بزرگانی مثل مرحوم سید محمدباقر صدر، امام موسی، مرحوم بهشتی، مرحوم مطهری، مرحوم طالقانی و چه بسا مرحوم شریعتی اینگونه فکر میکردند و بعد از 15 خرداد نیز به همین شکل حرکت کردند. به عنوان مثال آقای بهشتی با کمک یاران امام خمینی مدرسه حقانی را درست کرد. در عینحال حرکت سیاسی و روشنگری مردمی خود را هم داشتند و سازمانهای مسلحانه زیرزمینی بر روی بعد دفاعی و نظامی کار میکردند. آقای صدر هم در لبنان آن مدرسه طلبگی و دارالافتاء جعفری را درست کرد. بعد هم حرکةالمحرومین را بوجود آورد که یک حرکت سیاسی عام بود. چرا که هم شیعهها در آن بودند، هم اهل سنت و هم مسیحیان! بعد نظامی حرکت ایشان هم حرکت «امل» بود
[[page 167]]که جوانهای شیعه را حسابی به فعالیت انداخته بود. دکتر چمران هم در این قسمت اخیر کار میکرد. بنابراین همانطوریکه مشاهده میشود، وحدت رویه کاملاً دیده میشود! و نشان میدهد، روش تعقل و مبانی اندیشهها دقیقاً یکی است! دقیقاً همان کاری که آقای بهشتی و دوستانش در ایران انجام میدهند، آقای صدر هم در آنجا انجام میدهد، و این اقدامات نه تنها مشابه هم هستند، بلکه همزمان با یکدیگر نیز هستند. کاملاً پیداست که این افراد حتی از دوران قبل از 15 خرداد، یعنی از همان ایام تحصیلات حوزوی با یکدیگر همفکر و هماهنگ بودهاند، و بعد از 15 خرداد نشستهاند و جمعبندی کردهاند که چگونه در آینده حرکت نمایند. اینجاست که اگر به بعد فرهنگی بعد از قیام پانزدهم خرداد توجه کنیم، حرکت امثال دکتر شریعتی و مهندس بازرگان معنا پیدا میکند آمدن آقای مطهری از قم به تهران معنا پیدا میکند، بردن مذهب به دانشگاه معنا پیدا میکند، تقویت دانشجویان خارج از کشور معنا پیدا میکند، یعنی همه به هم متصلند و در یک چارچوب جای میگیرند.
[[page 168]]