ابعاد گوناگون شخصیت امام

استقامت امام

کد : 88919 | تاریخ : 07/06/1395

استقامت امام

‏آن شبی که این خبر را‏‎[1]‎‏ شنیدم تقریباً تا صبح بیدار بودم...‏


‎[[page 250]]‎‏من صبح از خانه خدمت امام رفتم، منظره بسیار عجیبی بود. امام خیلی ناراحت‏‎ ‎‏بودند برای اینکه ایشان می دانستند باید قوی بمانند تا ما را قوی نگهدارند، خودشان را‏‎ ‎‏کاملاً حفظ کردند؛ یک تبسمی بر لبهایشان بود که به نظر من از گریه بدتر بود، اما خوب‏‎ ‎‏تبسم بود دیگر.‏

‏برای اینکه وضع را عادی نشان بدهند ایشان داستانی را نقل کردند مربوط به زمانی‏‎ ‎‏که در نجف بودند و آن اینکه مرض عمومی مدتی شایع شده بود. عده ای از علما و‏‎ ‎‏بزرگان شهید شده بودند و از دنیا رفته بودند و یک حالت وحشتی حوزه را گرفته بود.‏‎ ‎‏ایشان این واقعه را نقل کردند و گفتند: «آن موقع بعضی از دوستان می گفتند:‏‎ ‎‏تقارب الاجال شده است.» این کلمه را با کمی تفریح بیان می کردند و به ما گفتند: «شما‏‎ ‎‏نگران نباشید ما خدا را داریم.» فقط ایشان گفتند: «من تأثرم از این جهت است که آقای‏‎ ‎‏بهشتی مظلوم از دنیا رفت.» همینطور هم بود. بقیه مسائل برای ایشان تقریباً حل بود. بعد‏‎ ‎‏ما را دلداری دادند و فرمودند: شما مطمئن باشید که اگر همه ما رابکشند این مردم، ما را‏‎ ‎‏فراموش نخواهند کرد.‏‎[2]‎

‎ ‎

‎[[page 251]]‎

  • . شهادت شهید بهشتی و هفتاد و دو تن از یاران امام در انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی.
  • . جمهوری اسلامی؛ 7 / 4 / 1375، ش 4938، ص 3.

انتهای پیام /*