چکیده
اغلب مکاتب بشری انسان را متمایز از دیگر جانوران میشناسند و به توسط ویژگیهای ممتازی که برای او قائل هستند او را مسلط بر موجودات و به طور گستردهتر بر جهان میدانند. اما برداشتهای هر یک از مکاتب و اندیشهها در خصوص انسان متفاوت بوده است. امام خمینی یکی از رهبران بزرگ قرن بیستم است که بنیانگذار جمهوریتی در چهارچوب مذهب و مقررات دین اسلام میباشد. این وجهه سیاسی وی مانع از توجه به سایر نظرگاههای نوین دینی او شده است. در واقع مهمترین هدف امام خمینی از تکیه زدن بر مسند قدرت احیای دینی در سطح جهانی بوده است. البته نمیتوان مدعی شد که تنها انگیزه امام در راه حرکت دینی و نهضت اجتماعی خود همین یک امر بوده است. اما از نقطهنظر یک بحث نظری بهترین مقدمه و پیش درآمد ورود به عرصه تفکرات و نظریات او میتواند باشد. به نظر دکتر سروش امام در مقام یک عارف مسلمان به عزم حرکتی اجتماعی برمیخیزد. به این دنیا و طبیعت همچون چاهی مینگرد که آدمیان در آن افتادهاند و عالم ماده را خط و عرصهای از وجود میداند که ارزش دل بستن ندارد و به همین دلیل هم خداوند دنیا را پاداش مومن قرار نداده است؛ او با چنین اعتقاد و بینشی به این عرصه پست میپردازد و عمر خود را مصروف تدبیر آن میکند. اینگونه است که او چونان انسان کامل درصدد تغییرات فردی و اجتماعی است و در نقش معلم بشریت و دیگران همچون شاگردان و نوآموزانی در پیشگاه او ظاهر میشوند. در بررسی معنای انسان از منظر امام خمینی مهمترین مسأله موثر، دین و یا اگر بهتر بگوییم اندیشه دینی است. در هر مکتبی ما مواجه با یک سلسله یا رشته مسائل در قالب انسانیت و ارزشهای انسان دینی هستیم. چرا که هر مکتبی با توجه کردن به جنبهای از وجود آدمی مدعی احراز سعادت اوست. یکی در تعالی عقل، آن دیگری در سود و منافع شخصی، اقتصادی و مکتبهایی نظیر مارکسیسم، سوسیالیسم، نهیلیسم، اگزیستانسیالیسم، سکولاریسم، کمونیسم و..) نمودار شدند. اما از آنجا که از عمق وجود انسان برنخاسته بودند جنبه جاودانی بودن خودرا از دست دادند. مکاتبی که اغلب هدفشان جز مسخ و تخدیر توده انسانی نبوده است. اما پیامبران الهی سعادت بشر را در تعالیم فرد گنجانده بودند. امام خمینی تحت تأثیر تعلق خاطر بود به مذهب و اجرای تعالیم دینی در جامعه به مهار افسار گسیختگی انسان تحت تعالیم دین اسلام و مقررات دینی آن همت میگمارد. ایشان در فرازهایی از صحیفه نور میفرمایند: «انبیا آمدند که این افسارگسیخته را مهارش کنند و بیاورند تحت ضوابط و بعد از اینکه آن مهار شد، راه نشانش بدهند برای اینکه تربیت بشود، یک تربیتی که برسد به آن کمالاتی که تا آخر برای او سعادت است.» امام در معرض حقیقت انسان او را موجودی از عالم غیب میدانند که در مراتب وجود تنزل پیدا کرده است و در نهایت در عالم شهادت سایه حضرت جامع الهی است و میفرمایند:« پس انسان است اسم اعظم الهی و سایه بلند او و خلیفه خدا در همه عوالم و خدای تعالی با فیض اقدس و ظل ارفعش تجلی کرد، پس در ملابس اعیان ثابته از غیب مطلق و حضرت عمائیه ظهور کرد.سپس به فیض مقدس و رحمت واسعه و نفس رحمانی از غیب مضاف و کنز مخفی- و بنا به طریقه شیخ عارف ما (مدّ ظله) از مرتبه عمائیه- در مظاهر ارواح جبروتی و ملکوتی یعنی عالم عقول مجرد و نفوس کلی تجلی فرمود. سپس در دو آینه عالم مثال و خیال مطلق یعنی عالم مثل معلّقه تجلی کرد. سپس در عالم شهادت مطلق یعنی عالم ملک و طبیعت تجلی فرمود. پس انسانی که جامع همه عوالم و آنچه در آنهاست می باشد سایه حضرت جامع الهی است» با توجه به سایه حضرت حق بودن انسان امام در معرفی ابعاد وجودی او در فراز دیگری چنین میفرمایند: « انسان یک موجود جامع است نه یک موجود یک بُعدی یا دو بُعدی. موجودات دیگر بعضی شان یک بُعدی اند، بعضی دو بُعدی اند، بعضی چند بُعدی اند، لکن همه ابعاد وجود در سایر موجودات نیست. فقط انسان است در بین همه موجودات که یک موجود چندین بُعدی است که برای هر بُعدش احتیاجات دارد. برای رشد هر بُعد او، احتیاج دارد، احتیاجات دارد.»
[[page 1]]