فصل دوم: خاطرات حجت ‌الاسلام والمسلمین سید اسدلله امامی میبدی

عدالت

کد : 89567 | تاریخ : 16/08/1395

‏آقای خمینی خیلی عدالت داشت، یک بار فرموده بود که هر طلبه‌ای را که حزب بعث ‏‎ ‎‏او را از عراق بیرون می‌کند بیاید من دویست تومان به او می‌دهم. دویست تومان ‏‎ ‎‏آن روز هم از بیست هزار تومان الآن بیشتر بود. عده‌ای از طلبه‌های پاکستانی و افغانی ‏‎ ‎‏رفته بودند و به دروغ گفته بودند که ما را دارند بیرون می‌کنند و آن مبلغ را گرفته ‏‎ ‎‏بودند. آقا بعدها موضوع را فهمید و پنج ماه شهریه‌شان را قطع کرد و گفت که شما ‏‎ ‎‏حیله کردید و خودتان را ایرانی جا زدید و گفتید ما را بیرون کرده‌اند و بیرون نرفتید لذا ‏‎ ‎‏آن مبلغ حقوق پنج ماه آینده‌تان تلقی می‌شود که پیشاپیش دریافت کردید.‏

‏یک بار عید غدیر بود که با رفقا به خدمت آقای خمینی رفته بودیم. طلبه جوانی ‏‎ ‎‏بود که می‏‏‌‏‏خواست در شعرش حضرت علی(ع) را تعریف کند و بگوید آن آیه‏‏‌‏‏ای که ‏‎ ‎‏خداوند در ‏‏قرآن‏‏ به حضرت موسی می‏‏‌‏‏گوید: ‏لَن ترانی....‏ آن نور حضرت علی(ع) بود که ‏‎ ‎‏به آن کوه تابید و حضرت موسی غش کرد و افتاد. آن آیه ‏خَرَّ موسی‏ است اما آن طلبه ‏‎ ‎‏آن را به اشتباه «خِرِِ موسی» خواند و آقای خمینی با شنیدن آن از مجلس خارج شد.‏

‎[[page 79]]‎

انتهای پیام /*