خطبه کتاب

کد : 90215 | تاریخ : 08/06/1395

بسم الله الرحمن الرحیم

‏سپاس خداوندی را که در پردۀ «عماء»‏‎[1]‎‏ ساکن است و در نهان صفات و اسماء پوشیده. ‏‎ ‎‏پنهانی که در عزِّ جلالش نهان است و آشکاری که به نور جمالش ظاهر. خدایی که به ‏‎ ‎‏قهرِ کبریایی اش از دلهای اولیا نهان است و به ظهور نورش در آینۀ جانشینان پدیدار. ‏

‏درود و سلام بر بنیان نور و رازدار سرِّ رازها، او که در غیبِ هویت غرق گشته ‏‎ ‎‏و تعینّهای دوئیت از او محو گردیده؛ ریشۀ اصولِ حقیقتِ خلافت و جانِ جانانِ مقامِ ‏‎ ‎‏ولایت، او که در پردۀ عزّت جلالِ الهی پنهان و به دو دستِ جلال و جمالِ ‏‎ ‎‏دوست سرشته گشته. کاشفِ همۀ رمزهای احدیت و مظهرِ تمامیِ حقایق الهی؛ ‏‎ ‎‏آینۀ کامل و پرشکوه؛ سرورِ ما ابوالقاسم محمّد (که درود خدا بر او و خاندانش باد)؛ ‏‎ ‎‏[و درود و سلام] بر خورشیدهای تابان از فلکِ خلافت احمدی(ص) و ماههای ‏‎ ‎‏درخشان از افقِ ولایتِ علوی(ع)، بویژه جانشین او؛ و قائم مقام او در مُلک و ‏‎ ‎‏ملکوت، متحد با حقیقتِ او در جبروت و لاهوت، ریشۀ «درختِ طوبی»‏‎[2]‎‏ و حقیقت  ‏


‎[[page 37]]‎‏«سدرةُ المنتهی»‏‎[3]‎‏ برترین همراه، در مقامِ «اَوْادنی» آموزگار روحانیون و پشتیبانِ انبیا و ‏‎ ‎‏رسولان، علی، امیر مؤمنان که درود خدا و تمامی فرشتگان بر او باد. ‏

‏اکنون سیّد روح الله فرزند عالم شهید، سیّد مصطفی موسوی خمینی، ساکنِ قم ‏‎ ‎‏شریف، که مفتخر به انتساب پیامبرِ جن و انس‌اند و متمسّک به ریسمان استوارِ کتاب و ‏‎ ‎‏سنت (که خداوند حال هر دو را نیکو و فرجامشان را ختمِ به خیر نماید) می‌گوید: من  ‏‎ ‎‏ـ به یاری خداوند ولیّ هدایت در آغاز و پایان ـ علاقه مندم طلایه‌ای از حقیقتِ خلافتِ ‏

‎ ‎
‎[[page 38]]‎‏محمدی و قطره‌ای از دریای حقیقتِ ولایت علوی ـ برآن‌دو درودهای ازلی و ابدی ‏‎ ‎‏باد ـ و نیز چگونگی سریانِ خلافت و ولایت در عوالم غیب و شهود و جریان و نفوذ ‏‎ ‎‏آن دو در مراتب نزول و صعود را آشکار نمایم؛ و گوشه‌ای از مقامِ نبوّت را که در ‏‎ ‎‏عوالم جاری و ساری و همیشگی و جاودانی است، به اجمال و بلکه به رمز و اشاره ‏‎ ‎‏بازگویم. ‏

‏این بحث را در دو «مشکات»‏‎[4]‎‏، که هر یک دارای «مصباح»‏‎[5]‎‏ های نوری و «نور»های ‏‎ ‎‏درخشانند تنظیم کرده‌ام. آنگاه حقیقت و مظاهر درختی که پدرمان آدم از آن منع شد را ‏‎ ‎‏منطبق بر آنچه از معادن وحی و تنزیل و جایگاههای معرفتِ خداوند بلندمرتبه دریافت ‏‎ ‎‏کرده‌ام، برای تو به رمز و اشاره بیان نمایم. همچنین برآنم تا چگونگیِ جمعِ بین اخبار ‏‎ ‎‏در این موضوع را با اختلاف ظاهر آن روشن کنم و آن را در درختی نورانی که از ‏‎ ‎‏شاخه‌های آن ایمان سر برمی آورد، عرضه نمایم؛ تا معلوم شود این اخبار نزد صاحبانِ ‏‎ ‎‏بصیرت و همراهانِ دل و جان با هم موافقند؛ سپس تحفه‌ای عرفانی در خصوص کشف ‏‎ ‎‏راز از دو قوس وجود در مرتبۀ نزول و صعود را، که از آن دو قوس وجودی استفاده ‏‎ ‎‏می‌شود و به شاخه‌های یقینی تقسیم می‌گردد به تو هدیه نمایم. و شایسته است که آن را ‏‎ ‎‏«‏مِصباحُ الْهدایة اِلَیِ الْخلافَةِ و الْولایةِ‏» بنامم، با امید به توفیق حقتعالی که بهترین یار و یاور ‏‎ ‎‏است و با طلب یاری از اولیای پاکش در دنیا و آخرت. ‏


[[page 39]]

‎ ‎

‎[[page 40]]‎

  • .  مصباح 31.
  • . «درخت طوبی»، درختی است در بهشت، که ریشۀ آن در خانۀ پیغمبر(ص) یا علی(ع) که خانۀ پیغمبر(ص) و علی(ع) یکی است، می باشد. و شاخه های آن در خانه همۀ مؤمنین است. هرچه مؤمنین می خواهند از آن درخت برای آنها حاصل می شود. (اصول کافی/2 / 239، بحارالانوار، ج 8 / 86) و این اشاره به حقیقت ریشه و اصل خلافت دارد.
  • . «سِدر» را برخی درخت کنار دانسته اند که از آن «سدر» به دست می آید که برای نظافت و شستشو می باشد. و برخی گفته اند که درخت سدر با کنار فرق دارد. و کنار درخت کوتاه است و درخت سدر، درختی بلند می باشد که تا چهل متر ارتفاع دارد و شاخه ها و برگ های آن گسترده و سایه عظیم و عمری دراز و طولانی دارد.و «سدرة» به معنای یک درخت است و با اضافۀ به «منتهی» یعنی درختی که در نهایت و جایگاه دوری قرار گرفته است. و محل آن را در ورای آسمان و یا در بهشت دانسته اند.دیدگاه دیگر این است که «السِدرة» بر وزن فعله است و بر نوعی از «سِدر» دلالت دارد، و سدَر، به معنای حیرت و سرگردانی است. و در معنای آیۀ «ولقد رآهُ نزلة اخری عند سدرةالمنتهی عندها جنةالمأوی اذ یغشی السدرةَ ما یغشی» سورۀ نجم آیات...... نوشته اند. «یعنی هنگام نزول و تحقق مقام صحو وهیمان مخصوص که در نهایت سلوک و سیربنده حاصل می شود و آنجا بهشتی است که مقام و جایگاه انسانهاست. و پایان و برگشت همه چیز به اوست، و بهشتی است که ورای آن بهشتی نیست… و واصل به این مقام در حال هیمان و حیرت است و در نور و بهای لاهوتی غرق گشته است.» التحقیق ج 5؛ 83 ـ84 .از ابن مسعود نقل شده است: «هر چه از زمین بالا می رود به آن ختم می شود و از آن بهره مند می گردد و فیض دریافت می کند و هرچه از بالا می آید به آن منتهی می شود و از آن گرفته می شود.» قرطبی، 17 / 94.از علی علیه السلام است که پیغمبر(ص) به جایی رسیده است که هیچ مخلوقی از آفریده های حق تعالی از آن عبور و تجاوز نکرد. و در روایت دیگر است که هر شاخه و برگ آن حامل فرشته ای است و نهایت مقام انبیا است و پیغمبر(ص) از آن عبور کرد و گذشت.و از امام صادق علیه السلام است که هر برگ آن بر امّتی از امتها سایه افکنده است.و از امام باقر علیه السلام در حدیث معراج آمده است؛ وقتی به سدرة المنتهی رسید، جبرئیل از همراهی با وی باز ماند، رسولخدا(ص) به جبرئیل فرمود؟ در این جا مرا رها می کنی؟ جبرئیل گفت؛ جلو برو، به خدا سوگند به جایگاهی رسیدی که هیچیک از آفریده های خدا بیش از تو به آن نرسیده اند، پس پیغمبر(ص) فرمود، نور پروردگارم را دیدم و بین من و او «سبحه» بود، و در توضیح سبحه سه بار فرمودند، جلال ربی.از همۀ موارد فوق استفاده می شود که «سدرة» اشاره به آغاز و پایان هستی و جایگاه آفریده ها دارد که همه چیز از او شروع و به آن ختم می گردد، و پیغمبر(ص) از آن می گذرد یعنی پیغمبر(ص) حقیقت آن می باشد.و این همان مقام برزخیت کبری است که در صفحات آیندۀ کتاب از آن سخن گفته می شود و کاشانی می نویسد: «سدرةالمنتهی، برزخیت کبراست که مسیر همه به آن پایان می یابد و اعمال و علوم آنها به آن می رسد و این نهایت مراتب اسمایی است که برتر از آن رتبه ای نیست.» قاموس اللغة، تاج العروس، التحقیق فی کلمات القرآن، تفسیر قرطبی، تفسیر صافی، تفسیر المیزان، بحارالانوار، اصطلاحات الصوفیة، مصباح الانس و ...
  • . جایی که در آن چراغ می گذارند.
  • . چراغ.

انتهای پیام /*