روایت دوم

خانم دکتر طباطبایی

کد : 89233 | تاریخ : 08/06/1395

‎ ‎

‏ ‏

خانم دکتر طباطبایی[1]

‏آشنایی من با خانم دباغ به ایامی برمی گردد که در نوفل لوشاتو در خدمت امام (س) بود.‏‎ ‎‏فعالیت ایشان در آنجا به ظاهر انجام کارهای ظاهری خانه نظیر پخت و پز و رفت و روب‏‎ ‎‏بود، ولی در باطن کنترل کاملی بر تمام مسائل داشت. مثلاً به بهانه انجام کارهای معمولی‏‎ ‎‏و روزمره خانه، اعمال افرادی را که برای زیارت حضرت امام خمینی تردد می کردند،‏‎ ‎‏زیر نظر داشت و کنترل می کرد. همچنین اگر، به تهیه چیزی از بیرون منزل نیاز داشتیم،‏‎ ‎‏ایشان برایمان انجام می داد ولی اگر خودمان از منزل خارج می شدیم تمامی مسائل‏‎ ‎‏امنیتی را رعایت می کردیم و کاملاً حواسش به ما بود.‏

‏     از علاقه و خلوص خواهر دباغ می شد به ارادت و پایبندی او به حضرت امام (س)‏‎ ‎‏پی برد. از آن سو هم امام خمینی (س) با ایشان بیگانه نبود و برایش احترام خاصی قائل‏‎ ‎‏بود.‏

‏     چیزی که از تمام دوران آشنایی ام با خواهر دباغ دردمندانه به یادم مانده و هر گاه آن‏‎ ‎‏را مرور می کنم، بسیار متأثر می شوم، خاطره وقتی است که ایشان مریض شده بود و این‏‎ ‎‏جریان مربوط به همین سالهای اخیر است. ما به عیادت خواهر دباغ رفتیم و ملاحظه‏‎ ‎‏کردیم که خیلی حالشان بد است. پیشنهاد دادیم که برای معالجه به خارج از کشور برود تا‏‎ ‎‏ان شاءالله بهبودی کامل حاصل شود ولی ایشان در حالی که لبخندی بر لب داشت و‏
‎[[page 159]]‎‏چهره اش از درد در هم فرو رفته بود زبان به شکوه گشود که: «باز هم خدا شماها را خیر‏‎ ‎‏بدهد، باور کنید که چه بسیار افرادی که می دانستند من مریض هستم و تا به حال یکی‏‎ ‎‏نیامده سراغی از من بگیرد که چه مشکلاتی دارم و آیا مشکلات من راه حلی دارد و از‏‎ ‎‏چه مجرایی باید آنها را حل کرد...» و این شکایت از سر درد خواهر دباغ، هرگاه یادم‏‎ ‎‏می آید، عمیقاً متأثرم می کند.‏

‏     خواهر دباغ در تمامی دوران زندگی اش، مردانه عمل می کرد و چیزی که او را از‏‎ ‎‏بسیاری از مردان و زنان سیاست مدار، مستثنا می کرد، این بود که آنان، چه بسا که پس از‏‎ ‎‏وارد شدن به حوزۀ سیاست، شکل و ساختار جدیدی به خود گرفتند و... ولی این زن،‏‎ ‎‏نه تنها خود اینگونه تغییر شکل نداد، که حتی اعضای خانواده، بستگان و دوستان و‏‎ ‎‏نزدیکانش را نیز، همان گونه که پیشتر بودند، نگاه داشت.‏

‏     خواهر دباغ به اعتقاد من، شخصیتی جهانی است. من محبت و عاطفه اش را در اوج‏‎ ‎‏دیده ام. همواره با دوستان رئوف است و با دشمنان، اگر دست از مخالفتشان بر ندارند،‏‎ ‎‏در نهایت شدت برخورد می کند و در غیر این صورت، محبت و رأفتش شامل آنها هم‏‎ ‎‏می شود؛ چرا که معیار برای او امام (س) و خط فکری، اعتقادی و سیاسی آن رهبر راحل‏‎ ‎‏می باشد. توصیف او، یک توان بالای ادبی می خواهد که تمامی این حالتها را آنچنان که‏‎ ‎‏شایسته و بایسته است، به رشته تحریر در آورد. به قول مولانا:‏

‏ ‏

‏یک دهان خواهم به پهنای فلک‏

‎ ‎‏تا بگویم شرح آن رشک ملک‏

‎ ‎

‎[[page 160]]‎

  • )) همسر حاج سید احمد خمینی.

انتهای پیام /*