فصل دوم: در عراق

آخرین دیدار با هیات استفتاء

کد : 89385 | تاریخ : 16/08/1395

‏مطلب دوم که من خدمت ایشان عرض کردماین بود که، آقا شما هیات ‏‎ ‎‏استفتاء دارید و این آقایان جزء محارم شما هستند. مثل آیت‌الله خاتم ‏‎ ‎‏یزدی، آیت‌الله رضوانی، آیت‌الله قدیری و آیت‌الله کریمی که اینها جزء ‏‎ ‎‏هیات استفتاء امام بودند، وقتی سوال فقهی می شد اینها بر مبنای ‏‏نظر ‏‏امام ‏‎ ‎‏جواب مساله را می نوشتند. بعد به نظر امام می رساندند و اگر امام تایید ‏‎ ‎‏می کردند مهر و امضاء می شد و پاسخ داده می شد. عرض کردم آقا شما ‏‎ ‎‏به هیات استفتاء هم اطلاع ندادید و فردا صبح که ما برویم و آنها بی خبر ‏‎ ‎‏باشند شاید مصلحت نباشد. ایشان فرمودند حالا که رفتم منزل، دعوتشان ‏‎ ‎‏می کنم و به آنها اطلاع می دهم. بعداً آیت‏‏الله کریمی نقل کرد که امام ما را ‏‎ ‎‏دعوت کرد، رفتیم خدمتشان و فرمودند که من صبح از عراق به کویت و ‏‎ ‎‏از کویت هم به یک کشور اسلامی می روم.‏

‏آقای کریمی گفت‏‏:‏‏ من عرض کردم آقا شما اطمینان دارید که کویت ‏‎ ‎
‎[[page 208]]‎‏یا سوریه و یا یک کشور اسلامی برسر شما با ایران معامله ن‏‏می‌‏‏کنند؟ ‏‎ ‎‏اینجا من دیدم اشک دور چشم امام حلقه زد و فرمود‏‏:‏‏ من چاره ای ندارم ‏‎ ‎‏باید از عراق خارج بشوم. که ما هم خیلی متاثر شدیم و خداحافظی با ‏‎ ‎‏امام کردیم‏‏.‏

‎[[page 209]]‎

انتهای پیام /*