فصل دوم: در عراق

تهیه دعوتنامه از کویت

کد : 89383 | تاریخ : 16/08/1395

‏به هر حال من صبح اول وقت به منزل یکی از طلاب کویتی که داماد ‏‎ ‎‏مرحوم حاج سید عباس مهری بود‏‏ رفتم.‏‏ گفتم می خواهم یک زنگی به ‏‎ ‎‏کویت بزنم. ایشان تلفن داشت. من به آقای سید احمد مهری پسر ‏‎ ‎‏مرحوم آقای سید عباس مهری ‏‏زنگ زدم و ‏‏گفتم که شما اول وقت، اداره ‏‎ ‎‏جوازات می روی در آنجا دو تا دعوتنامه بنام روح الله، مصطفی، ‏‎ ‎‏مصطفوی، شماره شناسنامه، تاریخ تولد و مشخصاتی که لازم بود،‏‎ ‎‏همچنین‏‏ احمد، روح‏‏‌‏‏الله، مصطفوی شماره شناسنامه، تاریخ تولد ‏‏می‌گیری. ‏‎ ‎‏او پرسید ما در بین دوستانی که در نجف داریم تا حالا مصطفوی ‏‎ ‎‏نداشتیم. من گفتم امام با فرزندشان حاج احمد آقا‏‏ هستند که‏‏ تعجب کرد. ‏‎ ‎‏اضافه کردم که نام خانوادگی امام در شناسنامه این است و کسی هم ‏‎ ‎‏اطلاع ندارد بهتر ‏‏است ‏‏که شما به کسی نگویی، زیرا امام سفارش کردند ‏‎ ‎‏که من راضی نیستم که کسی بفهمد. من به آقای مهری سفارش کردم که ‏‎ ‎‏حتی پدر شما که نماینده امام در کویت ‏‏است، ‏‏امام راضی نیستند که ‏‎ ‎
‎[[page 205]]‎‏ایشان هم مطلع بشوند. بعد گفت که آقای محمد منتظری اینجاست به ‏‎ ‎‏ایشان بگ‏‏وی‏‏م یا نه؟ گفتم به آقا محمد بگویید. ساعت یک بعد از ظهر ‏‎ ‎‏دوباره همان منزل رفتم، تماس گرفتم، گفت دعوتنامه ها حاضره چکار ‏‎ ‎‏کنم؟ گفتم با یک مسافر مطمئن و آشنا به نجف منزل ما بفرست. یک ‏‎ ‎‏قدری فکر کرد گفت، من خودم می آیم یکی از برادرهایم همراه من ‏‎ ‎‏می آید. در واقع شب دوشنبه حاج ‏‏احمد‏‏آقا پیام امام را اعلام کرد. صبح ‏‎ ‎‏دوشنبه من زنگ زدم، ظهر دوشنبه دعوتنامه آماده شدو بعد از ظهرش ‏‎ ‎‏ایشان حرکت کرد و شب‏‏ نجف ‏‏رسیده بود. صبح زود به خانه ما آمد و ‏‎ ‎‏دعوتنامه ها را من گرفتم. خدمت حضرت امام بردم و گفتم آقا رفتن شما ‏‎ ‎‏به کویت مانعی ندارد، دعوتنامه‏‏‌های شما‏‏ آمده است، خروجی شما را هم ‏‎ ‎‏آقای دعایی گرفتند، هر وقت شما آمادگی دارید من هم در خدمتتان ‏‎ ‎‏می آیم چون کویت رفته ام و آشنا هستم.‏

‏ حاج آقا دعوتنامه برای اقامت برای ‏‏ماندن در ‏‏کویت بود‏‏؟‏

‏ بله به نیت ماندن در کویت‏‏.‏‏ چون می دانید که رفتن به کویت ‏‎ ‎‏ویزای کویت می خواهد. یا باید از سفارت ویزا بگیرند یا باید دعوتنامه ‏‎ ‎‏باشد که ما از طریق دعوتنامه اقدام کردیم. امام تشکر‏‎ ‎‏کردند و فرمودند ‏‎ ‎‏بسیار خب‏‏.‏‏ من سوال کردم آقا با ماشین تشریف می‏‏ ‏‏برید یا با هواپیما‏‏؟‏‎ ‎‏امام فرمودند که کدام یکی بهتر‏‎ ‎‏است؟ گفتم اگر ‏‏با ‏‏هواپیما بخواهید ‏‎ ‎‏مسافرت کنید دو تا سفر می شود و آن هدفی که شما دارید که کسی ‏‎ ‎‏نفهمد عملی نیست؛ برای اینکه باید از اینجا ماشین بگیریم بغداد برویم، ‏‎ ‎‏از آنجا سوار هواپیما بشویم کویت برویم، قهراً یک‏‎ ‎‏عده ای خواهند ‏‎ ‎‏فهمید، اما اگر با ماشین خصوصی برویم کسی متوجه نمی شود. امام ‏‎ ‎‏فرمودند‏‏:‏‏ ماشین هست؟ گفتم بله، همین آقای مهری با ماشین خودش ‏‎ ‎
‎[[page 206]]‎‏آمده سوار همان می شویم ‏‏و ‏‏می رویم.‏‎ ‎‏اتومبیل ایشان بی ام و بود. ضمناً او ‏‎ ‎‏به کویت زنگ زده بود که یکی از دوستانش که یک ماشین بنز آخرین ‏‎ ‎‏سیستم خریده بود با ماشینش حرکت بکند و بطرف نجف بیاید که ‏‎ ‎‏همینجور هم شد. امام به من فرمودند‏‏:‏‏ امشب یعنی شب ‏‏چهارشنبه‏‎ ‎‏مشرف ‏‎ ‎‏به حرم می شویم و بعد از حرم صبح زود نماز که خواندیم بلافاصله بعد ‏‎ ‎‏از نماز سوار می شویم و می رویم و هیچ کس هم نباید مطلع شود.‏

‎[[page 207]]‎

انتهای پیام /*