همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)

جلسۀ پرسش و پاسخ

کد : 91933 | تاریخ : 24/07/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

جلسۀ پرسش و پاسخ

‏ ‏

‏همان طور که در جلسۀ قبل، خانم دکتر سعاد حکیم، مساله وحدت‏‎ ‎‏وجودی را به عنوان مبنایی برای وحدت مسلمانان مطرح کرد، من نیز از‏‎ ‎‏حلاج آغاز می کنم. در واقع حلاج، نخستین کسی است که اندیشه ای‏‎ ‎‏فراگیر را در میان اندیشه های صوفیانه بنیان نهاد و اصطلاحات صوفیانه را‏‎ ‎‏در قرن سوم هجری به کار برد. او نخستین کسی بود که علوم مختلف و‏‎ ‎‏متعدد مباحث کلامی را که عین تجربه اش بود، فرا گرفت و فقه و سیاست‏‎ ‎‏را با هم جمع کرد؛ امری که در جامعۀ آن روز متداول نبود. نظریۀ وحدت‏‎ ‎‏وجودی حلاج، مساله ای روزمره بود که بر مبنای آن، حلاج دشوارترین‏‎ ‎‏مبارزات فکری، فقهی و سیاسی را در مخالفت با حکومت وقت انجام داد‏‎ ‎‏و جان خود را در این راه فدا کرد، در حالی که زندگی و هستیِ خود را‏‎ ‎‏وقف محبت خدا کرده بود. جسم را از احساس مادی پیراست و آن را با‏‎ ‎‏حقیقت باور صوفیانه و اندیشۀ اعتقادی خود در آمیخت. اینگونه بود که‏‎ ‎‏باورهای توحیدی و صوفیانۀ مطرح شده از سوی حلاج، خطری‏‎ ‎‏محسوب شد که پایه های تخت خلافت را لرزان می کرد و قصیده های‏‎ ‎‏وی، ابزاری کاربردی برای تعبیر و تبیین این مبارزه بود که حلاج در آنها،‏
‎[[page 183]]‎‏از اصلاح جهان بشریت به وسیلۀ قانون محبت و عشق الهی دم می زد و‏‎ ‎‏پیوستن به حقیقت و فناشدن در عبادت خدا را از راههای وصول به این‏‎ ‎‏هدف می دانست. همان طور که امام خمینی(س) نیز اندیشۀ خود را از‏‎ ‎‏جمود فکری رها ساختند و تفکر شیعی را از حصار «تقیّه» رهایی‏‎ ‎‏بخشیدند.‏

‏ ‏

 دکتر طراد حماده

‏درباره عبارت «اناالحق» حلاج، چند احتمال مطرح شده است. یکی آنکه‏‎ ‎‏حقیقت و مجاز را دربارۀ آن در نظر بگیریم، همان طور که امام محمد‏‎ ‎‏غزالی در کتاب ‏‏المقصودالاسنی‏‏ ذکر کرده است. دیگر آنکه آن را از هر نظر‏‎ ‎‏مطلق محسوب نکنیم، بلکه آن را «مطلق نسبی» ـ بنا بر کشف و شهود ـ‏‎ ‎‏بدانیم و یا اینکه آن را نوعی «حلول» بشماریم. هرچه باشد، آن فاجعه‏‎ ‎‏برای حلاج پیش آمد؛ اما حضرت امام، هر گاه از «اناالحق» گفتن حلاج،‏‎ ‎‏یاد کرده اند، آن را مربوط به خودبینی و حب نفس دانسته اند و با ذکر‏‎ ‎‏خواهش حضرت موسی(ع) از پروردگار، اناالحق را نوعی غوغا، لاف، یا‏‎ ‎‏کوبیدن بر طبل (کوس) نامیده اند که همۀ اینها به واقعیت امر اشاره دارد.‏‎ ‎‏پس می بینیم که این حالت، چه از حلاج باشد و چه از حضرت موسی(ع)،‏‎ ‎‏به هر حال پایین ترین مرحلۀ عشق است و پایین تر از مرحلۀ فناست. خواه‏‎ ‎‏فنای مشاهده باشد یا فنای وحدت شهودی. چه فنای در وجود باشد و یا‏‎ ‎‏فنای وحدت وجودی.‏

‏     بنابراین، فریاد اناالحق که تعبیری از حالت گوینده است، نمی تواند‏‎ ‎‏نشانگر تفاوت میان اناالحق امام خمینی(س) و اناالحق حلاج باشد تا‏‎ ‎‏بگوییم امام قائل به وحدت شهودی و حلاج قائل به وحدت وجودی‏
‎[[page 184]]‎‏بوده اند؛ بلکه باید گفت که حلاج، اصلاً به مرحلۀ فنا نرسیده بود و هیچ‏‎ ‎‏یک از مراحل فنا، اعم از وجودی، شهودی یا ارادی را درک نکرده بود.‏

‏ ‏

 دکتر سعاد حکیم

‏آنچه دکتر مکارم در عبارت « ... همان طور که قطره در دریا ناپدید‏‎ ‎‏می شود ...» آورده است، بیانگر وحدت وجود هندسی است، یعنی اینکه‏‎ ‎‏طبیعت خالق و مخلوق را یکسان بدانیم، در حالی که بحث وحدت‏‎ ‎‏وجودی از دیدگاه اسلام، طبیعتِ خالق و مخلوق را با هم متفاوت‏‎ ‎‏می شمارد.‏

‏ ‏

 دکتر محقق داماد

‏در بحث دکتر خاقانی، عباراتی موهن پیرامون ملاصدرا وجود دارد. باید‏‎ ‎‏خاطرنشان کنم که میان ملاصدرا و امام خمینی(س)، اصلاً اختلافی‏‎ ‎‏وجود ندارد و بهتر است عبارات و نوشته های ملاصدرا را بازبینی کنیم.‏‎ ‎‏آنچه دکتر خاقانی نقل کرد، اصلاً عبارات ملاصدرا نبود. نکتۀ دیگر، آنکه‏‎ ‎‏ایشان در بحث خود، ملاصدرا را به شرک متهم کرد.‏

‏ ‏

 پاسخ دکتر خاقانی

‏پاسخ به بیانات جناب حجت الاسلام دکتر محقق داماد برای من دشوار‏‎ ‎‏است، زیرا از افتخارات من، آن است که در دورۀ کارشناسی ارشد، شاگرد‏‎ ‎‏ایشان بوده ام.‏

‏     ضمن پوزش از ملاصدرا، باید در خصوص کاربرد واژۀ «شرک»‏‎ ‎‏توضیح بیشتری بدهم. می دانیم که شرک، مراتب مختلف دارد. همان طور‏
‎[[page 185]]‎‏که ایمان نیز دارای مراتب مختلف است. شرک جلی، انسان را از دایرۀ‏‎ ‎‏دین اسلام خارج می کند؛ اما شرک خفّی و شرک اخفی ممکن است در‏‎ ‎‏نزد بسیاری از مسلمین وجود داشته باشد و گمان نمی کنم که غیر از‏‎ ‎‏معصومین(ع) کسی از آن مصون باشد.‏

‏ ‏

 دکتر حسن البناء

‏انتظار می رفت که بحثهای همایش، پیرامون عرفان امام خمینی(س)‏‎ ‎‏متمرکز شود، از این رو در اشاره ای گذرا، جایگاه امام را در دوران گذر از‏‎ ‎‏عرفان «قبلی» به عرفان «بعدی» یادآور می شوم. عرفان قبلی که بُعد منفی‏‎ ‎‏آن بود، با القای اندیشۀ توکل محض و ترک عرصۀ عمل و کار، حتی‏‎ ‎‏معالجۀ امراض با روشهای طبی را نفی می کرد و تنها بر صدقات و نذر و‏‎ ‎‏نیازهایی تکیه داشت که مسلمانان نیز آن را پذیرفته بودند؛ اما امام، عرفان‏‎ ‎‏را به مرحله ای مثبت و موثر رساندند. عرفان قبلی، در خدمت حکومتها‏‎ ‎‏بود، اما عرفان بعدی، حکومت را به خدمت دین درآورد. عرفان قبلی‏‎ ‎‏عبارت بود از تقلید اندیشه ها و منفی بافی؛ اما در مرحلۀ بعدی، همۀ ابعاد‏‎ ‎‏زندگی، خصوصاً بعد واقعی و حقیقی آن را در برگرفت. اولی، حالات‏‎ ‎‏فردی و درونی داشت؛ اما بعدی، جلوۀ اجتماعی و مردمی پیدا کرد.‏

‏ ‏

 دکتر طراد حماده

‏حقیقت آن است که ابن سینا، اشارۀ صریحی به اصالت وجود نداشته‏‎ ‎‏است و نگاهی به مباحث مطرح شده دربارۀ وی، نشان می دهد که‏‎ ‎‏پژوهشگران، حتی گرایش او را به اصالت ماهیت بیشتر پذیرفته اند؛ و این‏‎ ‎‏مطلب در تحقیقات هنری کوربان، سید حسین نصر، جلال الدین آشتیانی‏
‎[[page 186]]‎‏و دیگران به چشم می خورد. در این میان، تنها آیت الله حسن زاده آملی،‏‎ ‎‏ابن سینا را قائل به اصالت وجود می داند. با این توجیه که حتی معتقدان به‏‎ ‎‏اصالت ماهیت، در واقع معتقد به اصالت وجود هستند، حتی اگر خود‏‎ ‎‏نپذیرند.‏

‏     عنوان مقاله دکتر خاقانی، ایجاب می کرد که ایشان در بررسی طبیعت‏‎ ‎‏از نظر ملاصدرا، موضوع سفر اول از اسفار اربعه ـ که دربردارندۀ بحث‏‎ ‎‏حرکت جوهری و علت حرکت معلول است ـ را نیز بررسی کند؛ اما ایشان‏‎ ‎‏این کار را انجام نداده است.‏

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 187]]‎

انتهای پیام /*