فصل سوم : گفتگـو

تکوین فتنه ای بزرگ در منطقه بقاع

کد : 89871 | تاریخ : 16/08/1395

* پس چه چیز باعث شد که امام اعتصاب را بشکنند؟

‏به نظر من چند عامل دست به دست هم داد تا دایی‌جان اعتصاب را شکستند: اول ‏‎ ‎‏از همه، ایشان صبح همان روز پنجم اعتصاب اطلاع پیدا کرده بود که فتنه بزرگی در ‏‎ ‎‏منطقه بقاع در حال تکوین است تا مسلمانان و خصوصاً شیعیان، روستاهای ‏‎ ‎‏مسیحی‌نشین آن را مورد تعرض قرار دهند. در همین چارچوب دو روستای ‏‎ ‎‏مسیحی‌نشین دیرالاحمر و القاع شب قبل از آخرین روز اعتصاب توسط عده‌ای که خود ‏‎ ‎‏را شیعیان فدایی امام صدر می‌نامیدند، محاصره شده بود و بیم آن می‌رفت تا توسط آنها ‏‎ ‎‏قتل‌عام شوند (بعدها شنیدیم که در این توطئه عوامل موساد و نمایندگان ساواک و ‏‎ ‎‏سفیر شاه در بیروت به کمک آخوندهای درباری و ایادی وابسته به فئودال‌های مرتجع ‏‎ ‎
‎[[page 109]]‎‏شیعه و نزدیکان کاظم‌الخلیل نقش داشتند). طبیعتاً اگر چنین فاجعه‌ای رخ می‌داد، نقطه ‏‎ ‎‏عطفی در جنگ داخلی لبنان محسوب می‌شد: به این معنا که تمام اقدامات صلح‌طلبانه ‏‎ ‎‏امام صدر و همفکران ایشان تحت‌الشعاع قرار می‌گرفت، کنترل امور به طور کامل از ‏‎ ‎‏دستان انسان‌های عاقل و دلسوز خارج می‌شد، شعله‌های جنگ با گسترش به دیگر ‏‎ ‎‏مناطق لبنان، شدیداً اوج می‌گرفت و نهایتاً زمینه‌های تقسیم لبنان فراهم می‌شد. ‏‎ ‎‏جلوگیری از وقوع این فتنه مستلزم آن بود که دایی‌جان خود اقدام کنند، شخصاً عازم ‏‎ ‎‏منطقه شوند، محاصره را بشکنند و فضای صلح و آرامش را به آن بازگردانند...‏

* دیگر چه عواملی سبب شکستن اعتصاب شد؟

‏امام موسی صدر در مجموع احساس کرده بودند که نیروهای سیاسی موثر آن روز و ‏‎ ‎‏در راس آنها دولت جدید، عزم و توانایی لازم جهت توقف خونریزی را دارا و ‏‎ ‎‏نیروهای خارجی موثر نیز در این راه با آنها همراه هستند. از جمله در بعدازظهر همان ‏‎ ‎‏روز پنجم، حافظ ‌اسد وزیر خارجه وقت سوریه یعنی عبدالحلیم خدام را نزد دایی‌جان ‏‎ ‎‏فرستاد تا ایشان را به شکستن اعتصاب دعوت کند. خدام به دایی‌جان گفته بود که ‏‎ ‎‏کشورهای عربی با مشاهده این یکپارچگی ملی در حمایت از ایشان تصمیم گرفته‌اند به ‏‎ ‎‏بحران لبنان پایان دهند، و به نام دولت عربی سوریه از ایشان خواسته بود که اعتصاب ‏‎ ‎‏خود را بشکند. یاسر عرفات نیز عصر همان روز در راس هیئتی از رهبران سازمان ‏‎ ‎‏آزادی‌بخش فلسطین با دایی‌جان دیدار و شبیه این مطالب را مطرح کرده بود. در کنار ‏‎ ‎‏این عوامل، همفکران ایشان در ‏‏حرکةالمحرومین‏‏ و مجلس اعلای شیعه نیز خواهان ‏‎ ‎‏دست برداشتن ایشان از اعتصاب غذا بودند. قاعدتاً یکی از انگیزه‌های قوی آنان، ضعف ‏‎ ‎‏مفرط حالت جسمانی و عارضه افت شدید فشار خون بود که از روز پنجم بر دایی‌جان ‏‎ ‎‏مستولی شده بود. شب روز پنجم، آقایان شیخ محمدمهدی شمس‌الدین، شیخ عبدالامیر ‏‎ ‎‏قبلان، حسین الحسینی، شیخ محمد یعقوب، احمد قبیسی، نبیه‌بری و چند تن دیگر از ‏‎ ‎‏کادر مشاورین اصلی دایی‌جان پشت درب‌های بسته با ایشان به گفتگو نشستند. نتیجه ‏‎ ‎‏مجموعه این تبادل‌نظرها و همفکری‌ها آن شد که امام صدر در آخرین ساعات شب‏‎ ‎


[[page 110]]

C:\Users\Asus\Pictures\۶.JPG
[[page 111]]

C:\Users\Asus\Pictures\۷.JPG


‎[[page 112]]‎‏ روز پنجم یک مصاحبه مطبوعاتی برپا و با اعلام پایان اعتصاب غذا، اعلان کردند که ‏‎ ‎‏سحر فردا عازم بقاع خواهند شد تا به غائله روستاهای دیرالاحمر و القاع پایان دهند. در ‏‎ ‎‏همین مصاحبه بود که آن جمله تاریخی را بر زبان آوردند، که: «هر کس که بر ‏‎ ‎‏دیرالاحمر و القاع آتش بگشاید، مثل آن است که بر عبا، عمامه و محراب من آتش ‏‎ ‎‏گشوده باشد».‏

‎[[page 113]]‎

انتهای پیام /*