ماهیت مجلس در دوران دکتر مصدق هم ماهیتی مردمی نداشت و ملی و دلسوز جامعه و اسلام دوست نبود، همان دار و دسته های قبلی بودند. یک مشت وابسته و خوانین و افراد با نفوذ و دارای موقعیت در محل های خود یا شهرستان ها بودند. سبب دوام و بقای این ها به مردم نبود، بلکه وابستگی شان به عوامل داخلی و سیاست های خارجی بود. آن ها به این فکر نبودند که پایگاه مردمی داشته باشند و واقعا به مردم تکیه کنند. حالا اگر مجلس اسلامی نبود میتوانست ملی باشد؛ یعنی از مصالح و منافع مردم دفاع بکند.
بعدها هم مطرح شد که آوردن دکتر مصدق توطئه بود و به قول و اصطلاح عمومی میخواستند پوست خربزه زیر پایش بگذارند. میگفتند: دکتر مصدق، تو تمام عمر منفی بافی کردی و بیرون گود ایستادی و انتقاد کردی، حالا بیا و خودت وارد گود بشو، مسوولیت را عهده دار بشو. این طناب را به گردن خودت می اندازیم. این حکومت را هرجا که میخواهی هدایت و ارشاد کن و هر کاری می خواهی انجام بده.
[[page 58]]