میدیدند؟ جامعهی آرمانی و ایدهآل ایشان کدام است؟ و بالأخره اینکه امام خمینی چه راهکاری را برای برونرفت از معضلات و مشکلات ارائه میدهند. و در نهایت نتیجهی تحقیق اینکه امام خمینی،این اندیشمند و متفکر دوران گذار با تأکید بر حفظ و گسترش سنتهای اصیل اسلامی و ملی، تلاش میکند، در درجهٔ اول با احیا و قرائت جدیدی از سنت، بهخصوص سنتهای مذهبی و در مرحلهٔ دوم با پذیرش الزامات عملی و مقتضیات زمان و مکان، سنت و تجدد را به تعامل برساند.
[[page 1]]