فصل اول : سابقه خانوادگی و تحصیلات

زهد و پارسایی مرحوم آیت الله صدر

کد : 89673 | تاریخ : 16/08/1395

‏دوران بچگی من دوران اقتدار آیت الله صدر ـ اقتدار به معنای حوزوی آن ـ بود. ایشان کوشیده بود که آیت الله بروجردی به قم بیایند و زمام امور حوزه را به دست بگیرند و پس از ورود آیت الله بروجردی محل درس و نماز خود را به ایشان واگذار کردند. با وجود اعتبار فراوان آیت الله صدر، خاطراتی که خود من از دوران کودکی دارم حاکی از زندگی ساده و بی پیرایه ایشان است. مثلاً ازدواج دختر ایشان که خاله من می شد با آقای دکتر علی اکبر صادقی را به یاد دارم که یک محفل بسیار ساده و باصفایی تشکیل شده بود.‏

‏یک پرانتز در اینجا باز کنم: بین منزل ما و منزل آقای صدر باغچه ای حدود 400 متر قرار داشت که محل بازی ما بود. در این باغچه تعدادی مرغ و خروس پرورانده می شد. من از خاله بزرگم شنیدم که مخارج شب عروسی مذکور را از فروش هشت یا ده مرغ و خروس موجود در آنجا تامین کرده بودند.‏

‏در آن زمان مرحوم شهید آیت الله صدوقی در منزل آیت الله صدر عهده دار امور مالی ایشان بود. آیت الله صدوقی عنایت خاصی به من داشتند و گهگاه یک یا دو ریال ـ که در آن زمان رقم نسبتاً کمی نبود ـ پول تو جیبی به من می دادند. زمانی که امام در پاریس بودند و آیت الله صدوقی برای دیدار ایشان به پاریس آمده بود، مطلب را در حضور ایشان برای امام تعریف کردم. عکس‌العمل امام را در جای خود آورده ام.‏

‏مورد دیگر، ازدواج خاله دیگر من با مرحوم حجت الاسلام آقای حاج شیخ هادی عبادی طالقانی در دو سال بعد بود. مادر من و خاله دیگرم نقل کردند که در اواخر بهار، مرحوم آیت الله صدر به مادربزرگم ـ که ما به ایشان بی بی می گفتیم ـ گفتند بی بی، امسال تابستان بگویید یخ نخرند و میوه هم یک روز در میان بخرند (حالا میوه چه بوده، فرض کنید دو کیلو خیار در فصل خودش یا مثلاً یک کیلو زردآلو یا یک عدد ‏


‎[[page 22]]‎

C:\Users\Archive9\Pictures\Capture.JPG


‎[[page 23]]‎‏ هندوانه، بیشتر از اینها نبود) چون اوایل پاییز بتول باید به خانه شوهر برود. من باید بتوانم هزینه عروسی او را تامین بکنم. یعنی با وجود آنکه وجوهات شرعی و پول های فراوانی در اختیار ایشان بود، ولی زندگی داخلی با نهایت سادگی و صرفه جویی و امساک می گذشت.‏

‎[[page 24]]‎

انتهای پیام /*