آیا ممکن است در مورد سفر خود به نجف توضیح دهید؟
من به محض ورود به نجف در ساعت 10 صبح به مدرسه آیتالله العظمی بروجردی نزد یکی از دوستانم که در آنجا تحصیل میکردند رفتم و در حجره ایشان مهمان شدم. همان طور که نشسته بودم دیدم که بیرون از حجره یک عدهای از آقایان و طلبهها نشستهاند و در مورد ورود امام به نجف صحبت میکنند. تعجب کردم که این صحبتها چیست؟ آمدم بیرون همان آقایی که داشت صحبت میکرد رو به من کرد و گفت شما از قم آمدید؟ در قم چه خبر بود؟ من اخبار قم و شایعاتی که در آنجا بود به ایشان گفتم.
اما او گفت که الآن از بغداد به منزل آقای خویی تلفن شده مبنی بر اینکه من حاج آقا مصطفی هستم و به اتفاق پدرم وارد بغداد شدیم. همان جا یکی از اساتید حدود ساعت 4 تا 5 / 4 بعدازظهر منزل آقای خویی زنگ زد و آنها هم گفتند بله آقای خویی فرمودند من خودم تلفن را جواب دادم و ایشان اظهار داشت که من حاج آقا مصطفی هستم و الآن با پدرم وارد بغداد شدیم.
متولی مدرسه بروجردی مرحوم حاج شیخ نصرالله خلخالی که در آن روز در بغداد بود به ایشان خبر دادند که چنین است و شما در کاظمین و بغداد به جستجوی امام بگردید و ما را از سرنوشت ایشان مطلع سازید.
پس از یکی ـ دو ساعت تقریباً نزدیک غروب بود که خبر تأیید شد وآقای خلخالی متوجه شدند که امام خمینی کجا هستند. همان شب پس از نماز یک مینیبوس
[[page 22]]از طلاب مدرسه آقای بروجردی به سمت کاظمین حرکت کردند و یک مینیبوس دیگر هم آماده بود تا پس از پر شدن به کاظمین برود. من به دوست خودم گفتم که اجازه بده من هم بیایم. آنها گفتند تو تازه و قاچاقی آمدی و هنوز کارت عبور و مرور نگرفتهای. تو را در راه میگیرند. من آن شب نرفتم و در مدرسه ماندم. اما فردا صبح دیدم نمیشود و طاقت ندارم در مدرسه بنشینم و ببینم چه میشود. وقتی متوجه شدم یک مینی بوس دیگر در مدرسه در حال جمع کردن گروهی دیگر از طلاب برای رفتن پیش امام است من هم سوار مینی بوس شدم. پیش خودم گفتم اگر گرفتند که گرفتند، اگر نگرفتند که بهتر. الحمدلله نگرفتند و مینی بوس وارد کاظمین شد و ما همان روز ظهر نزد امام مشرف شدیم.
امام در منزل آقای شیخ محمد حسین مؤید نجفی بودند. گویا ابتدا به مسافرخانه ایشان میروند یعنی آقای مؤید نجفی خودشان مسافرخانه داشتند، اما وقتی امام و حاج آقا مصطفی به آنجا میروند میبیند این شخصیت، شخصیتی که در مسافرخانه باشد نیست. بنابراین از امام و حاج آقا مصطفی خواهش میکند که به خانه او بروند و امام مدتی را که در کاظمین بود در آن خانه ساکن شدند و خودشان هم در خدمت امام بودند. وقتی مهمانان امام برای دیدن ایشان به آنجا میرفتند از آنها پذیرایی میکردند. البته ایشان با آقای خلخالی دوست بودند و خود آقای خلخالی هم با ایشان همراه شده و در آنجا مستقر گشتند. خلاصه در چند روزی که حضرت برای زیارت سامرا حرکت کردند ما هم با ایشان حرکت کردیم. بنابراین اولین زیارت من از کاظمین، امام حسن عسگری(ع)، امام هادی(ع) و امام حسین(ع) و حضرت ابوالفضل(ع) در کربلا در رکاب حضرت امام انجام شد و من در خدمت امام وارد حرم شدم و همراه امام به زیارت نایل گشتم.
حاج آقا لطفاً خاطرهای از مدت همراهی خودتان با امام در کاظمین دارید بفرمایید؟
بله خواست خداوند متعال این بود که شرایط به نحوی پیش بیاید که من در خدمت امام خمینی در عراق باشم. چرا که فکر میکردم حداقل برای مدت 8 ـ7 سال
[[page 23]]از دیدار حضرت امام خمینی محروم خواهم بود اما در همان روز اول ورود با تشریففرمایی ایشان به کاظمین روبهرو شدم و بعد هم در نجف اشرف در خدمت ایشان بودم. البته آن چند روزی که ما در کاظمین در خدمت امام بودیم روزهای عجیب و تاریخی و به یادماندنی بود. با ایشان به حرم مشرف شدیم. ناهار و شام و صبحانه در خدمت امام بودیم.
نکته بسیار جالبی که از آن زیارتها که در خدمت امام بودیم به یادم مانده است، زیارت امام از قبور متبرکه علمای اعلام ـ رضوانالله تعالی علیهم ـ بود. در حرم کاظمین(ع) در داخل حرم قبر مرحوم مفید رحمة الله ـ عالم تاریخی و بزرگ جهان تشیع ـ هست همچنین قبر مرحوم خواجه نصیرالدین طوسی در طرف دیگر حرم کاظمین(ع) قرار داشت. قبر مرحوم سید مرتضی سید رضی در بیرون حرم کاظمین(ع) واقع بود. آن حالت امام در زیارت این علما و بزرگان عالم تشیع برای ما بسیار جالب و به یادماندنی است. امام در زیارت آنها نوعی خضوع و خشوعی داشتند. این خشوع و خضوع نشاندهنده علاقه شدید امام با این علمای اعلام و بزرگان اسلام بود.
البته ایشان قبلاً در سخنرانیهای خودشان وقتی از بعضی از علما صحبت میکردند فرموده بودند که اگر کسی نسبت به علما اسائه ادب کند ولایتش قطع میشود. حتی در رابطه با این مسأله و مضمون وقتی در سخنرانیهایشان سخنانی مربوط به آن علما و مراجع ذکر میکردند احترامی غیر قابل وصف قایل میشدند.
ممکن است کسی بگوید این نحوه برخورد امام با روحانیت و علمای قبل به دلیل سیاسی بود اما من اعتقاد دارم که خضوع و خشوع حضرت امام در برابر علمای متوفی به خاطر معرفت ارتباط با علمای پیشین و علاقه معنویای بود که ایشان نسبت به آنها داشت. یعنی وقتی امام میفرمودند که در صورت اسائه ادب به آنها ولایت شخص قطع میشود، نشاندهنده شدت علاقه و احترام ایشان بود و بدیهی است که خودشان بیشتر از هر کس در احترام به آنها پایبند بود.
امام با احترام در کنار قبر هر یک از علما میرفت و برایشان فاتحه میخواند و بعد دستها را بلند میکردند و برای آنها بلند بلند دعا میکردند. این مسأله برای من و
[[page 24]]طلبههای دیگری که در کنار ایشان بودیم درس مهمی بود و آن نگه داشتن عزت و احترام علمای پیشین بود. به طوری که وقتی الآن من نزد قبور هر یک از بزرگان میروم به همان شیوه دعا میکنم.
حاج آقا آیا نحوه زیارت اهل قبور امام را الآن به یاد دارید؟
تقریباً من الآن بیشتر زیارت حرم حضرت علی(ع) در نجف اشرف را به یاد دارم. ایشان وارد حیاط حرم میشدند و اذن دخول میکردند و پس از آن وارد حرم میشدند و در جایگاه زیارت قرار میگرفتند و زیارت را میخواندند. بعد ضریح را میگرفتند و میبوسیدند و بعد نماز زیارت را میخواندند. معمولاً زیارت جامع را در حرمها میخواندند، بعد دعا میکردند و از حرم خارج میشدند. یادم هست که پشت به قبله رو به ضریح میایستادند و زیارت میخواندند و از آنجا از پایین پا حرکت میکردند و به سمت بالای سر حرکت میکردند و بر میگشتند. بالای سر نماز و دعا میخواندند.
ایشان در حرم همه ائمه همواره از بالای سر حرکت میکردند حتی در حرم امام حسین(ع) به خاطر اینکه قبور شهدا در پایین پای امام حسین(ع) هست ایشان از بالای سر حرکت میکردند و پشت سر روبروی شهدا میایستادند و زیارت شهدا را میخواندند، باز بر میگشتند و میآمدند بالای سر و نماز و دعایشان را میخواندند.
بدیهی است که امام در زیارت ائمه از خشوع و خضوع بسیاری برخوردار بودند. در زیارت امام حسین(ع) روزهای بسیار شلوغی بود که من شاید در اکثر زیارتها همراه امام بودم. معمولاً حاج شیخ عبدالعلی (قرهی) و یا آقای قربانعلی همراه ایشان بودند. گاهی اوقات هم حاج احمد آقا در کنار ایشان حضور داشت. امام منع میکردند که کسی در جلو برود و به مردم اشاره کند و بگوید که کنار بروند و ما همگی دنبال امام یواش یواش حرکت میکردیم. البته امام هم هیچ وقت معطل نمیشدند و همه مردم خود به خود کنار میرفتند.
یعنی امام خمینی همواره با مردم و در کنار آنها زیارت میکردند؟
بله ایشان هرگز اجازه نمیدادند که افرادی که در کنارشان هستند بخواهند با
[[page 25]]مردم برخورد کنند و آنها را کنار بزنند و به اصطلاح کوچه بگیرند و البته باید بگویم که کسی اصلاً جرأت نمیکرد این کار را انجام دهد، چون میدانست امام برخورد تندی با او خواهد کرد. مخصوصاً سالهای 45، 46 و 47 که زیارت عتبات عالیات آزاد شده بود و به زوار گذرنامه میدادند و حرمها مملو بود از مردم، باز امام به همین گونه عمل میکردند. آرام آرام وارد حرم میشدند و زیارت میکردند.
ممکن است در مورد سفر امام به سامرا توضیحاتی بدهید؟
فکر میکنم امام دو روز و نصفی در کاظمین بودند و از آنجا به سمت سامرا جهت زیارت حرکت کردند و دو ـ سه شب در سامرا ساکن شدند. در آنجا هم منزلی برای امام گرفتند که سبک و سیاق به همان گونه بود و حضرت امام در منزل خود از دوستانی که به دیدن ایشان میآمدند پذیرایی میکردند. درب منزل امام از صبح تا شب باز بود و همه دوستانی که همراه امام بودند برای شام و ناهار خدمت امام بودند و شب به جاهایی که گرفته بودند و یا به حسینیهها و مدارس میرفتند. عدهای از آنها همراه امام به زیارت میرفتند. در حرم سامرا هم همین جور بود. معمولاً نماز مغرب و عشا را به صورت جماعت در ایوان سامرا برگزار میکردند و بعد برای استراحت تشریف میآوردند. در بازدید از مدرسه مرحوم آیتالله العظمی (سید محمد حسن) شیرازی بزرگ صاحب فتوای تنباکو هم ایشان به همان شیوه و سیاق عمل کردند و پس از فاتحه خواندن، ایستادند و دستها را بلند کردند و برای ایشان دعا کردند. در بازدید از مدرسه هم خیلی خوب بود ما عکسهایی هم در آنجا با امام گرفتیم. در کتاب تصویر آفتاب عکسهای سامرا و مدرسه مرحوم شیرازی هست.
حاج آقا خبرنگاران این عکسها را میانداختند یا طلاب؟
طلاب بودند. خبرنگار نبود. هنوز انعکاس خبری نداشت و کسی آن روزها نیامده بود. همین دوستانی بودند که در اطراف امام بودند. آنها عکس میگرفتند.
بعد از سفر سامرا به کجا رفتید؟
بعد از سامرا یک روزی به کاظمین رفتند و روز بعد به کربلا حرکت نمودند. البته از قبل مقدمات سفر کربلا آماده شده بود و استقبال خیلی گرم و با شکوهی برای
[[page 26]]ایشان ترتیب داده شده بود و جمعیتی به پیشوازی ایشان تا مصیب، شش فرسخی کربلا آمده بودند. در آنجا حسینیه خیلی بزرگی بود که آن را فرش کرده و برای استقبال از امام و همراهانشان به آنجا آمده بودند. اشعاری میخواندند و مراسم خیر مقدم و سخنرانی و پذیرایی خوبی انجام شد. پس از آن امام به کربلا وارد و مشرف شدند. در ابتدا قصد 10 روزه کردند و در آنجا ماندند. ما هم در جوار امام در کربلا ماندیم. منزلی را برای امام گرفته بودند که تقریباً نزدیک حرم بود و امام برای نماز به حرم میآمدند و نماز مغرب و عشا را داخل صحن به جماعت برگزار میکردند.
آیا خاطره خاصی از کربلا دارید؟
آن زیارت اولی که من در خدمت امام و جوارشان از حرمین انجام دادم بهترین خاطره من از کربلا است. آن زیارت بسیار بسیار خاطره انگیز بود. وقتی امام برای زیارت قصد کردند فکر میکنم نزدیک غروب بود. ایشان طبق عادت همیشگی وارد حرم شدند و مشرف شدند. من هم در خدمت ایشان بودم البته عدهای دیگر از طلاب هم در کنار ایشان بودند. چند روز اول ورود ایشان به کربلا به دید و بازدید گذشت. همه علما و طلاب و عده زیادی از مردم کربلا به دیدن ایشان آمدند. بعد از آن امام جهت بازدید و زیارت قبور علمایی که در کربلا دفن شده بودند رفتند. البته من در این زیارت همراه ایشان نبودم. بعد برای رفتن به نجف آماده شدند. مدت سفر کربلا ده روز طول کشید.
سفر امام به نجف اشرف چگونه بود؟
در طول مدت اقامت امام در کربلا مقدمات سفر ایشان به نجف اشرف انجام میشد. در نجف هم مردم برای استقبال از امام برنامهریزی میکردند. در نجف هم عده زیادی به استقبال امام آمدند. تمام برنامهریزیهای سفر و استقبال در کربلا و نجف اشرف توسط شیخ نصرالله خلخالی اداره میشد. آقای خلخالی مدت 40 سال با امام و خانواده امام آشنا بود و امام اعتماد کامل به ایشان داشت و میگفتند من به آقای خلخالی اعتماد دارم بنابراین شهریه و کارهای مالی را به ایشان واگذار کردم.
بله نوعی اعتقاد و علاقه قلبی بین امام و شیخ نصرالله خلخالی که با حاج آقا
[[page 27]]مصطفی هم دوست بود وجود داشت. البته ایشان هم با تمام علاقه قلبی که به امام داشت خودش را با تمام وجود در اختیار امام و خدمتگزاری او قرار داده بود.
در ورود امام به نجف هم همه امور توسط ایشان برنامهریزی شده بود و همه گونه امکانات در اختیار امام قرار میگرفت. استقبال بینظیری از ایشان شد. البته خیلیها از جمله عمال رژیم پهلوی فکر نمیکردند که چنین استقبالی از امام شود.
یعنی عمال رژیم شاه نمیدانستند که امام در آنجا چه قدر طرفدار دارند؟
بله. البته این دید و بازدیدها و استقبالها جنبه سیاسی هم داشت. در تبعید امام به نجف میگفتند که این اقدام رژیم خیلی نابخردانه بود، یعنی کسی که چنین چیزی را پیشنهاد کرده بود خیلی ناآشنا با امور مذهبی واوضاع و احوال نجف بود. اینها تصور کرده بودند با آن سابقه علمی و حوزوی و وجود علمای بسیار بزرگ و مراجع عالیقدر، دیگر تحت تأثیر عقاید آیتالله خمینی قرار نخواهند گرفت. یعنی بهخاطر اینکه در نجف علمایی بزرگتر از امام هستند و مراجع قدیمیتری در آنجا وجود دارند؛ وقتی امام در برابر یک مسألهای موضعگیری کند این علما با فتوای خود در برابر او ایستادگی خواهند کرد و به اصطلاح، امام در نجف بایکوت و منزوی میشود و آن چهره و موقعیت خود را از دست خواهد داد. در واقع آنها میخواستند که امام را بهدست علمای نجف خانهنشین و منزوی کنند و امام هم به ناچار از حرکت انقلابی خودش و برنامههای دست بردارد. آنها خوب امام را نشناخته بودند. اما تحلیل آنها درست از آب در نیامد و امام نه تنها در نجف هیچ گونه معارضه و مقابلهای با علمای نجف نداشت بلکه در آن مدت اقامتشان در نجف شهرت بیشتری پیدا کردند و عظمت و اقتدارشان بیشتر شد و حتی باعث بزرگ شدن امام و جهانی شدن ایشان گشت. چرا که اگر امام در قم بودند شاید هرگز آن موقعیتی را که در نجف به دست آورده بودند پیدا نمیکردند. به اصطلاح بعد فرا ملیتی امام در نجف به وجود آمد و از ایشان یک شخصیت جهانی و بینالمللی ساخت و حتی بعدها رژیم از اینکه امام را به نجف فرستاده بود اظهار ندامت کرد و گفت ما اشتباه کردیم که آیتالله خمینی را تبعید کردیم چرا که این عمل خود به خود باعث شد که وی یک رهبر جهانی شود.
[[page 28]]در حقیقت حرکت امام اوج گرفت و سرعت یافت. شاید اگر امام خمینی در زمان نهضت اسلامی در نجف نبود انقلاب اسلامی به این سرعت اوج نمیگرفت. در نجف هم بعضیها فکر میکردند که بیوت علما از ایشان استقبال گرم و شایانی نشان ندهند، اما تمام بیوت علما نمایندگان خودشان را برای استقبال از امام فرستاده بودند.
استقبال از امام در شهر نجف چگونه صورت گرفت؟
عده زیادی از مردم به «خان نص» که یک جایی بین کربلا و نجف (تقریباً وسط راه) هست و معمولاً ماشینهایی که از کربلا میآمدند در آنجا میایستادند و استراحت میکردند برای استقبال به آنجا آمده بودند. جمعیت زیادی بودند که با ماشینهای زیادی به آنجا آمده بودند. امام وقتی به آنجا رسیدند از ماشین پیاده شدند و یک مراسمی مثل مراسم کربلا انجام شد. مردم جمع شدند و به حضرت امام خیر مقدم گفتند و اشعاری خوانده شد و پس از برگزاری مراسم و پذیرایی معمولی، به سوی نجف اشرف حرکت کردند. پس از رسیدن به نجف امام به خانهای که برایشان در نظر گرفته شده بود رفتند.
خانه امام در نجف چگونه بود؟
حضرت امام خمینی هرگز به مظاهر دنیوی علاقهای نداشت. همین خانهای که در جماران داشت خودش نمایانگر این خصلت امام بود. ایشان زندگی بسیار متواضعانهای داشتند و چه در نجف اشرف، چه در پاریس و چه در ایران به دنبال تجملات نبودند. سادگی و ساده زیستی از خصوصیات تفکیک ناپذیر امام خمینی بود.
در نجف خانه امام بسیار ساده و محقر بود. دو تا خانه کوچک برای امام اجاره شده بود. این دو خانه در کنار یکدیگر قرار داشت که یکی به عنوان اندرونی و دیگری به عنوان بیرونی استفاده میشد. در ابتدای ورود امام، خانه بیرونی به مدت شش تا هفت روز به طور مرتب پر بود و جمعیت برای دیدن امام به این خانه میآمدند. از شهرهای مختلف عراق امام بازدیدکننده داشت.
در آن مدت تمام علمای نجف به دیدن امام آمدند. آیات عظام حکیم، شاهرودی، خویی، باقر زنجانی، بجنوردی و خلاصه همه علمای بزرگ نجف به دیدن امام آمدند.
[[page 29]]من در آن مدت کارهای خانه را مرتب میکردم، چای و شربت میدادم و تا دیر وقت از مهمانان پذیرایی میکردم.
سفره غذای امام در نجف هم گویای این ساده زیستی امام بود. من به جرأت میتوانم بگویم که هیچ کدام از علمای بزرگ ما در نجف زندگیشان مانند زندگی حضرت امام نبود. ایشان اسطوره تواضع و ساده زیستی بودند.
[[page 30]]