فصل دوم / خاطرات هاشم امانی

دوران نخست وزیری قوام السلطنه

کد : 88445 | تاریخ : 07/06/1395

‏قوام ‌السلطنه به طرفداری از سیاست انگلیس، معروف و از لحاظ سابقه هم شخصی ‏‎ ‎‏منفور و متهم بود. اشتباه بزرگ شاه این بود که فکر می ‌کرد قوام کارایی دارد.‏

‏هنگامی که قوام می‌خواست روی کار بیاید اعلامیه شدیداللحنی علیه او دادند. آن ‏‎ ‎‏ایام بین مرحوم کاشانی و دکتر مصدق اختلافات آن چنان شدید نشده بود. آن‌ ها متحدا‏‎ ‎‏و متفقا علیه قوام اعلامیه دادند و مرحوم آیت ‌الله کاشانی گفت که من خودم کفن ‏‎ ‎‏می‌پوشم و در بین مردم و اجتماع شرکت می‌کنم. بازار و خیابان ‌ها تعطیل شد و ‏‎ ‎


‎[[page 59]]‎‏تظاهرات عظیمی صورت گرفت که منجر به زد و خورد شد. در خیابان اکباتان قریب ‏‎ ‎‏سی و شش نفر کشته شدند. جنازه‌ ها را روی چوب می‌گذاشتند و حرکت می ‌دادند. ‏‎ ‎‏بالاخره قوام نتوانست دوام بیاورد و استعفا داد. البته این را هم گفتند که قوام پیر بود. ‏‎ ‎‏چند وزیر کابینه دکتر مصدق هنگامی که به قوام‌ السلطنه پیشنهاد نخست وزیری شد، ‏‎ ‎‏آمدند و با قوام مذاکره کردند که ما با شما همکاری می‌کنیم شما کدام پست و ‏‎ ‎‏وزارتخانه را به ما می‌دهی؟ این جریانات بدین حد مفتضح بود. قوام قدرت و کشش ‏‎ ‎‏اداره کار را نداشت. او در آن زمان انحلال مجلس را می‌ خواست و شاه هم ترسید که ‏‎ ‎‏آن فرمان را صادر کند. او بعدها گفته بود که من نمی ‌دانستم شاه چنین آدم مزخرفی ‏‎ ‎‏است، اگر می‌دانستم این ‌گونه است نخست وزیری را قبول نمی‌ کردم. در هرحال آن ‏‎ ‎‏روز گذشت و فردای آن دولت قبلی با نخست وزیری دکتر مصدق برقرار شد. مرحوم ‏‎ ‎‏نواب صفوی در زندان بود و دیگر اعضای فداییان اسلام جسته گریخته اعلامیه ‌هایی ‏‎ ‎‏می ‌دادند. تشکیل اجتماعات به صورت مخفیانه بود به گونه ‌ای که ماموران دولتی زیاد ‏‎ ‎‏متوجه نشوند.‏

‎[[page 60]]‎

انتهای پیام /*