کنگره بررسی مبانی فقهی حضرت امام خمینی «نقش زمان و مکان در اجتهاد»

عصر جدید و تحول فقه

کد : 91772 | تاریخ : 08/06/1395

مصاحبه با آیت الله محفوظی

عصر جدید و تحوّل فقه

 -  با تشکر از حضرت آیت الله محفوظی که در مصاحبۀ کنگرۀ «نقش زمان و مکان در اجتهاد» شرکت فرمودید، خواهش می کنیم مقداری از دیدگاه حضرت امام را دربارۀ نقش زمان و مکان، با توجه به آشنائی هایی که قبلاً، چه در درس و چه بعد از پیروزی انقلاب، با مبانی ایشان داشتید و تلقیّی که از این مسأله دارید بیان فرمایید و آیا این نقش زمان و مکان در اجتهاد را می شود تحت ساز وکارها (مکانیزمها) خارجی در آورد و زمینه های مشخصی را در تأثیر زمان و مکان در اجتهاد ارائه کرد یا نه؟ 

استاد: ‏ابتدا باید روشن شود مفهوم اجتهاد از کجا نشأت گرفته و آیا اجتهادی که‏‎ ‎‏ما می گوییم فقط می تواند برای یک قرن، دو قرن یا چند قرن کارایی داشته باشد یا نه‏‎ ‎‏برای همۀ زمانهاست؟ به عقیدۀ بنده در هر زمان و برای هر مکان؛ عنصر اجتهاد‏‎ ‎‏نقش اساسی دارد و فقیه می تواند احکام الهی را -  ولو مسائلی که در زمانهای سابق‏‎ ‎‏نبوده -  از اصول مسلّمی که برای ما قرار داده شده؛ یعنی قرآن و سنت، استنباط کند؛‏‎ ‎‏منتها فقیه باید توجه داشته باشد که این مسائل را -  که بعدها پیدا می شود -  از آن‏‎ ‎‏کلیات بتواند به دست آورد، مثلاً بعضی ازمسائلی را که در زمان ما به وجود آمده و‏‎ ‎‏جزئیاتش در زمانهای گذشته نبود، استنباط کند. فقیه باید بتواند مسألۀ بیمه که از‏‎ ‎


‎[[page 287]]‎‏مسائل مستحدثه است و در کتابهای فقهی گذشته چنین بابی نداشته ایم. -  حتی‏‎ ‎‏جزئیاتش -  را از کلیاتی که در روایات آمده، تبیین و استفاده کند. حال اینکه در آن‏‎ ‎‏زمان این مسألۀ نبوده و در زمان حاضر پیدا  شده ما باید بگوییم چون مسألۀ بیمه‏‎ ‎‏بیان نشده نباید حکم این مسألۀ را از نظر شرعی بیان کنیم؟ من یادم نمی رود  وقتی‏‎ ‎‏حضرت امام -  قدس سره -  می خواستند در «مکاسب محرمه» بحث  «مجسمه‏‎ ‎‏سازی، تصویر و نقّاشی» را مطرح کنند، فرمودند: در زمان صدور روایات‏‎ ‎‏مجسمه سازی برای زینت نبوده یا نقاشی برای زیور نبوده، بلکه در برابر این مجسمه‏‎ ‎‏سجده می کردند، آن را می پرستیدند و بت پرستی از همان جاها شروع شد. لذا آن‏‎ ‎‏روایات با در نظر گرفتن این موضوع که نباید کسی در برابر مجسمه سجده بکند  و آن‏‎ ‎‏را خدای خود بداند، وارد شده اند نه اینکه اگر کسی نقاشی بکند و به دیوار بزند و‏‎ ‎‏برای زیور و زینت، آن لعنها و عتابها -  که در روایت آمده -  برای او هم باشد و فردای‏‎ ‎‏قیامت به او بگویند این مجسمه هایی که ساخته ای و یا نقاشهایی که کرده ای، زنده کن. یا مثلاًمسافرت در زمان ما با وسایلی انجام می گیرد که در سابق نبوده؛ در گذشته‏‎ ‎‏بیشتر، با الاغ و اسب مسافرت می کردند؛ الان هواپیماهایی است که به اندازه‏‎ ‎‏سرعت صورت یا بیشتر سرعت دارند آیا اگر شخصی در موقعی که اول ظهر بود یا‏‎ ‎‏هنوز ظهر نشده سوار هواپیما شد و مسافرت کرد وضع نمازش چه جور خواهد‏‎ ‎‏بود، آیا نماز او ساقط است یا نه؟ یا مثلاً در مکانهایی که شب غلبه دارد؛‏‎ ‎‏مثلاً بیست ساعت شب است چهار ساعت روز، مسألۀ روزه آیا در آنجا چگونه‏‎ ‎‏است؟ آیا روزه در آنجا همان چهار ساعت است یا بیشتر و یا باید در آنجا چگونه‏‎ ‎‏نماز خواند. ‏

‏در معاملات هم چنین چیزی وجود دارد. بعضی از معاملات در زمان ما به‏‎ ‎‏وجود آمده و اکنون باید چه حکمی دربارۀ آنها داد؟ بنابراین، مسألۀ زمان و مکان‏‎ ‎‏مسألۀ جدیدی نیست که الان به وجود آمده باشد، بلکه در زمانهای گذشته نیز بوده‏‎ ‎


‎[[page 288]]‎‏است؛ مثلاً در شهری برخی از جنسها را وزن می کردند و در شهر دیگر می شمردند،‏‎ ‎‏در اینجا مسألۀ ربا را باید چگونه حل کرد؟ در مسألۀ قضای اسلامی، ما به بعضی از‏‎ ‎‏روایات برخورد می کنیم که ائمۀ معصومین علیه السلام حکمی را صادر فرموده اند و بعداً‏‎ ‎‏فقهای ما که آمدند می گویند این با موازین ما و با روایات دیگر ما سازش ندارد آیا‏‎ ‎‏باید بگوییم که این حکم به همان زمان اختصاص دارد؛ یعنی به تعبیر فقهای ما از‏‎ ‎‏باب: «قضیه فی واقعة» بوده است یا نه؟ مرحوم صاحب جواهر(ره) و همچنین‏‎ ‎‏سیّد(ره) و دیگران قضاوت امیرالمؤمین علیه السلام را در آنجایی که برای صدور حکم‏‎ ‎‏شاهد  و یمین نیاز دارد، به همان یک قضیه، اختصاص داده اند؛ آیا می توان این‏‎ ‎‏قضاوت علی علیه السلام را به زمانهای دیگر سرایت داد و این حکم را استنباط کنیم؟‏‎ ‎‏بنابراین، همان طور که مکانها و زمانهای سابق با یکدیگر فرق داشتند، زمان و مکان‏‎ ‎‏سابق با زمان و مکان ما فرق دارد. از این رو، قطعاً زمان و مکان در استنباط فقیه نقش‏‎ ‎‏دارد و این فقیه است که باید از این کلیات و عموماتی که به دستش رسیده استفاده و‏‎ ‎‏حکم الهی را استنباط کند. ‏

 -  اگر بخواهیم همین نقش زمان و مکان را -  که بیان فرمودید -  به صورت فنی تری بیان کنیم، آیا منظور این است که موضوعات تغییر می کند یا باید فقیه به مناط حکم توجه کند؟ براساس مثالهایی که شما زدید از دید گاهی ممکن است اشکال بشود که، مثلاً در همین مسألۀ مجسمه سازی، به مناط حکم توجه می شود و آن وقت اگر مناط حکم مطرح شود این اشکال پیش می آید که این مناط، ظنی است یا قطعی، بر طبق همان بحثهایی که در اصول مطرح شده است. به عبارت دیگر، اگر کسی بخواهد به این صورت برای زمان و مکان نقش قائل شود، کدام یک از راهها را می رود؟ با این مشکلات چگونه برخورد می کند؟ لذا شما ابتدا بفرمایید که منظور شما از نقش زمان و مکان چیست؟ آیا منظور این است که موضوعات و یا مصادیق 


[[page 289]]تغییر می کند یا اینکه به مناط حکم توجه می شود؟ و اگر به مناط حکم توجه می شود، باید مناط قطعی باشد و ظنی دردی را دوا نمی کند و در این صورت، آن اشکالات را دارد. خلاصۀ باید به این مسألۀ چگونه جواب داد؟ 

استاد: ‏مسأله، همان مسألۀ مناط است و موضوعات تغییر نکرده است. شما اگر‏‎ ‎‏مناط را بگیرید می بینیم که فقیه باید استنباط حکم کند، اگر قطعیاتی نداشته باشیم‏‎ ‎‏برای فقیه راهی باز گذاشته شده که از آن راه برده؛ مثلاً آیا فقیه به طور قطع‏‎ ‎‏می گوید این خبر، خبر قطعی است یا نه فقیه از مضمون روایات ممکن است قطعی بودن را بفهمد؟ ‏

‏یعنی فقیه بگوید: من این چنین می فهمم. اما آیا واقعاً این چیزی را که می فهمد با‏‎ ‎‏چیزی که خود ائمۀ معصومین فرموده اند واقعاً مطابقت دارد؟ شما ظواهر را که‏‎ ‎‏حجت می دانید واقعاً می توانید بگویید دلالتش قطعی است. آیا فقیه بعد از این‏‎ ‎‏کلیاتی که داده شده؛ مثل ‏«اوفوا بالعقود»‏ می تواند حکمی صادر کند؟ ‏«اوفوا‎ ‎بالعقود»‏ برای ما چه نقشی دارد؟ این ‏«اوفوا بالعقود»‏. در زمانهای گذشته بود و الان‏‎ ‎‏هم هست ما می گوییم معاملاتی که انجام می دهید؛ چون شارع مقدس فرموده باید‏‎ ‎‏وفای به عقد بکنید این عقد لازم الوفاست. در زمان ما آیا فقیه می تواند با همان‏‎ ‎‏کلیاتی که رسیده عقد تأمین (عقد بیمه)، این عقد مستحدث را استفاده بکند یا‏‎ ‎‏نمی تواند؟ ما این مسأله را ‏«حلال محمدٍ صلّی الله علیه و اله و سلّم حلال الی یوم القیامه و حرامه حرامُ‎ ‎الی یوم القیامة»‏ استفاده می کنیم نه اینکه مثلاً بگوییم که پنجاه هزار حکم بوده و‏‎ ‎‏حالا همین پنجاه هزار حکم است. آیا در جواهر ما -  که صدهزار حکم استنباط شده‏‎ ‎‏-  می توانیم بگوییم همین صدهزار حکم است، یا بعد از جواهر اگر دویست هزار‏‎ ‎‏حکم پیداشد باید از آنها استفاده کرد. بنابراین، اصول را برای ما بیان کرده اند، این‏‎ ‎‏فقیه است که باید مصادیق را با آن اصول تطبیق دهد و زمان و مکان هم برای‏‎ ‎‏استنباط حکم نقش دارد. ‏


[[page 290]] -  به هر حال، آنهایی که فقیه می خواهد استنباط کند و به آن تمسک کند، حجیّتشان قطعی است ولو اینکه ظنی هستند همان مسأله ای که به عنوان «علم و علمی» در اصول مطرح است، حالا بحث در این است که اگر به کیفیتی که در بالا گفتیم باشد، چطور می شود که استنباط مناط قطعی بشود؟ 

استاد: ‏همان  حکمی را که فقیه در آن زمان به طور گسترده، از ‏«أوفوا بالعقود»‎ ‎‏استفاده می کرد، نمی تواند به تخمین وظنّ باشد. ‏

 -  حجیت ظهور است. 

استاد: ‏با همان ظهور باید این مصادیق را با آن کلی تطبیق بدهد و این مصداق که‏‎ ‎‏تطبیق به آن کلی می دهد و به طور قطع تطبیق دهد؛ یعنی الان همان طوری که شما‏‎ ‎‏اگر خرید و فروش در بازار بکنید این خرید و فروشتان مصداق، ‏«احل الله البیع»‎ ‎‏یا‏‎ ‎«افوا بالعقود»‏ است، اگر آمدید با شرکتها قرار داد بستید آیا این قرار داد را از ‏«احل الله‎ ‎البیع» ‏استنباط می کنند، آیا این را به طور قطع استنباط می کنید، یا به طور تخمین؟‏‎ ‎‏همان ملاکاتی که در آنجا بوده، همان ملاکات هم در این زمان خواهد بود. ‏

 -  چگونه می توانیم همین مجسمه سازی و حرمت و حلیتش را با مطلبی که فرمودید تطبیق کنیم؟ 

استاد: ‏در آنجا می گوییم آن موقعی که این روایات وارد شده است به این جهت وارد‏‎ ‎‏شد که زمان اقتضا می کرد و این روایات جلوی این کارها را گرفته تا مردم گرفتار‏‎ ‎‏بت پرستی نشوند. وقتی که آن مسأله از بین رفت حرمت نیز از بین می رود و دیگر‏‎ ‎‏چنین چیزی نخواهد بود. الان فقیه می خواهد بگوید که آن ملاک و مناط وجود‏‎ ‎‏نداشته و لذا اشکالی ندارد. ‏

 -  کشف قطعی مناط است؟ 

استاد: ‏بله، همان طوری که آنجا قطعی است اینجا هم مثل بقیۀ احکام قطعی‏‎ ‎‏است. ‏


‎[[page 291]]‎‏و هیچ فرقی نمی کند. ردّ فروعی که براصول می کند همان است که در زمان سابق‏‎ ‎‏می کرد. الان هیچ فرقی نمی کند؛ مثلاً شما اگر در تاریخ ملاحظه فرموده باشید‏‎ ‎‏می بینید در یکی از جنگها، برای اینکه مردم متوجه نشوند که پیرمردها هم در این‏‎ ‎‏جنگ شرکت کردند بلکه همه جوانند، قدرتمندند، می توانند بجنگند. دستور این‏‎ ‎‏بوده که شما خودتان را جوان نشان بدهید؛ مثلاً الآن مسأله گریم است، ولی در آن‏‎ ‎‏زمان خضاب بود. با همین خضاب خودشان را مقداری جوانتر نشان می دهند.‏‎ ‎‏دستور دادند که شما خضاب بکنید تا این پیرمردها هم در میدان وارد شوند. دشمن‏

‏می دید که مثل اینکه همه جوانند حتی به شبهه افتادند. از امام زین العابدین علیه السلام یا‏‎ ‎‏از یکی از ائمه علیه السلام پرسیدند این ریش شما به صورت طبیعی، مشکی است؟‏‎ ‎‏حضرت فرمود: نه، پیری زود به سراغ ما می آید، لذا خضاب می کنیم. ‏

‏خوب معلوم است در آن زمان اقتضا این معضل را می کرد الآن ما نمی توانیم این‏‎ ‎‏معنا را بگوییم که استحباب خضاب برای خاطر همین معنا باشد. خضاب قطع نظر‏‎ ‎‏از آن ملاک، ملاک دیگری هم دارد، یک ملاک این است که دلهره در دل دشمن‏‎ ‎‏بیندازد، ولی ملاک دیگر این است که برای سلامت انسان هم مفید است. ‏

 -  این احتمال ملاک در همان مجسمه سازی هم می رود؟ 

استاد: ‏الآن موضوع منتفی است. ‏

 -  نه، آخر در روایات، موضوعی که محرم شده خود مجسمه سازی است. 

استاد: ‏در نقش و نقاشی هم هست. ‏

 -  در فتاوای امام در مورد ساختن مجسمه سازی حکم حرمت هست. ولی غیر از اینکه آن مناط به دست می آید، محتمل است کسی بگوید در احکام عبادی یا حتی احکام معاملی، ما به همۀ زوایای مسائل نمی توانیم پی ببریم؟ 

استاد: ‏شما می خواهید بگوئید که آیا عناوین ثانویه یا عناوین اولیه روی مناطات‏‎ ‎


‎[[page 292]]‎‏می رود یا نه؟ ماروی عناوین اولیّه بحث می کنیم. ولی ممکن است به جهتی آن‏‎ ‎‏حرمت را روی عنوان ثانوی ذکر بکنند، نه روی عنوان اولی. عنوان اولی حرمت‏‎ ‎‏بوده، آن عنوان اولی الآن وجود ندارد ما می توانیم عنوان ثانوی را به وجود آوریم،‏‎ ‎‏عنوان ثانوی که به وجود آمد آن یک جهت دیگری می شود. ‏

 -  یعنی الان در مورد مجسمه سازی احتمالاً عنوان ثانوی است؟ 

استاد: ‏بله، احتمال می رود. ‏

 -  چه عنوانی مثلاً؟ 

استاد: ‏حالا عنوانی را که نمی توانیم بگوییم؛ مثلاً ممکن است مطلب لغو و بی فایده‏‎ ‎‏و مبتذل بشود؛ یعنی افکار به چیزهای لغو مبتذل مشغول بشود. ‏


‎[[page 293]]‎

‎[[page 294]]‎

انتهای پیام /*