در سال 1970 (1349) پایان نامه ام را در شیمی آلی نوشته و خود را برای انتخاب استاد جهت گذارندن دوره دکترا آماده می کردم که، در یکی از مجلات به مقاله ای از پروفسور فلایدرر استاد بیوشیمی و ژنتیک دانشگاه بوخوم برخوردم که به مسئله آغاز حیات ـ در آفرینش ـ پرداخته بود. با خواندن آن مقاله که تا حدود زیادی با اعتقادات مذهبی ام هم خوانی داشت، تصمیم گرفتم به بوخوم رفته و از پروفسورفلایدرر تقاضای پذیرش گذراندن دوره دکترا کنم. هنگامی که با ایشان دیدار کردم، علاوه بر مشاهده و کسب اطلاعات بیشتر از حوزه پژوهشی استاد، آشنایی با چند تن از دانشیارانش از جمله مانفردایگن که سال قبل از آن جایزه نوبل شیمی را دریافت کرده بود، مرا به شدت به سوی او به دانشگاه بوخوم کشاند. وقتی از پرفسور فلایدرر درخواست کردم مرا به عنوان دانشجوی دوره دکترا در حوزه پژوهشی خود بپذیرد، با مطالعه مدارک تحصیلی و وضع نمراتم و خصوصاً تبحر و تخصص من در شیمی آلی، علاقه خود را به.
[[page 50]]
[[page 51]]
استخدام من به عنوان دانشیار اعلام کرد؛ اما اظهار داشت این امر یک مشکل قانونی دارد که با ضوابط دانشگاه بوخوم و خصوصاً دپارتمان بیوشیمی هم خوان نمی باشد اشکال کار در این جا بود که ورود به دوره دکترا در آن دپارتمان برای کسانی که از خارج از آن دانشکده جهت ادامه تحصیل مراجعه می کردند، فقط برای دانشجویان بیولوژی ـ زیست شناسی ـ امکان پذیر بود. من چون رشته شیمی را خوانده و واحدهای بیولوژی را نگذرانده بودم، دارای شرایط لازم برای پذیرش نبودم. از طرف دیگر پروفسور فلایدرر از برخورد و مصاحبه با من و نیز تسلط من به شیمی آلی، بسیار علاقمند بود راهی پیدا کند تا شرایط و ضابطه قانونی لازم، فراهم و تامین گردد. به ایشان پیشنهاد کردم این آمادگی را دارم که به دانشکده بیولوژی مراجعه کرده و واحدهای مورد لزوم را بگذرانم مشروط بر آن که ایشان مرا جزو گروه پژوهشگران خود برای گذراندن دوره دکترا بپذیرد. خیلی زود تفاهم حاصل شد و از روز بعد رسماً در دپارتمان بیوشیمی دانشگاه بوخوم مشغول به کار شدم. هم زمان هم به دانشکده بیولوژی رفته و چند واحد در رشته های آنزیمولوژی، حشره شناسی، ژنتیک و فیزیولوژی انسانی انتخاب کرده و در آنها ثبت نام کردم. خوشبختانه تعداد بسیار زیادی
[[page 52]]
[[page 53]]
از واحدهای مورد لزوم را تا آن جا که به واحدها و رشته های مختلف شیمی و دوره های عمومی دیگر نظیر فیزیک و ریاضیات و چند شاخه فرعی دیگر مربوط می شد در آخن گذرانده بودم.
[[page 54]]