فصل سوم : کنفدراسیون دانشجویان و محصلین ایرانی

کنفدراسیون دستخوش درگیری‌ های احزاب چپ می ‌شود

کد : 89810 | تاریخ : 16/08/1395

‏صف بندی و تقسیم گروه های سیاسی در کنفدراسیون به تشکیل سازمان کادرهای توده ‏‎ ‎‏انقلابی ختم نشد، بلکه بدون اغراق هر چند ماه یکبار یک انشعابی دیگر در صفوف ‏‎ ‎‏مارکسیست ها رخ می داد. منشاء اختلافات هم بسیار کودکانه بود. مثلاً هنگامی که اعلام شد پیشگام مبارزات خلق باید حزب طبقه کارگر باشد و لذا باید به طرف ایجاد و ‏‎ ‎‏تقویت حزب طبقه کارگر رفت، دسته ای اعلام کردند، اعلام ایجاد حزب طبقه کارگر، ‏‎ ‎‏نفی مبارزات دکتر تقی ارانی و یاران او را در پی دارد.‏

‏در حالی که گروه موسوم به 53 نفر یاران دکتر ارانی که در زمان رضاشاه و قبل از ‏‎ ‎‏جنگ جهانی دوم فعالیت های کمونیستی را در ایران آغاز کردند، حزب متکی به طبقه ‏‎ ‎‏کارگر را پی افکندند. اگر اعلام شود که هدف ما ایجاد حزب طبقه کارگر است، در ‏‎ ‎‏جهت اهداف رژیم حرکت کرده، مبارزات گروه ارانی را نفی کرده ایم. لذا نباید گفت ‏‎ ‎‏ایجاد حزب طبقه کارگر بلکه باید گفت «احیای حزب طبقه کارگر»‏‎[1]‎‏ همین ایجاد یا ‏‎ ‎‏احیای حزب طبقه کارگر آنان را به دو گروه موسوم به «ایجادی ها» و «احیایی ها» تقسیم ‏‎ ‎‏کرد‏‎[2]‎‏. و یا مثلاً در مورد مشی مبارزه مسلحانه و انتخاب تاکتیک مناسب به پیروی از ‏‎ ‎
‎[[page 212]]‎‏مائو که در چین با محاصره دهات مانع رسیدن آذوقه به شهرها گردید و در نتیجه ‏‎ ‎‏موجب سقوط شهرها شد. گروهی همین روش را برای ایران در نظر گرفتند. محاصره ‏‎ ‎‏شهرها از طریق دهات. در مقابل عده ای ـ با تحریک زیرکانه و نامرئی حسن حبیبی ـ ‏‎ ‎‏عنوان می کردند که اگر ما دهات را محاصره کنیم تا ارتباطی با شهر نداشته باشند اولین ‏‎ ‎‏جایی که سقوط می کند، خود دهات است. زیرا برخلاف گذشته که محصولات زراعی ‏‎ ‎‏و لبنی از ده به شهر می رفت، به برکت انقلاب سفید و اصلاحات ارضی، اینک کره ‏‎ ‎‏دانمارکی و گندم کانادایی و برنج تایلندی و پنیر بلغاری است که از شهرها به ده ‏‎ ‎‏می رود. لذا باید شهرها را محاصره کرد. همین مسئله محاصره دهات از طریق شهرها، ‏‎ ‎‏یا محاصره شهرها از طریق دهات، رفقا را به دو گروه متخاصم تقسیم می کرد. همچنین ‏‎ ‎‏اختلاف بر سر معنای کلمه پرولتاریا، که آیا «زحمت کشان» فقط شامل کارگران ‏‎ ‎‏کارخانجات است؟ آیا زارعین را نیز در بر می گیرد؟ و آیا روشنفکران را نیز شامل ‏‎ ‎‏می شود که نیروی دماغی آن ها مانند نیروی کارگران به استثمار کشیده می شود یا ‏‎ ‎‏کارگران به اضافه زارعین و یا بالاخره کارگران و زارعین و روشنفکران با هم خود ‏‎ ‎‏عامل ایجاد دستجات انقلابی! می گردند؟ در مورد مشی مسلحانه نیز آیا روش چه گوارا ‏‎ ‎‏و هوشی مینه کارساز است ـ چریک نامنظم شهری ـ و یا اینکه ایجاد ارتش خلقی، به ‏‎ ‎‏سان اقدام مائوتسه تونگ در چین با شرایط ایران همخوانی دارد. در تعریف جایگاه ‏‎ ‎‏تاریخی ایران «بر اساس تئوری مراحل تکوین جوامع طبقاتی توسط رفیق لنین!» باید ‏‎ ‎‏بررسی کرد که ایران در چه مقطع تاریخی و طبقاتی قرار دارد. آیا ایران کشوری است ‏‎ ‎‏در مرحله نظام ارباب و رعیتی ـ فئودالیته ـ یا ارتقاء پیدا کرده به مرحله بورژوازی وارد ‏‎ ‎‏شده است؟ آیا ایران کشوری مستعمره است آیا در مرحله نئوکلینالیسم‏‎[3]‎‏ قرار گرفته ‏‎ ‎‏است؟ آیا بورژوازی ایرانی از نوع کمپرادور است یا نیمه وابسته؟! بحث در مورد این ‏‎ ‎‏موضوعات که عمده وقت جلسات و سمینارها و کنگره ها را می گرفت، در کنار رشد ‏‎ ‎‏مبارزات مردم و ضرورت پرداختن به واقعیت مبارزه در داخل کشور عملاً عرصه کار ‏‎ ‎
‎[[page 213]]‎‏را برای امثال ما در کنفدراسیون تنگ می کرد. در کنار همه اینها، حالت ذاتی ـ و البته نه ‏‎ ‎‏در ظاهر ـ مبارزه با روحانیت و مذهب که روح غالب بر کنفدراسیون بود، به لحاظ ‏‎ ‎‏روحی و عقیدتی نیز ما را با تنگناهایی مواجه ساخته بود. به عنوان مثال هنگامی که در ‏‎ ‎‏سمیناری در شهر کلن ـ آلمان که از طرف فدراسیون آلمان برای بررسی قیام ‏‎ ‎‏مشروطیت برگزار شده بود ـ در پاییز سال 44 ـ من و چند نفر که از سازمان شهر آخن ‏‎ ‎‏در آن سمینار شرکت کرده بودیم و به مبارزات علمای بزرگ و رهبران روحانی اشاره ‏‎ ‎‏می کردیم، با استهزاء اکثریت حاضرین مواجه می شدیم. حتی محمد معین که از بچه ‏‎ ‎‏مسلمان های شهر آخن بود و جزو اولین کسانی بود که انجمن اسلامی دانشجویان شهر ‏‎ ‎‏آخن را پایه ریزی کردیم، در دفاع از نیروهای مسلمان و رهبران مذهبی انقلاب ‏‎ ‎‏مشروطه؛ به نقل قول از کسروی پرداخت، با مخالفت و هوچی گری رفقای مارکسیست ‏‎ ‎‏و انقلابی مواجه شد. آنها می گفتند روحانیت ایران یک دست وابسته به امپرلیسم ‏‎ ‎‏انگلیس و فراماسونری است و شخصیت های منحصر به فردی نظیر آیت الله خمینی را ‏‎ ‎‏نباید از زمره روحانیان به حساب آورد. زیرا آنها استثناء هستند. متاسفانه موضعگیری ‏‎ ‎‏پاره ای از حوزویان نجف و قم نیز بهانه کافی را به دست آنان می داد. حتی اعلامیه های ‏‎ ‎‏سران نهضت آزادی و امام خمینی در نهیب زدن به روحانیت خاموش و عافیت طلب نیز در ‏‎ ‎‏مقاطعی، خوراک تبلیغاتی علیه مسلمانان و حوزه های علمیه را برای آنان فراهم می ساخت.‏

‎[[page 214]]‎

  • .سردمداران این نظریه گروه «قفس» بودند که سابقه عضویت طولانی در حزب توده ایران را داشتند و می گفتند،  در زمان استالین این حزب در ایران تاسیس شده است. در مقابل آنان، چنانکه گفته شد کادرهای جوان، که  پرشورتر بودند و به مشی انقلابی پایبند، حزب توده را اصولاً یک حزب انقلابی تلقی نمی کردند و بنابراین،  این حزب نمی توانسته حتی در زمان خود، حزب راستین انقلابی و بنیاگذار و وحدت بخش طبقه کارگر بوده  باشد.
  • . در پی همین ماجرا اعضای قفس از گروه به اصطلاح «ایجادی ها» نیز جدا شدند ـ و به روایتی اخراج شدند ـ  و به سازمان «توفان» پیوستند، که قبلاً به همت چند تن از منشعبین حزب توده در اکتبر 1964 بر مبنای اندیشه  مارکسیسم تاسیس شده بود و نشریه ای بنام «توفان» منتشر می کرد. زمینه های دیگری نیز برای انشعاب وجود  داشت.
  • .استعمار فرهنگی.

انتهای پیام /*