خدام 14 بند برای مصالحه پیشنهاد کرد. 7 بند مربوط به نظام لبنانی و 7 بند مربوط به فلسطینیان و مقاومت بود. اهم مواد مصالحهنامه عبارت بود از:
1ـ محاکمه رئیسجمهور یا هر مسوول دیگری در مقابل خطاهای او... به عبارت دیگر هر کسی حتی رئیسجمهور در مقابل کارهای خود مسوول است.
2ـ نخستوزیر از طرف مجلس نمایندگان انتخاب میشود و دارای قدرتهای زیادی است. در حالیکه سابقاً رئیسجمهور میتوانست نخستوزیر را بیاورد و ببرد.
3ـ ازدیاد عدد نمایندگان مسلمان در مجلس شورای ملی بر اساس 50%
4ـ لغو امتیازات طایفی برای وظایف دولتی و ارتش.
5ـ اعطاء شناسنامه لبنانی به هزاران مسلمان بیشناسنامه که در موقع استعمار فرانسوی حاضر نشدند نام خود را تسجیل کنند و شناسنامه بگیرند.
6ـ ایجاد مشروعات مفید اجتماعی و تکفل درخواستهای محرومین برای تامین عدالت اجتماعی برای همه ملت.
در رابطه با فلسطینیها قید شده بود که اتفاقیه قاهره بین مقاومت و دولت حفظ گردد. فقط تغییراتی در آن اتفاقیه به عمل آمده بود، و از آن جمله: مقاومت حق داشت که در داخل مخیمات فلسطینی اسلحه سنگین و حتی راکتهای ضد هواپیما داشته باشد تا بتواند در مقابل اسرائیل از خود دفاع کند. و همچنین 25 متر خارج مخیم، مقاومت میتواند کمین مسلح برای حراست مخیم به وجود آورد...
در اول کار مسیحیان و مسلمانان آن اتفاقیه سوری را پذیرفتند ولی اختلافات داخلی
[[page 340]]احزاب چپ مانع حفظ و بقای آرامش شد... روزنامههای وابسته عراق (محرر و بیروت) به دولت سوریه و شخص حافظ اسد فحش میدادند و مسیحیان نیز که از ترس سکوت کرده بودند، به اختلافات داخلی مسلمانها دامن میزدند. صاعقه، سازمان فلسطین وابسته به سوریه به دفترهای محرر و بیروت حمله برد و عدهای را کشت و منفجر کرد و اختلافات علنی شد و مقاومت نیز جانب احزاب را گرفت و ناراحتیهایی که از قدیم بین سوریه و مقاومت وجود داشت مورد سوءاستفاده احزاب واقع شد و روزبهروز مخالفت مقاومت با سوریه علنیتر و شدیدتر میشد. اصولاً مقاومت فلسطین در سوریه قدرتی ندارد و فعالیتهای آنها به داخل اردوگاههای فلسطینی و مراکز تعلیمی محدود میشود و فلسطین حق ندارد مسلح وارد خیابان شود... در حالیکه در لبنان برای فلسطینیها آزادیهای بسیار زیادی وجود داشت و قدرت منحصر به فرد تقریباً به دست مقاومت فلسطینیها هست. بنابراین قدرت و سیطره سوریه در لبنان باعث ناراحتی مقاومت بود و خواهناخواه با احزاب چپ همآهنگ میشد، دولت عراق به علت اختلافات فکری و مرزی با سوریه سرسختترین دشمن سوریه و موفقیت سوریه در لبنان بود و احزاب وابسته به عراق مثل «بعث عراقی» و «جبههالتحریر عربیه» در روزنامههای بیروت و محرر به شدت به سوریه حمله میکردند و آشوب برپا مینمودند.
بر حسب اتفاقیه جدید سوریه، باید نیمی از وزراء مسلمان و نیمی مسیحی باشند و از 18 وزیر دولت لبنانی 9 نفر حق مسلمانهاست. برای تعیین 9 وزیر مسلمان اختلافات داخلی احزاب و قدرتها شروع شد و توافقی به عمل نیامد. احزاب چپ ابتدا شعار نسبی را میدادند که هر طایفه یا حزبی بر اثر نسبت نماینده وزیر داشته باشد. رئیس مجلس شیعیان آقای صدر طرفدار نصف به نصف بود که عادتاً از 9 وزیر 4 نفر شیعه و 4 نفر سنی باشد. احزاب چپ با اینکه به آقای صدر حمله میکردند و پیشنهاد او را ارتجاعی میدانستند ولی وقتی پای محاسبه و عمل به میان آمد ملاحظه شد که در صورت نسبیت اقلاً 5 وزیر حق شیعه است و 3 وزیر حق سنیها و این شعار پیشرو فوراً عوض شد! و حاضر نشدند بیش از 3 وزیر برای شیعه قبول کنند! و
[[page 341]]آقای صدر اعلام کرد شیعه اصلاً احتیاج به وزیر ندارد ما خواهان آرامش و ایجاد حکومت برای بقاء لبنان هستیم و از حق خصوصی خود، میگذریم. ولی اختلاف داخلی بین احزاب و شخصیتهای سیاسی بالا گرفت و هر طرف برای مصالح شخصی و حزبی خود میخواست از این نمد کلاهی بزرگتر برای خود کسب کند... و بالاخره خدام وزیر امور خارجه سوریه و مسوول آرامش لبنان نتوانست این اختلافات و کشمکشهای داخلی بین مسلمانها را تحمل کند و گفت به سوریه برمیگردد. وقتی اختلافات داخلی احزاب و شخصیتها حل شد برمیگردد و لبنان را ترک گفت، خروج خدام با انفجار مجدد جنگهای داخلی بین مسلمان و مسیحی توام گردید، خطف (دزدیدن افراد) و ذبح و کشتوکشتار شروع شد و هنوز نیز ادامه دارد. مسیحیان جنگطلب در برابر قدرت سوریه تسلیم شده سکوت کردند اما بعد، از اختلاف داخلی مسلمانان سوءاستفاده نموده شروع به جنگ نمودند.
[[page 342]]