فصل سوم / خاطرات سعید امانی همدانی

روزهای خوب آغاز پیروزی انقلاب اسلامی

کد : 88488 | تاریخ : 07/06/1395

‏پس از پیروزی انقلاب چند روز تا یک ماه که به کوچه و بازار می ‌آمدیم، بوی بهشت ‏‎ ‎‏استشمام می ‌کردیم. خوب متاسفانه چند روزی نگذشت که اگر یادتان باشد توده ‌ای ‌ها‏‎ ‎‏آمدند، نشستند در خیابان ایران و آن مسائل را مطرح کردند و دعواها شروع شد. من ‏‎ ‎‏حضرت امام را در تمام موارد واقعا یک موهبت الهی می ‌دانم، وجود ایشان را در تاریخ ‏‎ ‎‏اسلام و تاریخ دنیا یک چیز عادی و ساده نمی‌ دانم. یکی از آیات خدا می‌دانم و به ‏‎ ‎‏دوستان می‌گویم اگر بنا بود یک پیغمبر دیگری می ‌آمد و یک کتاب دیگری نازل می ‌شد ‏‎ ‎‏مثل قرآن، شاید قصه حضرت امام در آن منعکس می‌شد. البته ایشان فکر می‌ کردند که ‏‎ ‎‏انقلاب وقتی پیروز شد مسائل را خیلی ساده می‌ سپارند دست یک عده ‌ای که آنها هم ‏‎ ‎‏کار را پیش ببرند و به همین دلیل خودشان به قم مشرف شدند. فکر کردند می ‌روند و ‏‎ ‎‏مسائل درسی و فقهی را دنبال می‌ کنند و ما چندین مرتبه هم که در قم رسیدیم ‏‎ ‎‏خدمتشان، بالای بام می ‌رفتند صحبت می ‌کردند، اصلا توجه به این نبود که یک وقت ‏‎ ‎‏خدای نخواسته ممکن است حادثه ای رخ بدهد. روی هم رفته این از مسائلی است که ‏‎ ‎‏در دنیا به غیر از پیامبران و امامان، برای هیچ کس اتفاق نیفتاده است. مردم باید به این ‏‎ ‎‏توجه داشته باشند. با این که بچه هفت یا هشت ساله ‌ای بودم، یادم است که چه شبی رضاخان کودتا کرد و مردم چگونه مبارزه کردند و حرکت آن‌ ها چگونه سرکوب شد. ‏‎ ‎‏آن زمان مردم در ظلم و ستم غوطه‌ ور بودند و فکر می ‌کردند تا وقتی که زنده ‌اند باید ‏‎ ‎‏این‌ ها را تحمل کنند.‏

[[page 110]]

انتهای پیام /*