محمد نبی رودکی

زمانی پیروزید که وحدت داشته باشید

کد : 89070 | تاریخ : 16/08/1395

‏در طول دفاع مقدس، با توجه به اینکه توفیق داشتم هشت سال در‏‎ ‎‏جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته باشم، مجموعاً سه دیدار‏‎ ‎‏خصوصی در جمع فرماندهان و یک دیدار عمومی با حضرت امام داشتم.‏‎ ‎‏یکی از جلسات خصوصی در جمع فرماندهان ارتش و سپاه بود. زمانی که‏‎ ‎‏وارد اتاق شدیم، همه نشستیم، حضرت امام از اتاق بعدی وارد شدند. ما‏‎ ‎‏همگی ایستادیم تا حضرت امام در جای خودشان قرار گرفتند. از لحظۀ ورود‏‎ ‎‏حضرت امام در جمع فرماندهان، من و عده ای دیگر از آقایان فقط نگاهمان‏‎ ‎‏به چهره با صلابت حضرت امام بود. کسی که در آرزوی چنین دیداری است‏‎ ‎‏و انتظار می کشد که به زیارت حضرت امام نائل بشود، نگاه به چهرۀ حضرت‏‎ ‎‏امام را نباید لحظه ای از دست بدهد. در طول آن جلسه که بیش از نیم ساعت‏‎ ‎‏در خدمت حضرت امام بودیم، ما چشممان به جمال ملکوتی حضرت امام‏‎ ‎‏بود. از نگاه به چهره آن بزرگوار به طور قوی احساس می شد که انسان در‏‎ ‎‏حال عبادت است. همان طور که در روایت داریم نگاه به چهره عالم و پدر و‏‎ ‎‏مادر عبادت است، این هم همین طور بود و ما با عمق وجودمان حس‏‎ ‎‏می کردیم داریم در یک حالت عبادت، سیر می کنیم. در آن جلسه حضرت‏‎ ‎‏امام در مورد وحدت فرمودند که «زمانی شما پیروزید که وحدت داشته‏‎ ‎‏باشید» و واقعیت هم همین بود.‏

‏   نکته و خاطره دوم مربوط به این جلسه، این است که حضرت امام دست‏‎ ‎
‎[[page 23]]‎‏برادر سردار محسن رضایی و برادر تیمسار صیاد شیرازی را گذاشتند در دست‏‎ ‎‏هم. چون شیاطین می خواستند بین سپاه و ارتش تفرقه بیندازند. چه توسط‏‎ ‎‏عناصر داخلی و چه از بیرون به این امر دامن زده می شد که بین ارتش و سپاه‏‎ ‎‏تفرقه بیندازند، آنهم در زمانی که ما در اوج انجام عملیاتهای بزرگمان بودیم.‏‎ ‎‏پس از اتمام جلسه حضرت امام دست یکی از آنان را که هنوز در محضرشان‏‎ ‎‏بودند، در دست خودشان گرفته و دست یکی دیگر را روی آن گذاشتند و‏‎ ‎‏بدون صحبت و با لبخند و تبسم این معنا را القا کردند که نگذارید بین شما‏‎ ‎‏اختلاف بیندازند. بعد از این مطلب و اتمام صحبت حضرت امام،نفر به نفر‏‎ ‎‏دست حضرت امام را بوسیدیم. حتی بعضی از دوستان محاسن حضرت امام‏‎ ‎‏را استلام کرده و به صورت خودشان می کشیدند. خلاصه پس از دستبوسی از‏‎ ‎‏محضرشان مرخص شدیم.‏

‎[[page 24]]‎

انتهای پیام /*