لطفاً بفرمایید که وقتی تیمور بختیار وارد عراق شد گویا یک مسائلی را برای بیت حضرت امام ایجاد کرد و می خواست با بیت حضرت امام ارتباط برقرار کند در این خصوص اگر مسائلی هست بیان بفرمایید.
در رابطه با ورود تیمور بختیار به عراق موضوع فوق العاده ای برای امام نبود این گونه مسائل خیلی مسائل عادی پیش پا افتاده بود. البته دولت عراق خیلی کوشش می کرد که به وسیله آمدن تیمور بختیار ارتباطی بیشتر با امام برقرار بکند و او را واسطه قرار بدهد، برای اینکه مشکلاتی که خودشان با ایران داشتند بتوانند آن مشکلات را به وسیله تیمور بختیار حل کنند. ولی به نتیجه ای نرسیدند و امام اعتنا به تیمور بختیار نکردند و او را برای ملاقات نپذیرفتند. البته او خیلی اصرار داشت و شرایط آن زمان هم جوری بود که برادران انقلابی ما کوشش می کردند که اینگونه افراد را به انقلاب جذب کنند، اما غافل از اینکه اینگونه افرادی که ریشه شان در طاغوت و در ظلم و ستمگری است جذب به انقلاب نمی شوند، یک سیاستی اقتضاء کرده که حالا به بغداد آمده و می خواهد آن مسائلی که در ایران در دوره ریاست ساواک داشته آنها را به حسب ظاهر پاک کند و خودش را به امام نزدیک کند. اما امام کاملاً متوجه این مسائل بودند و گول اینگونه حرفها و جوسازیها را نمی خوردند. او توانست به وسیله بعضی از برادران ما با شهید حاج آقا مصطفی ملاقات بکند، ایشان را به بغداد بردند و با تیمور بختیار ملاقات
[[page 154]]کردند و البته او از این ملاقات هم نتیجه ای نگرفت و نتوانست راه ملاقات با امام را برای خودش هموار بکند تا اینکه بالاخره به وسیله همان عوامل نفوذی که در دستگاه خود تیمور بختیار بودند ترور شد و به درک واصل شد.
حاج آقا در مورد آقا سید موسی نوه مرحوم سید ابوالحسن اصفهانی که ایشان گویا قصد داشتند ارتباطی با بیت امام برقرار کنند اگر مطلبی هست بفرمایید.
آقا موسی اصفهانی نوه مرحوم آقا سید ابوالحسن اصفهانی استاد دانشگاه در بغداد بود. دولت عراق در صدد بود که ایشان را از بین ببرد و لذا در یکی از خیابانهای بغداد ایشان ترور شد. به طرف ایشان تیراندازی شد اما تیر به آن استادی که همراه ایشان بود خورد و آن استاد در دم جان سپرد ولی گلوله در گوشت آقا موسی گیر کرده بود که بعد رفتند گلوله ها را درآوردند. ایشان از نظر امام یک عنصر شناخته شده ای
[[page 155]]بود و امام کاملاً توجه داشت که به این آقا موسی نزدیک نشود. یک سال وقتی که من بعد از ماه مبارک رمضان از کویت برگشتم متوجه شدم نیروهای مبارز یک نشریه ای به نام روحانیون مبارز درست کرده بودند؛ من پرسیدم چه کسی به شما کمک کرده؟ آنهایی که در جریان بودند و اطلاع داشتند گفتند امام وقتی این نشریه را دیدند ما را احضار کردند و فرمودند جلو این نشریه رابگیرید و الاّ شما را طرد خواهم کرد و نفی تان می کنم. من پرسیدم چرا امام اینجور حساسیت نشان دادند؟ معلوم شد که اینها از آقا موسی اصفهانی کمک می گرفتند و پشتوانه شان آقا موسی اصفهانی بوده و امام به این مطلب پی برده بودند که اینها دارند با آقا موسی رابطه برقرار می کنند و از او کمک می گیرند لذا این نشریه هم موفق نشده و شماره ای از آن منتشر شد که باعث گردید ارتباط آنها هم با آقاموسی به کلی قطع شود.
حاج آقا، آقا موسی که پیش حضرت امام نیامده بود وهیچ ارتباطی با ایشان نداشت؟
نخیر، هیچ ارتباطی با ایشان نداشت.
[[page 156]]