اللهم انّی اسئلک من قولک بأرضاه و کلّ قولک رضیّ.
اللهم انّی اسئلک بقولک کله...
پروردگارا، از تو درخواست میکنم به پسندیدهترین گفتارت حال آن که همه گفتار تو پسندیده است. بارالها، از تو به همه گفتارت درخواست میکنم.
با توجه به آنچه گفته شد و کاملاً برایت روشن گردید، بر بصیرت قلبت و بر باطن سرّ و نهان عقلت آشکار گشت که برای سالک، حقیقت سؤال به اسماء الهی و توجّه به صفات جلالیّه و جمالیّه حاصل نمیشود، مگر بعد از آن که پروردگار او به اسم و صفت خود بر وی تجلّی کند و او با چشم بصیرت و مکاشفه قلبی پروردگار را در آینه اسم و صفتش ببیند. پس، به او توجّه کند و در محضرش خضوع کند و پروردگار را به آن اسم و صفت بطلبد.
همچنان که در آنچه گذشت به خوبی روشن شد که مقامات و حالات سالک در سیر و سلوکش مختلف است. پس، انسان مظهر اسم «کلّ یوم هو فی شأن؛ در هر روزی او به شأن و کاری پردازد» ـ میباشد، فلذا در هر حالی و در هر کاری، محبوبش به اسمی بر او ظهور میفرماید و معشوق و مطلوبش به تجلّی خاصی از لطف و قهر و جلال و جمال جلوه گر می شود و گاه به یک اسم به دو نوع تجلّی و دوگونه ظهور جلوهگر میشود؛ جلوهای به نحو کثرت در وحدت و جلوهای به نحو وحدت در کثرت.
اما اگر به نحو اول تجلّی فرماید، وحدت بر قلب سالک غلبه میکند و بر زبانش کلامی
[[page 123]]مناسب حالش بر زبانش جاری میشود. در این صورت مترنم به عباراتی میشود که بر وحدت دلالت دارند و میگوید: «اللهم انّی اسئلک من قولک بارضاه» به لفظ مفرد. اما اگر به نحو دوّم تجلّی فرماید، کثرت بر قلبش غلبه خواهد نمود و کلامی مناسب با کثرت بر زبان خواهد آورد که «اللهم انی اسئلک من کلماتک بأتمّها» و کلمات را به صورت جمع به کار میبرد. و این یکی از اسراری است که چرا در دعا لفظ قول به صورت مفرد و کلمات به صیغه جمع به کار رفته است.
اشکال: تجلی به صورت کثرت در وحدت با جمله ای که در دعاست «بأرضاه» «کلّ قولک رضی» منافات دارد.
جواب: تغیر حالات آنی است. پس ممکن است حضرت حق در یک آن به اسمی و در آن دیگر به اسمی دیگر، بر بنده خود تجلّی فرماید و یا به یک اسم در دو آن به دو گونه تجلّی نماید. علاوه بر این باید توجه داشت که دعا از صاحب مقام جمع أحدی أحمدی و قلب باقری محمدی (ص) صادر شده است و هیچ بعید نیست که چنان قلبی در یک آن، جمع میان وحدت و کثرت کند که این مطلب هم با غلبه کثرت و وحدت بر آن ها، در بعضی حالات منافاتی ندارد.
و از شیخ عارف کامل خود، ادام الله ظله، در مورد وجه [صحت] این [مطلب] پرسیدم که خلاصه جوابش این بود: حالات سالک مختلف است، پس، گاه پروردگار به حسب یکی از حالاتش به اسمی [خاص] بر اوتجلّی میفرماید و بعداً به حسب حالی دیگر، به اسمی دیگر تجلّی مینماید، سپس [مجدداً] با بازگشت حالت اول به اسم اول تجلّی میکند، و لذا سوال و طلب در حال اوّل و سوّم واحد و یکسان خواهد شد. درباره این موضوع از برخی صاحبنظران سؤال کردم و جوابی دادند که ذکر آن در این جا مناسب نیست.
قول حق تعالی تماماً پسندیده است و سخط در آن راه ندارد، و او با قول تکوینیش ماهیات را به راه مستقیمشان از حیث وجود و کمالات وجود هدایت نمود و با قول تشریعی خود نفوس مستعد را برای خروج از قوه به فعل در جهت علم و عمل، هدایت
[[page 124]]کرد. پس، هر کس که با هدایت تکوینی یا تشریعی هدایت شد به سبب پیروی از قول تکوینی خداوند و اطاعت از امر «کن» و پیروی از قول تشریعی و اطاعت اوامر تکلیفی اوست و هر که هدایت نشد به دلیل عدم استعداد و مخالفت با امر تکوینی حق و شقاوت او و عدم اطاعتش از امر تکلیفی خداست. و پسندیدهترین اقوال در تکوین همان قول ذاتی است که به واسطه آن اسماء الهی در حضرت علمیه به ظهور رسیدند و گوش اعیان ثابته پنهان در غیب واحدیت نواخته شد. و در تشریع، علم توحید است که خداوند بواسطه فرشتگان و رسولانش بر بندگان افاضه نموده و [نیز] علم تهذیب نفس که سعادت بندگان بسته بدان است؛ و از همه پسندیدهتر، توحید محمدی است که در لیله مبارکه محمدیه بواسطه کلام جمعی احدی قرآنی نازل شده است.
[[page 125]]
[[page 126]]