یکی از ویژگی های خاص امام این بود که از اول نهضت تا آخر و بعد از انقلاب، نقطه نظرهای استثنایی داشتند؛ یعنی گاهی چیزهایی را مطرح می کردند و یا نظراتی داشتند که بقیه برخلاف آن ها اجماع داشتند و یا درکش برای دیگران مشکل بود ولی وقتی مواضع ایشان اعلام می شد و مدتی می گذشت، همه می فهمیدند که حضرت امام درست فهمیده و اگر آن مواضع را نداشتند، نهضت به بن بست می رسید و شکست می خورد. بر حسب حوادثی که پیش می آمد و مثلا به جهان اسلام مربوط بود، مواضع خیلی شدید و صریحی داشتند. مثلا در رابطه با قضیه فلسطین خیلی حساس
[[page 91]]بودند و از اول تا آخر بر موضع خویش پافشاری داشتند و... .
یکی از مواردی که حضرت امام خیلی بر آن ایستادگی و پافشاری کردند، رابطه با منافقین بود. آن روزها تعداد زیادی از علما و مبارزین و روحانیت از این ها تایید و حمایت می کردند. آن ها توانسته بودند تاییدات عده زیادی علمای مبارز ایران مثل آقای هاشمی و آقای منتظری و آیت الله طالقانی(ره) را جذب کنند و همه آن عزیزان نامه هایی برای حضرت امام می دادند که این ها مصداق انهم فتیة امنوا بربهم و زدناهم هدی هستند و می خواهند به امام کمک کنند. اما حضرت امام که مصداق «ینظر بنورالله» بود، در مقابل همه این ها ایستادگی و پافشاری کردند و در واقع تنها حضرت امام بودند که بعد از مطالعه کتاب ها و گفتگو با بعضی از افراد این گروه، به این نتیجه رسیدند که این ها منحرفند و صریحا هم اعلام فرمودند و دیدیم که بعدها انحراف این ها علنی شد. یادم می آید زمانی که چند نفر از کسانی که هواپیمای ایران را ربوده و به دبی و بغداد رفته بودند، از همین منافقین بودند که در سازمان امنیت عراق آن ها را تحت فشار قرار داده و شکنجه می کردند. من به اتفاق عده ای دیگر برای وساطت در احوال آن ها خدمت حضرت امام رسیدیم که موثر واقع نشد.
[[page 92]]