درسهای طلاب
حوزه علمیه قم با داشتن دریایی از نیروهای صالح، و تشنه و هوشیار، زمینه آماده ای بود که در اختیار حضرت امام قرار گرفت. بهترین طلاب درسخوان و جوان قم که می خواستند درس بخوانند و وابسته به جناح خاصی نباشد، در محضر ایشان حاضر می شدند. قبل از آنکه ما شاگرد امام شویم، حوزه فشرده بود و آنانی که در حوزه مانده بودند، مخلص و از نوادر بودند. طبعاً شاگردان آن دوره امام هم، مخلص تر بودند. به دلیل فشار زیادی که به شاگردان امام وارد می آمد، فضلا و علما آنان را زبرالحدید می نامیدند. در زمان ما حوزه مشکل چندانی نداشت و در حوزه بودن، ملازم با تحمل این مشکلات نبود. به همین دلیل، طلابی که واقعاً می خواستند درس بخوانند و غیر از درس چیزی نمی خواستند، اطراف امام جمع شدند. در آن دوران، هر انسان وارسته و غیر آلوده ای که به امام نزدیک می شد، مانند آهن ربا جذب او می شد و آن شخص نمی توانست مرید نباشد، در آن دوران، امام یاران خوبی جذب کردند و بعد وارد مبارزه شدند.
ایشان در درس، بسیار جدی و منظم بودند. وقتی بعضی از برادران دیر می رسیدند، ایشان گله می کردند و می گفتند: «طلبه باید آن جور باشد که اگر مثلاً سر ساعت پنج
[[page 302]]درس شروع می شود، یکدفعه اینجا سبز شود. نباید این طور باشد که ما درس را شروع کنیم، بعد خرده خرده، بعضیها برسند.»
توصیه ایشان دربارۀ درس این بود که: «شما خارج از درس فکر کنید. همه مطالعه این نیست که شما کتاب بخوانید. شب که می شود، چراغ را خاموش کنید و کتابها راببندید و مقداری راجع به آنچه استاد گفته، فکر کنید که خودتان مطلب را بفهمید».
ایشان تأکید می کردند که مطالعه طلبه منحصر به کتاب نیست؛ بلکه فکری و مغزی است. همچنین نقل می کردند که: یکی از اساتید بزرگ، شب به مدرسه می رود و می بیند که چراغهای اتاقها همه روشن است. روز بعد به شاگردان اعتراض می کند و می گوید: شما مطالعه نمی کنید. می گویند: چرا، دیشب تا ساعت فلان مطالعه می کردیم. او می گوید: من آمدم و دیدم چراغها همه روشن است. این جور که مطالعه نمی کنند، بلکه باید نشست و فکر کرد.
[[page 303]]