فصل سوم / خاطرات سعید امانی همدانی

شکاف میان مصدق و کاشانی و شکست نهضت

کد : 88473 | تاریخ : 07/06/1395

‏ من مرحوم آیت ‌الله آقا سید محمدتقی خوانساری را عرض می ‌کنم.‏

‏ بله، بیشتر با ایشان ارتباط داشتند و به طور مسلم ما می ‌دانیم آن احکامی که ‏‎ ‎‏می ‌گرفتند برای هلاکت بعضی ‌ها اینها این طور نبود که بی ارتباط با آنها باشد. البته این ‏‎ ‎‏مسائل تقریبا گذشت تا اینکه ما باز، آن چیزی را که به نظر من از آن لطمه خوردیم و ‏‎ ‎‏باعث شد که تمام آن شرایطی که ایجاد شده بود و سرمایه گذاری ‌هایی که شده بود ‏‎ ‎‏خراب شود، مسئله سی‌ ام تیر بود و آمدن قوام و آن مسائلی که شاه به اصطلاح ‏‎ ‎‏برنامه‌ ریزی کرده بود. سی ام تیر خوب خیلی سرمایه‌ گذاری مهمی شد. ما در جریان ‏‎ ‎‏بودیم، روز سی‌ ام تیر مردم همه ریخته بودند بیرون و همه دفاع می ‌کردند. نتیجه هم ‏‎ ‎‏گرفته شد. قوام هم ساقط شد و دو مرتبه مصدق آمد روی کار. اما آن جا لطمه ای که به ‏‎ ‎‏نظرم خوردیم باز از همان طیف افراد روشنفکری بود که روشنفکر صادقی نبودند، اصلا‏‎ ‎‏از اول حساب روشنفکری نبوده، حسابی بوده که رخنه کنند و این نهضت را در یک ‏‎ ‎‏حالت انفعالی قرار بدهند. مثلا دکتر بقایی واقعا از نظر بیان و اینها هم خیلی خوب ‏‎ ‎‏جذب می ‌کرد مردم را، جوانان را در آن حزب زحمتکشان ملت ایران. از کسانی بود که ‏‎ ‎‏تقریبا می‌شود گفت دست راست آیت ‌الله کاشانی بود. یکی دیگر از آنها دکتر صدیقی‏‎ ‎‏بود. در مجلس غیر از آیت ‌الله کاشانی که ریاست مجلس را گرفت، مکّی، عبدالقدیر ‏‎ ‎‏آزاد و آن دوازده نفر دیگر که در مجلس نماینده شدند، واقعا ما حساب می ‌کنیم که از ‏‎ ‎‏اینها ضربه خوردیم. آنها افرادی بودند که در آن وقت مسائل را طوری پیاده کردند و ‏‎ ‎‏طوری رفتار کردند که حالت گوشه گیری و انزوا برای آیت ‌الله کاشانی درست شد. البته ‏‎ ‎‏از کجا شروع شد، به کجا ختم شد، دکتر مصدق چه گفت و چه وضعی داشت بماند. ‏‎ ‎‏او خودش هم یک مقداری آن اعتقاداتی که باید نسبت به اجرای احکام اسلام و نسبت ‏‎ ‎‏به اصل حرکت کلی نهضت و چیزی که مردم می ‌خواستند (که باز همان اسلام و احکام ‏‎ ‎‏اسلام و اجرای احکام اسلام بود) را نداشت. اینها را همه تقریبا از بین بردند و جریانی ‏‎ ‎‏را درست کردند که نهایتا خود دکتر مصدق هم ساقط شد و زاهدی‏‎ ‎‏آمد روی کار و در ‏‎ ‎‏اینجا می‌ شود گفت که یک مرتبه آن نهضت و آن قیامی که شده بود فروکش کرد و ‏‎ ‎
‎[[page 84]]‎‏تمام شد.‏

‏ حاج آقا درباره اجرای احکام، آقای کاشانی هم ظاهرا عقیده مرحوم نواب را‏‎ ‎‏نداشتند و یکی از علت ‌های اختلافشان که بعدا پیش آمد همین مسئله بوده است.‏

‏ بله، البته این مشکلات هم گفتنی است، برای اینکه ما پس از اینکه نهضت به ‏‎ ‎‏جایی رسید که حضرت آیت ‌الله کاشانی رئیس مجلس شد، توقع برادرهای متدین این ‏‎ ‎‏بود که بیایند مسیر حرکت مجلس را مسیر اسلام و قرآن و احکام اسلام قرار بدهند. ‏‎ ‎‏البته در این مسوولیت یک مقداری خود آیت ‌الله کاشانی به این موضوع عقیده نداشت و ‏‎ ‎‏مقاومت کرد. بحث سر این بود که مثلا راجع به مشروبات الکلی، راجع به مسائل ‏‎ ‎‏ناموسی، مسائل زنها، مردها، مسائل مختلف مملکت قانون اسلام اجرا شود دقت ‏‎ ‎‏کردید؟ ولی نشد. همین هم یک دلیلی بود که مردم یک مقداری حساس تر شوند. از ‏‎ ‎‏آن طرف هم قدرت‌ های استکباری یک مسئله ای را درست کردند و آن مسئله حزب ‏‎ ‎‏توده قلابی بود، نه حزب توده واقعی.‏

‏در آن زمان منزلمان سرچشمه بود. در همین جریانات یک روزی حزب توده آنجا‏‎ ‎‏حرکت کرده بود و به قول خودشان میتینگ می ‌دادند، آمدند رد شدند. شعارشان این بود ‏‎ ‎‏که «پیروز باد ملّت/ بر شاه ننگ و ذلت»، در حالی که خانه ما مثلا یک، دو سه خانه ‏‎ ‎‏عقب تر از خیابان بود، واقعا اصلا زمین می ‌لرزید. از بس که جمعیتشان زیاد بود، اما‏‎ ‎‏خوب اینها هم واقعا حزبی مردمی نبودند حزب دست نشانده همان قدرت‌ هایی بودند ‏‎ ‎‏که می ‌خواستند به این طریق رخنه کنند به نهضتی که آیت ‌الله کاشانی و نواب صفوی‏‎ ‎‏درست کردند. بالاخره به اینجاها که رسید، یک حالت رخوت و حالت فترت برای ‏‎ ‎‏مردم بعد از کودتای 28 مرداد، زمان زیادی طول نکشید که موفق شد طوری محیط را‏‎ ‎‏آماده کند که مرحوم نواب صفوی و بقیه را بازداشت کنند. آن وقت بعد از آن ‏‎ ‎‏محاکمات و غیره و ذالک اینها را اعدام کنند.‏

‏ ظاهرا طوری کردندکه مرحوم نواب نتواند تجدید نظر خواهی داشته باشد؟‏

‏ نه، اصلا محاکمه ایشان، محاکمه ‌ای نبود که بشود کاری کرد.‏

‏آیا تا قبل از فداییان اسلام تشکیلات اسلامی مردمی دیگری وجود داشت؟‏


‎[[page 85]]‎‏اخوی ما حاج آقا صادق یک جمعیتی درست کرده بود به نام ‏‏گروه شیعیان.‏‎ ‎‏تعدادشان خیلی زیاد نبود. ولیکن از نظر فعالیت اسلامی، می‌شود گفت که اولین ‏‎ ‎‏گروهی که تقریبا تشکیل شده بود اینجا، همین گروه بود که فعالیت امر به معروف و ‏‎ ‎‏نهی از منکر، سخنرانی و بیان احکام داشتند.‏

‏ در حد کارهای فرهنگی؟‏

‏ بله. کارهای فرهنگی می ‌کردند. البته در بعضی موارد دخالت می ‌کردند. مثلا‏‎ ‎‏زمانی که آیت ‌الله کاشانی به میدان آمده بودند.‏

‎[[page 86]]‎

انتهای پیام /*