فصل چهارم / خاطرات اکبر حسینی صالحی

شکنجه ‌های روانی

کد : 88524 | تاریخ : 07/06/1395

‏راجع به امام که هم فحاشی زیادی می‌ کردند. می‌ گفتند در داخل و خارج چقدر مردم را‏‎ ‎‏به کشتن داده، فلان کرده، ما نمی ‌گذاریم شماها زندگی را ادامه دهید. یک چنین ‏‎ ‎‏صحبت‌ هایی که ما را به عنوان طرفدار و یاور و مقلد امام قلمداد می‌ کردند. به هر ‏‎ ‎‏صورت حرف‌ های رکیکی می ‌زدند و واقعا می‌ خواستند اعصاب ما را خرد کنند. یعنی ‏‎ ‎‏آنقدر که آنجا شکنجه روانی داشتیم، شکنجه بدنی نداشتیم. می ‌آمدند بغل دستمان ‏‎ ‎‏می ‌نشستند و یک حرکت ‌هایی می ‌کردند. یک حرف‌ هایی می‌ زدند که روحیه ما را خراب کنند. بعضی دوستان به ما می‌ گفتند که شما رفتید زندان و آمدید، دو برابر موهایتان سفید شده. شکنجه روحی برایمان ناراحت کننده ‌تر بود و ما را بیشتر عذاب می‌داد. شکنجه های دیگرش مشکل نبود.‏

[[page 153]]

انتهای پیام /*