فصل دوم: در عراق

خاطراتی از حالات عرفانی امام

کد : 89368 | تاریخ : 16/08/1395

‏ شما خودتان این حالات را در نجف اشرف از امام مشاهده ‏‎ ‎‏فرمودید؟‏


‎[[page 149]]‎‏نه، امام آنقدر تحفظ می کرد که هیچکس نمی توانست بفهمد که ‏‎ ‎‏ایشان چه می‏‏ ‏‏کند. امام درس می آمد و درس ‏‏که ‏‏تمام می شد خانه ‏‎ ‎‏برمی گشت. می آمدند نماز وقتی نماز تمام می شد برمی گشتند خانه ‏‎ ‎‏می نشستند و سپس می‌رفتند حرم زیارتشان را تمام می کردند و به خانه‏‎ ‎‏باز می گشتند‏‏. به عنوان مثال در مجالس ترحیم شهادت حاج آقا مصطفی، ‏‎ ‎‏امام هیچ گریه نکرد، که این برای همه ما جای تعجب بود، نه تنها برای ‏‎ ‎‏ما بلکه برای عربها، عربها مرگ پسر را و مرگ جوان را خیلی سنگین و ‏‎ ‎‏شدید می دانند. مثلاً خود مرحوم آقای خویی وقتی پسرشان تصادف ‏‎ ‎‏کرده و فوت نمود شاید حدود دوتا چله از وفات ایشان می گذشت من ‏‎ ‎‏دیدم وقتی که درسش تمام شد ایشان از منبر پایین آمد شروع کرد به ‏‎ ‎‏گریه کردن و ناله کردن و دوید. رفقا گفتند که ایشان هر شب بعد از ‏‎ ‎‏درس با این حالت سر قبر آقازاده خودشان ‏‏در مسجد خضرا می‌روند ‏‏و ‏‎ ‎‏گریه می کنند. حتی علما در نجف این طوری هستند. مردم عادی هم که ‏‎ ‎‏معلوم است برای پسر و برای جوان خیلی متاثر می‌شوند و تا سال و دو ‏‎ ‎‏سال و چند سال ناراحت هستند. ولی امام، ‏‏وقتی ‏‏ما مجلس ‏‏ترحیم ‏‏در ‏‎ ‎‏مسجد هندی گرفته بودیم که مسجد جامع نجف است، هیاتهایی که از ‏‎ ‎‏اطراف برای تسلیت ‏‏گفتن می آمدند، می‏‏ ‏‏پرسیدند که پدر ایشان کیست؟ از ‏‎ ‎‏خود من یک شب چند نفر پرسیدند که پدر ایشان کیست؟ گفتم ایشان ‏‎ ‎‏است، می‌پرسیدند: پس چرا گریه نمی کند؟ گفتم مگر حتماً باید گریه ‏‎ ‎‏بکند؟ می‌گفتند: آخر برای پسری که مرده است آن هم یک چنین پسری ‏‎ ‎‏ایشان هیچ گریه نمی کند، ناله نمی کند، فریاد نمی زند. اینها انتظار داشتند ‏‎ ‎‏که امام داد و بیداد بکند و فریاد بکند و گریه بکند. امام در شهادت حاج ‏‎ ‎‏آقا مصطفی گریه نکرد. یک داستانی دارد که باید عرض بکنم: بعد از ‏‎ ‎
‎[[page 150]]‎‏اینکه ما ایشان را دفن کردیم تصمیم ‏‏گرفتیم که برویم خدمت امام تسلیت ‏‎ ‎‏بگوییم. رفتیم خدمت امام توی منزل اندرون، آقای شیخ عبدالحسین، ‏‎ ‎‏منبری نجف و روضه خوان بود. ایشان روی صندلی رفت و شروع کرد ‏‎ ‎‏روضه خواندن. روضه حضرت علی اکبر(ع) را خواند ولی امام گریه ‏‎ ‎‏نمی کرد بعد آقای شیخ عبدالحسین از روی صندلی اشاره کرد و گفت آقا ‏‎ ‎‏گریه کن، شما گریه نمی کنی فشار می آید. دو سه مرتبه ‏‏تکرار کرد‏‏ امام ‏‎ ‎‏یک دستمال یزدی در جیبش داشت آنرا در آورد و شروع کرد به گریه ‏‎ ‎‏کردن، امام یک چنین حالتی داشت‏‏.‏

‏حاج احمد آقا گفت اگر کسی می خواهد گریه امام را ببیند نصف ‏‎ ‎‏شب بیاید وقتی که امام بلند می شود برای نماز شب ببیند امام چه ‏‎ ‎‏فریادهایی می زند و چه ناله هایی می کند لازم نیست برای حاج آقا ‏‎ ‎‏مصطفی گریه کند و فریاد بزند‏‏.‏‏ او با خدا که خلوت می کند فریاد می زند ‏‎ ‎‏و ما از پشت درب فریاد امام را می شنویم و امام حاضر نبود که کسی ‏‎ ‎‏بفهمد از نظر عبادت چه حالاتی دارد و چه خصوصیاتی دارد. البته ‏‎ ‎‏کمالاتی که امام داشت جای تردید نبود اما حالات خاصی هم نداشت. ‏‎ ‎‏آنجا که گفتند هر که را اسرار حق آموختند، مهر کردند و دهانش ‏‎ ‎‏دوختند،‏‏ درباره امام صدق می‌کند. ‏‏آن کسی که امام زمان(عج) را می بیند ‏‎ ‎‏نمی گوید، آن کسی که نمی بیند می گوید. مرحوم حاج شیخ مجتبی ‏‎ ‎‏قزوینی می گفت که خیلی از این آقایان که مدعی رویت هستند، مدعی ‏‎ ‎‏دیدن امام زمان(عج) هستند اینها دروغ نمی گویند افرادی هستند عاشق ‏‎ ‎‏امام زمان‏‏.‏‏ جمعه ها توی بیابان رفته و دعای ندبه خوانده‏‏اند، یک سیدی ‏‎ ‎‏دیدند از آنجا گذشته است گفتند امام زمان(عج) را دیدند، امام ‏‎ ‎‏زمان(عج) کجا بود. یا در تشییع مرحوم آیت‏‏الله العظمی گلپایگانی شایع ‏‎ ‎
‎[[page 151]]‎‏شد که امام زمان(عج) در تشییع جنازه شرکت کرده‏‏اند، رفته بودند به ‏‎ ‎‏آقای محمدرضا حکیمی گفته بودند بلند شو بیا تشی‏‏ی‏‏ع جنازه می گویند ‏‎ ‎‏امام زمان(عج) شرکت کرده است. او گفته بود نه چنین خبری نیست، ‏‎ ‎‏این حرفها را نگویید. بعد یکی از این آقایان علمای تهران، سید خیلی ‏‎ ‎‏خوشگل و زیبا و نورانی گفت من دیدم همه دنبال جنازه به من اشاره ‏‎ ‎‏می کنند پس نگو این ‏‏فرد ‏‏بوده است می گفتند این امام زمان است که در ‏‎ ‎‏تشی‏‏ی‏‏ع شرکت کرده است، این جور شبهاتی پیش می آید.‏

‏این طوری نیست امام زمان(عج) به دید هر کسی که نمی آید. آنهایی ‏‎ ‎‏که امام زمان(عج) را می بینند خیلی شرایط دارد، آنها نمی گویند. آنهایی ‏‏که ‏‎ ‎‏امام را نمی بینند و مدعی هستند دیده‏‏اند مدعی دروغین ‏‏هستند. ‏‏امام ‏‎ ‎‏خمینی‏‏هم اگر حالاتی و مکاشفاتی داشتند، حاضر نبودند به کسی ‏‎ ‎‏بگویند. مثلاً من در یک جلسه ای که در خدمت امام بودم، ‏‏به ایشان گفتم ‏‎ ‎‏من از مرحوم حاج شیخ مجتبی قزوینی اجازاتی برای خواندن بعضی از ‏‎ ‎‏ادعیه‏‏ دارم‏‏، دلم می خواهد که شما هم به من اجازه ‏‏بدهید. امام یک نگاهی ‏‎ ‎‏کردند و یک تبسمی فرمودند و گفتند اجازه نمی خواهد. من گفتم چرا ‏‎ ‎‏اجازه می خواهد، من می دانم که اجازه می خواهد،شما اجازه بدهید. ‏‎ ‎‏فرمودند خیلی خب مجازی بخوان. این جور امام محکم کاری می کرد و ‏‎ ‎‏حاضر نبود خودش را به عنوان یک سیدی که اجازه دعا می دهد ‏‏نشان ‏‎ ‎‏بدهد. ‏‏امام یک شخصیتی بود که صددرصد بر اساس دین مقدس اسلام ‏‎ ‎‏حرکت می کرد، عباداتش و توسلاتش و توجهاتش بر اساس ظواهر آیات ‏‎ ‎‏و روایات طبق دستوراتی که در رابطه با زیارت و توسلات و اینها هست ‏‎ ‎‏حرکت می کرد، این جوری نبود که بخواهد تظاهر به بعضی از جهات ‏‎ ‎‏بکند و خودش را در نظر مردم جلوه بدهد که به یک مطلب خاصی ‏‎ ‎
‎[[page 152]]‎‏علاقه‏‏مند است، انسانی بود که واقعاً بی نظیر بود.‏

‏ امام در ماه رمضان چه توسلاتی داشتند‏‏؟‏

‏ من ماههای رمضان را چون منبری بودم در نجف نمی‌ماندم، البته ‏‎ ‎‏ماه رمضان اولی که من در نجف بودم ‏‏در ‏‏آن ما‏‏ه‏‏ کوشش کردیم این ‏‎ ‎‏بحثهای اخلاقی امام را به عنوان جهاد اکبر‏‏ تدوین کنیم‏‏ که نتیجه یک ماه ‏‎ ‎‏رمضان بود. بعداً به آقای روحانی گفتم ‏‏هر چند ‏‏من ناراحت هستم ‏‏که ‏‎ ‎‏امسال ماه رمضان موفق نشدم به تبلیغ ‏‏بروم ‏‏ولی خب الحمدلله ‏‏بجای منبر ‏‎ ‎‏این کار ‏‏مفید ‏‏را کردیم. ماه رمضان دوم هم ما چون گذرنامه نداشتیم ‏‎ ‎‏نمی توانستیم از عراق بیرون بیاییم اما بعد که سفارت ایران به ما گذرنامه ‏‎ ‎‏داد ما راه پیدا کردیم و مشرف شدیم از حج که برگشتیم من در کویت ‏‎ ‎‏ماندم و بعد هم دیگر مرتب در ماه محرم و صفر و ماه رمضان در کویت ‏‎ ‎‏منبر می رفتم و لذا ما در ماه رمضان ‏‏در نجف خدمت امام نبودیم که ببینیم ‏‎ ‎‏امام کارهای خاصی که دارند و عبادات خاصی که دارند چیست.‏

‏ امام درباره مبارزه مسلحانه چه نظری داشتند‏‏؟‏

‏امام با مبارزه مسلحانه مخالف بود، هر ‏‏چه ‏‏افراد ‏‏می آمدند و استفتاء ‏‎ ‎‏می کردند ایشان جواب موافق نمی دادند. بیشتر امام روی روشن کردن ‏‎ ‎‏ملت تکیه می کردند‏‏، رویبیدار کردن ملت،بیداری ملت مراحلی داردکه ‏‎ ‎‏بر اثر نامه‏‏ها و اعلامیه هایی که ‏‏ایشان صادر می‌کرد، حاصل می‌شد. ‏‏مثلاً ‏‎ ‎‏در ماجرای انجمنهای ایالتی و ولایتی امام نامه نگاری کردند و به همه ‏‎ ‎‏علمای بلاد نامه نوشتند و آنها آمدند با امام ملاقات کردند و امام آنها را ‏‎ ‎‏راهنمایی کردند. ‏‏از این طریق ‏‏یک بیداری عمومی در آن جریان بوجود ‏‎ ‎‏آمد و بعد هم که 15 خرداد پیش آمد این آگاهی افزایش یافت. ‏‏ایشان ‏‎ ‎‏همچنین از ماههای ‏‏محرم و صفر خیلی خوب استفاده می کردند از ‏‎ ‎
‎[[page 153]]‎‏موقعیتها خیلی خوب ‏‏استفاده می کردند،تکیه ایشان روی همین مساله بود ‏‎ ‎‏و مردم و ملت را بیدار و هوشیار کردند.‏

‎[[page 154]]‎

انتهای پیام /*