فصل سوم : گفتگـو

رابطه با شهید آیت الله سید محمد باقر صدر

کد : 89920 | تاریخ : 16/08/1395

* اگر امکان دارد، قدری پیرامون ارتباط امام موسی صدر با شهید سید محمدباقر صدر  صحبت کنید.

‏دایی‌جان شدیداً به شهید سید محمدباقر صدر علاقمند بود. ایشان را جزو نوادر ‏‎ ‎‏فقهایی می‌دانست که اصلاً درک و لمس کرده‌اند که فقه یعنی چه! و عناصر زمان و ‏‎ ‎‏مکان چه جایگاهی در آن دارند! خیلی مراقب و مواظب ایشان بودند! حتی در لبنان هم ‏‎ ‎‏دست به عصا راه می‌رفتند تا آسیبی به سید محمدباقر صدر در عراق نرسد! مثلا در ‏‎ ‎‏برخی از درگیری‌ها و خرابکاریهایی که نمایندگان حزب بعث عراق در لبنان داشتند، ‏‎ ‎‏بسیار با احتیاط عمل می‌کردند. می‌گفتند می‌ترسم که در جهت انتقام‌گیری از من سید ‏‎ ‎‏محمدباقر را در عراق سر به نیست کنند! اعتقاد امام موسی صدر به توان علمی‌ و فکری ‏‎ ‎‏آیت‌الله سید محمد باقر صدر چنان بود که در گفتگویی با مرحوم دکتر بهشتی در مورد ‏‎ ‎‏آینده جنبش اسلامی ‌در ایران و جانشینی امام خمینی، ایشان را شایسته‌ترین فرد ‏‎ ‎‏می‌دانستند.‏

* فعالیت حزب بعث عراق در لبنان چگونه بود؟

‏فعالیتهای بعث عراق در لبنان، چند زمینه مختلف داشت. شاخه‌ای از مقاومت ‏‎ ‎‏فلسطینی، عمدتاً چپهای کمونیست، توسط بعث عراق هدایت می‌شدند و طبعاً در ‏‎ ‎‏سازمان آزادیبخش فلسطین هم مشکلاتی را ایجاد می‌کردند. یکی دو روزنامه هم که ‏‎ ‎‏توسط عراق و در جهت مصالح بعث عراق منتشر می‌شد در تمامی ‌زمینه‌های سیاسی و‏‎ ‎


[[page 151]]

C:\Users\Asus\Pictures\14.JPG
[[page 152]]

C:\Users\Asus\Pictures\15.JPG


‎[[page 153]]‎‏اجتماعی مواضع خاص و تفرقه‌افکنانه‌ای داشت. سازمان جاسوسی عراق هم در لبنان ‏‎ ‎‏فعال بود و هم دشمن‌تراشی می‌کرد، هم بین احزاب و فلسطینی‌ها نفاق می‌افکند و هم در جهت تخریب روابط سازمان الفتح، که قوی‌ترین سازمان در بین دستجات مقاومت ‏‎ ‎‏فلسطینی بود، با کشورهای دیگر عربی هیچ کاری را فرونمی‌گذارد. موردی را الان به ‏‎ ‎‏ذهنم رسید که عرض می‌کنم. بعد از یک دوره تشدید جنگهای داخلی لبنان بود که ‏‎ ‎‏علیرغم همه تلاشها، آتش جنگ میان کتائب مسیحی و جنبلاط و شاخه‌های پراکنده ‏‎ ‎‏مسلمانان و بالاخره مقاومت فلسطین شعله‌ور گردیده بود. خطر سقوط دژ‌های مقاومت ‏‎ ‎‏و نیز پایگاهای سازمان امل که قوی‌ترین حامیان بالفعل و بالقوه فلسطینی‌ها بود رفته ‏‎ ‎‏رفته زیر آتش توپخانه کماندو‌های ارتش مارونی‌ها و چریکهای کتائب و حمایت ‏‎ ‎‏آشکار اسرائیل به خطر افتاده بود. در حالی‌که بیروت تقریباً محاصره کامل شده بود، ‏‎ ‎‏ارتش کتائب با هجوم کماندویی مناطق مسلمانان را یکی پس از دیگری از هوا و زمین ‏‎ ‎‏و آتش توپخانه به آتش می‌کشید و ویران می‌ساخت و ساکنین را قتل عام می‌کرد، ‏‎ ‎‏آنهایی که متواری می‌شدند وضعی بهتر از کشته‌شدگان نداشتند.‏

‎[[page 154]]‎

انتهای پیام /*