چکیده
رساله حاضر میکوشد رابطه سیاست و اجتهاد در اندیشه امام محمد غزالی و امام خمینی را مورد بررسی قرار دهد. سیاست و اجتهاد هر دو مربوط به حوزه عمل هستند، و حوزه عمل مربوط به امور جزئی و متغیر میباشند. بنابراین سیاست و اجتهاد، دو مفهوم متغیر و با لذات ناپایدارند و پیوند این دو بر اساس این ناپایداری تبیین میشود. باز تولید پیوند دو امر ناپایدار لزوماً موقت است و موقتی بودن امور و حوادث تحت تأثیر زمان و مکان نقشآفرینی میکند. البته گسترهی رابطه اجتهاد و سیاست، تنها در حوزهی جزئیات عمل سیاسی نیست بلکه با کلیات احکام سیاسی نیز سر و کار دارد و بر همین اساس است که تقسیم حکمت عملی به دو حوزهی کلی و جزئی مورد قبول حکما و فقیهان اسلامی قرار میگیرد. بر اساس این تبیین از سیاست و اجتهاد است که فصول این تحقیق شکل میگیرد اولین فصل این تحقیق به کلیات و مفاهیم پژوهش اختصاص یافته است.
فصل دوم به تأثیر مبانی معرفت شناختی این دواندیشمند میپردازد. در این رابطه به مباحثی چون تعامل دین و سیاست که از مباحث مشترک در اندیشه آنهاست میپردازد. در رابطه با تعامل دین و سیاست دو تئوری مبنای استقلال عقل و شرع در سیاست و مبنای شرعی سیاست دولت، تبیین میشود.
در فصل سوم تأثیر مبانی روش شناختی این دو اندیشمند بر سیاست و اجتهاد مورد بحث قرار میگیرد در این فصل با تأکید بر روششناسی اصول فقه و زبانشناسی عربی به اصول مشترکی در اندیشه سیاسی آنها مانند مصلحت عمومی و نقش زمان و مکان میپردازد. فصل پایانی این رساله به تعامل سیاست و اجتهاد میپردازد در این فصل مباحثی چون ماهیت فقه سیاسی، ماهیت عمل سیاسی و ماهیت فقهی سیاست مورد بحث واقع میشود.
[[page 1]]