فصل پنجم / خاطرات حبیب الله عسگر اولادی

قرار دادن احزاب و بانوان در برابر روحانیان

کد : 88563 | تاریخ : 07/06/1395

‏ من فکر می کنم که از اینجا شروع کنم که در فروردین سال 1340 رحلت ‏‎ ‎‏حضرت آیت ‌الله العظمی بروجردی و اسفند ماه رحلت آیت ‌الله کاشانی واقع شد و ‏‎ ‎‏محمد رضای خائن به فکر این افتاد که مرجعیت را از ایران به خارج از کشور انتقال ‏‎ ‎‏دهد و گمان کرد مراجعی که هستند، در اثر کثرت تاب مقاومت و مقابله ندارند. دو ‏‎ ‎‏کشور اسلامی، دو قطب بسیار مهم، ایران اسلامی و ترکیه مسلمان مطمح نظر دشمنان اسلام شد و برنامه ریزی بر این قرار گرفت که این دو کشور، لائیک و غیر اسلامی بشوند. در اثر پراکندگی و تفرقه علما در ترکیه، آتاتورک این شیطنت را تحقق بخشید. رضاخان همین کار را در ایران خواست بکند و علما را از هم جدا کند. پسر او از ‏‎ ‎
‎[[page 203]]‎‏شهریور 1320 که این کار را شروع کرد، چندین مرحله سعی کرد که چنین کاری را‏‎ ‎‏انجام بدهد که با مقاومت بزرگان به ویژه مراجع و بالاخص حضرت آیت ‌الله العظمی ‏‎ ‎‏بروجردی مواجه شد و موفق نشد.‏

‏در مشروطیت قول داده شده بود که ما حداقل سه رقم یا چهار رقم مجلس مشورتی ‏‎ ‎‏داریم. یک مجلس کشوری، که آن وقت مجلس شورای ملی بود و یک مجلس استانی ‏‎ ‎‏و یک مجلس شهرستانی و یک مجلس روستایی، این وعده داده شده بود. منتهی ‏‎ ‎‏موضوع در آن وقت انجمن ‌های ایالتی و ولایتی بود. یعنی انجمن هایی در استان ها و ‏‎ ‎‏انجمن ‌هایی در شهرستان ها، در این شرایط اینها را پوشش اغراض شیطانی خودشان ‏‎ ‎‏کردند. در کتاب مبارزه دو ماهه روحانیت می خوانیم که اصلا مبارزه از کجا و با چه ‏‎ ‎‏نرمی شروع شد. این که خداوند به حضرت موسی و حضرت هارون می فرماید که ‏‎ ‎‏بروید با قول لین صحبت کنید. «قولا له قولا لینا.» شما ملاحظه می فرمایید که امام در ‏‎ ‎‏شروع با نرم ترین زبان و قلم شروع فرمودند. پس از این که این مبارزه شروع شد، ‏‎ ‎‏برای این که ‏‏احزاب و تشکل های سیاسی را علیه روحانیت تحریک کنند به ‏‏صورت‌ های ‏‎ ‎‏گوناگونی به سفسطه پرداختند. احزاب ملی گرا، احزاب لیبرال و احزاب کمونیست و ‏‎ ‎‏سوسیالیست به چهار قسمت تقسیم می شدند. فقط میان احزاب، تشکیلات ملی ـ ‏‎ ‎‏مذهبی بود که علیه روحانیت نبود که بعدها اینها را هم توانستند فریب بدهند که در ‏‎ ‎‏مقابل روحانیت قرار بدهند. بانوان را تا حدودی توانستند فریب بدهند که در مقابل ‏‎ ‎‏روحانیت قرار بگیرند. و در مورد دو، سه تغییر انتخاباتی که اسلام را از رسمیت ‏‎ ‎‏می انداخت و مذهب تشیع را از انحصار می انداخت در آن باره فعالیت‌ ها شروع شد.‏

‏شاید چند مجلس در مسجد ارک با توصیه حضرت امام برگزار شد که حتما باید ‏‎ ‎‏صدا به گوش مردم مسلمان برسد که اینها غافل نمانند. یادم است که اسدالله علم در ‏‎ ‎‏یک جایی عنوان کرد که چرخ زمان به عقب بر نمی گردد. مرحوم حجت الاسلام ‏‎ ‎‏والمسلمین فلسفی در یک سخنرانی در همین باره در مسجد ارک اعلام کرد و خواست ‏‎ ‎‏از مردم که من شعار می دهم و شما شعار را تکرار کنید. شعارش این بود که چرخ زمان ‏‎ ‎‏به عقب بر نمی گردد، مشروطه مستبد نمی گردد و مردم شعار می دادند، این حرکتی که ‏‎ ‎
‎[[page 204]]‎‏دولت کرده شکستن قانون اساسی و به جانب استبداد است.‏

‏مبارزه ادامه پیدا کرد. شرایط را سخت گرفتند. در جلوی مساجد و جلوی ‏‎ ‎‏حوزه های علمیه و منزل بعضی از مراجع محدودیت ‌هایی ایجاد کردند. یک جلسه ‏‎ ‎‏سخنرانی دیگری در مسجد ارک برقرار شد. آقای فلسفی بالای منبر این شعار را‏‎ ‎‏داد «ایران کشور خفقان است، مرگ بر خفقان» و جمعیت بسیار فوق العاده‌ ای به دنبال آن حرکت کردند در خیابان های اطراف مسجد ارک روبروی کاخ شاه در میدان ارک. آن ‏‎ ‎‏وقت آن کاخ که حالا به صورت موزه در آمده، محل رفت و آمد و محل فعالیت دربار ‏‎ ‎‏شاه بود. به دنبال آن قرار بر این شد که در مسجد حاج سید عزیزالله بازار تهران برنامه ‏‎ ‎‏انجام شود. چون رفته رفته مبارزه حادتر می شد در قم، در مشهد، در تبریز، اصفهان، ‏‎ ‎‏شیراز، جاهایی که مراجع تقلید بودند. ما در تهران هم افتخار حضور چهار مرجع تقلید ‏‎ ‎‏را داشتیم. هر مرکز استان یا هر شهر بزرگی که مراجع تقلید بودند، مقاومت در مقابل ‏‎ ‎‏این شکستن قانون و شکستن رسمیت اسلام و مذهب تشیع، مقاومت جدی بود. در هر ‏‎ ‎‏صورت از آقای فلسفی دعوت شد. بازار را خواستند که تعطیل کنند و در یک روز در ‏‎ ‎‏مسجد حاج سید عزیزالله راجع به این موضوع تصمیم‌ گیری نهایی بشود. رژیم سفاک ‏‎ ‎‏شبانه هیات‌ هایی را به خدمت مراجع تقلید در تهران و قم و مشهد و اصفهان و شیراز و ‏‎ ‎‏اهواز فرستاد. در تهران بعد از نیمه شب خدمت چهار مرجع تقلید که آیت ‌الله حاج سید ‏‎ ‎‏احمد خوانساری، یکی آیت ‌الله تنکابنی پدر آقای فلسفی و آیت ‌الله آشتیانی و یکی، دو ‏‎ ‎‏تا دیگر بعد از نیمه شب به منزل اینها رفتند و گفتند که ما منصرف شدیم از تصویب ‏‎ ‎‏نامه انجمن ‌های ایالتی و ولایتی و اگر که فردا این مجلس برگزار بشود ممکن است که ‏‎ ‎‏در این مجلس شورشی باشد و به حساب آقایان گذاشته می شود که شماها دعوت ‏‎ ‎‏کردید. آقایان گفتند ما اطلاعی نداریم. در هر صورت گفتند که بهتر است شما مرقوم ‏‎ ‎‏بفرمایید که برنامه فردا منحل است و به هم خورده. یک نوشته ای از چهار مرجع تقلید ‏‎ ‎‏جدا جدا گرفتند و شبانه چاپ کردند. خود دستگاه ‌های دولتی و ساواک جلوی مساجد ‏‎ ‎‏مرکز شهر اعلامیه زدند که صبح هر کس می آید به نماز، متوجه بشود، امروز برنامه ‏‎ ‎‏نیست. از طرفی دیگر آقایان را وادار کردند با آقای فلسفی صحبت بشود و از ایشان ‏‎ ‎
‎[[page 205]]‎‏خواسته بشود به مسجد نرود. آقای فلسفی در پاسخ گفته بودند که کسانی که از من ‏‎ ‎‏دعوت کرده اند، باید همان ها بیایند به من بگویند که مجلس نیست. برادرانی که از ‏‎ ‎‏ایشان دعوت کرده بودند مصمم شدند که مجلس را برگزار کنند و خدمت آقای فلسفی ‏‎ ‎‏رفتند و با ایشان صحبت شد. مجلس به 15 روز عقب می افتد که ظرف 15 روز اگر این ‏‎ ‎‏تصویبنامه لغو رسمی نشد این مجلس به جای خودش برگزار خواهد شد. آقای فلسفی ‏‎ ‎‏هم در طول یک ساعت صحبتشان سعی کردند حاضران را در متن موضع‌ گیری‌ های ‏‎ ‎‏مراجع، بخصوص حاج آقا روح ‌الله بگذارند.‏

‏اما از اولین تلگراف امام تا نامه های بعدی ایشان که مرحمت می فرمودند صراط ‏‎ ‎‏مستقیم و حد وسط در نظرشان بود. برخی از ایشان تندتر بودند و برخی از ایشان ‏‎ ‎‏کندتر اما ایشان در صراط مستقیم بودند. در هر صورت آقای فلسفی توانست در این ‏‎ ‎‏مجلس تمام نیرنگ های رژیم سفاک و اربابانش را بر ملا کند و در پایان بگوید که ‏‎ ‎‏مجلس به این دلیلی که لغو تصویب نامه را خصوصی اعلام کردند، به 15 روز آینده ‏‎ ‎‏موکول خواهد شد مگر اینکه رسما لغو کنند.‏

‏من در این فرصت کوتاه، دو تا عکس ‌العمل را هم عرض بکنم؛ یکی از عکس ‏‎ ‎‏العمل ها این بود که یکی از بزرگان در مشهد دستور داد که اطراف صحن را چراغانی ‏‎ ‎‏کنند. چون مردم موفق شدند که تصویب نامه را لغو و رژیم سفاک می خواست که ‏‎ ‎‏مبارزه پایان پیدا کند! اینکه معصوم می فرماید یا ظاهرا پیامبر مکرم اسلام هست که ‏‎ ‎‏می فرماید که ‏اتقوا من فراست ‌المومن فانه ینظر بنورالله ‏از زیرکی ‌ های ایمانی مومن راستین بترسید ایمان داریم که او با نور خدا می بیند، حضرت امام فرمودند که چه ‏‎ ‎‏پیروزی ‌ای؟ امام در جمعی که خدمتشان بودیم فرمودند: ارتباطاتتان را با هم مستحکم ‌تر ‏‎ ‎‏کنید. این تصویب نامه و این الغاء، آزمایش بود. اینها می خواستند ببینند بعد از مرحوم ‏‎ ‎‏آقای بروجردی مقاومتی در حوزه ها هست یا نیست و اینها در آزمایش خودشان ‏‎ ‎‏چیزهایی به دستشان آمده و ما هم باید در این آزمایش آمادگی بیشتری پیدا کنیم. و ‏‎ ‎‏جمله ای را هم به یکی از مراجع فرموده بودند و نیز فرمودند : ملت مسلمان ایران سالها‏‎ ‎‏به دنبال بهانه برای مبارزه می گشت. این تصویب نامه و تجاوز به رسمیت اسلام بهانه ‏‎ ‎
‎[[page 206]]‎‏بسیار خوبی است و مردم آماده اند و شما رابطه‌ هایتان را با همدیگر مستحکم تر کنید.‏

‏ ظاهرا این قضیه انجمن ‌های ایالتی و ولایتی را در زمان مرحوم آیت ‌الله العظمی ‏‎ ‎‏بروجردی می خواستند پیاده کنند؛ منتهی موقعیت آیت ‌الله العظمی بروجردی و ایشان ‏‎ ‎‏این اجازه را به آنها نداد. اگر صلاح می دانید در این باره مطلبی بفرمائید.‏

‎[[page 207]]‎

انتهای پیام /*