همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)

نقدی بر مقاله دکتر خاقانی

کد : 91936 | تاریخ : 24/07/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

نقدی بر مقاله دکتر خاقانی

 محمدمحمود مرتضی

‏ ‏

‏در بررسی مقاله دکتر خاقانی، بنا ندارم از دیدگاه روش شناسی به آن‏‎ ‎‏بپردازم، گرچه در این باب هم نکاتی وجود دارد. همچنین نمی خواهم‏‎ ‎‏جزئیات را مورد بررسی قرار دهم و هر بخش را جداگانه نقد کنم. تنها‏‎ ‎‏نکته ای که لازم می دانم متذکر شوم آن است که که ایشان در مقالۀ خود‏‎ ‎‏آورده است:‏

‏     ملاصدرا(ره) در اواخر عمر خود، ضعف و نارسایی بزرگی در‏‎ ‎‏ساختارهای عقاید فلسفی خود مشاهده کرد و به نادرستیِ اعتقاد به‏‎ ‎‏تشکیک پی برد ... و روش خود را تصحیح کرد. به طوری که در آخرین‏‎ ‎‏نوشتۀ خود با عنوان ‏‏شواهد ربوبیّه‏‏، اعتراف کرد که وجود، یکی است و‏‎ ‎‏کثرت را برنمی تابد و مراتب متعدد ندارد و تشکیک، تنها در مظاهر وجود‏‎ ‎‏است و نه در مراتب وجود و دریافت که «همۀ موجودات، اصل و اساس‏‎ ‎‏واحد دارند و تنها ذات حق تعالی است که فیاض وجود است. حقیقت،‏‎ ‎‏اوست و دیگر چیزها، جلوۀ اویند. او ذات است و دیگران، اسما و صفات‏‎ ‎‏اویند. او اصل است و هرچه جز اوست، جلوه ها و حالات او هستند. همه‏‎ ‎‏چیز فانی و هلاک شدنی است، جز ذات او ...»‏


‎[[page 161]]‎‏     دربارۀ این بخش از مقاله، نکاتی چند را متذکر می شوم:‏

‏     1. چنین تعابیری از ملاصدرا، با همین مفهوم و مضمون در بسیاری از‏‎ ‎‏دیگر کتب ملاصدرا به چشم می خورد و تنها به کتاب ‏‏شواهد ربوبیه‏‏ منحصر‏‎ ‎‏نمی شود، به عنوان مثال:‏

‏     الف) در کتاب ‏‏اسرارالآیات‏‏، ملاصدرا در بحث شناخت ذات، اسما و‏‎ ‎‏صفات الهی می گوید:‏

‏     «اما افعال الهی، چون دریای پهناور است که هر کس می تواند در آن‏‎ ‎‏داخل شود و در گستردۀ آن شناور گردد، اما به کرانۀ آن نخواهد رسید،‏‎ ‎‏چرا که افعال الهی، به صفات او مربوط است، همان طور که صفات با ذات‏‎ ‎‏پیوند دارد و عالم وجود، چیزی جز ذات و صفات و افعال خداوند ـ که‏‎ ‎‏صورتهای اسما و صفات هستند ـ نیست.»‏‎[1]‎

‏    ‏‏مطلب فوق، در کتاب ‏‏مظاهرالهیه‏‏ نیز عیناً تکرار شده است.‏‎[2]‎

‏    ‏‏ب) ملاصدرا در بخش دیگری از کتاب ‏‏اسرارالآیات‏‏ آورده است:‏

‏     وجود باری تعالی، صِرفِ حقیقت وجود و عین آن است، بدون شائبۀ‏‎ ‎‏عدم یا کثرت. اگر وجود حق تعالی، وجود همۀ اشیاء را دربرنداشت،‏‎ ‎‏نمی توانست «بسیط الذات» باشد ... بنابراین باید وجود خداوند متعال،‏‎ ‎‏وجود همۀ موجودات باشد، چرا که او، آغاز و پایان و کلیت همه چیز‏‎ ‎‏است و تعدد و تکثری که مشاهده می کنیم، به خاطر نقص، تحول و‏‎ ‎‏حالات اشیاء در مقایسه با درجۀ کمال است. حق تعالی، اصل و حقیقت‏‎ ‎‏وجود است و دیگران، شئون و حالات اویند.‏

‏     او، ذات است و دیگران، اسما و تجلیات اویند. او، نور مطلق است و‏
‎[[page 162]]‎‏دیگر اشیاء، سایه و پرتو او هستند. او، حق است و هرچه جز وجه کریمِ‏‎ ‎‏او، باطل. همه چیز فناپذیر و هلاک شدنی است، جز ذات او.‏‎[3]‎

‏    ‏‏جملۀ پایانی عبارات فوق، قابل توجه است که ملاصدرا در آن، واجب‏‎ ‎‏الوجود را «حق» و هر چه جز او را «باطل» می داند و صدرالمتالهین آن را‏‎ ‎‏عنوان بخشی قرار داده است که دکتر خاقانی از آن به عنوان شاهد مثال،‏‎ ‎‏استفاده کرده است.‏

‏     به هر حال، حکیم سبزواری در تعلیقی برگفته ملاصدرا آورده است:‏

‏     «منظور از این کلام، اثبات فقر و نیاز ذاتی موجودات به واجب الوجود‏‎ ‎‏است و می خواهد ثابت کند که همۀ موجودات، در ذات و صفات و افعال‏‎ ‎‏خود، به او محتاجند.»‏‎[4]‎

‏    ‏‏باید یادآوری کنم که این مفهوم، همان است که در بحث «وجوب و‏‎ ‎‏امکان» به آن اشاره می شود و بنابر اصالت وجود، امکان و وجوب، دو‏‎ ‎‏صفت از صفات وجود خارجی هستند که واقعیت دارند و یکی از مراتب‏‎ ‎‏وجود، «امکان» است و دیگری «وجوب». مفهوم «وجوب» برای یک‏‎ ‎‏موجود، نشانۀ اطلاق، تمامیت و غنای آن موجود است، در حالی که‏‎ ‎‏«امکانِ» یک موجود، برابر است با محدودیت، نقص و فقر وجودی آن.‏‎ ‎‏وجوب، به معنی غنای ذاتی و امکان، به مفهوم احتیاج و ارتباط آن با کمال‏‎ ‎‏مطلق است.‏

‏     2. نمی دانم جناب دکتر خاقانی، با نقل آن عبارت از ملاصدرا، چگونه‏‎ ‎‏آن را نشانۀ اعتقاد وی به نفی کثرت در مراتب وجود دانسته اند؟ عبارات‏‎ ‎‏مذکور، نمی تواند چنین ادعایی را به اثبات برساند. آیا این نتیجه ای که در‏
‎[[page 163]]‎‏اثر سهل انگاری جناب دکتر به دست آمده، وقتی در کنار دیگر نوشته های‏‎ ‎‏ملاصدرا در همان کتاب ‏‏شواهد ربوبیه‏‏ ـ که در آن، مولف کثرت در مراتب‏‎ ‎‏وجود را ترجیح داده است ـ قرار گیرد، آیا باز هم نتیجه ای قابل قبول به‏‎ ‎‏نظر می رسد؟ ملاصدرا در بخشی از کتاب آورده است:‏

‏     «وجود، امری شخصی و به خودی خود مشخص است و همۀ‏‎ ‎‏ماهیتهای کلی موجود را نیز مشخص می کند، اما می توان گفت که وجود،‏‎ ‎‏به واسطۀ ماهیتهای متحد با خود، مختلف الحقایق است که هر یک از‏‎ ‎‏آنها، مرتبه ای از مراتب و درجه ای از درجات است، جز موجود اول‏‎ ‎‏(خداوند متعال) که اصلاً شائبۀ ماهیت نمی پذیرد، چرا که او،‏‎ ‎‏صریح الوجودی است که کاملتر از او وجود ندارد و صرف الوجودی متاکّد‏‎ ‎‏و موکّد است که پایان نمی پذیرد.»‏‎[5]‎

‏    ‏‏3. حکیم فرزانه، ملاهادی سبزواری در شرح ‏‏شواهد ربوبیه‏‏، و مشخصاً‏‎ ‎‏در خصوص آن بخش از عبارتی که دکتر خاقانی آن را شاهد مدّعای‏‎ ‎‏خویش قرار داده اند ـ با بررسی اقوال مختلف در باب وحدت یا کثرت‏‎ ‎‏وجود ـ آورده است:‏

‏     «... در بحث وحدت در عین کثرت باید گفت، وحدت وجود از آنجا‏‎ ‎‏ناشی می شود که انواع و افرادی برای آن قائل نشویم؛ اما کثرت آن، نتیجۀ‏‎ ‎‏وجود مراتب و درجاتی است که در کمال و نقصان و تقدم و تاخر، با هم‏‎ ‎‏متفاوتند. «وحدت وجود در عین کثرت آن» نیز از آنجا مفهوم می یابد که‏‎ ‎‏چون وجود اصیل است، پس موجود حقیقی هم همان «وجود» است. پس‏‎ ‎‏وحدت، وحدتِ آن و مراتب، مراتبِ آن خواهد بود و این است مفهوم‏
‎[[page 164]]‎‏توحید اخصّ.»‏‎[6]‎

‏    ‏‏4. در اینجا به این پرسش می رسیم که در واقع محور اصلی بحث‏‎ ‎‏ماست و عبارت است از اینکه: آیا می توان «مظاهر وجود» را قابل‏‎ ‎‏تشکیک دانست؟‏

‏     برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید به پرسش دیگری پاسخ دهیم که:‏‎ ‎‏مفهوم «مظاهر وجود» چیست؟‏

‏     اجازه بدهید پاسخ این پرسش را از زبان ملاصدرا بشنویم، آنجا که‏‎ ‎‏می گوید:‏

‏     «ماهیتها، صورتهایی از کمال خداوند و مظاهر اسما و صفات الهی‏‎ ‎‏هستند که بر حسب عشق و ارادت، ابتدا در علم و سپس در عین، ظاهر‏‎ ‎‏شده اند و در ظهور آیات و جلوۀ اسما و صفات، بروز یافته و بر حسب‏‎ ‎‏تکثر خویش، تکثر یافته و در عین حال، وحدت حقیقی خود را حفظ کرده‏‎ ‎‏و کمالات ازلی خود را داراست.»‏‎[7]‎

‏    ‏‏در ادامه، صدرالمتالهین منظور خود را واضحتر بیان کرده، آورده‏‎ ‎‏است:‏

‏     «وقتی حق تعالی، وجود خود را بر اعیان افاضه می کند، آفرینش و‏‎ ‎‏ایجاد صورت می گیرد؛ و از آنجا که وجود حق تعالی، همان ذات اوست،‏‎ ‎‏پس اعیان، تنها مظهر و آیینۀ حق تعالی هستند و آنچه در آینه بازتاب پیدا‏‎ ‎‏می کند، عینِ وجود و تصویر آن است؛ پس موجودات در واقع صورتهای‏‎ ‎‏تفاصیل حق هستند.‏‎[8]‎


‎[[page 165]]‎‏    ‏‏برای توضیح بیشتر مطلب، بد نیست نگاهی به شرح سید جلال الدین‏‎ ‎‏آشتیانی بر رسالۀ ‏‏مظاهر الهیه‏‏ ملاصدرا داشته باشیم:‏

‏     «اسمها که میان خالق و خلایق واسطه هستند، نیاز به مظاهر عینی‏‎ ‎‏دارند تا قابل درک باشند و مظاهر، همان ماهیات است ... هر اسم، در آن‏‎ ‎‏مظهر ظاهر می شود و هر مظهر دربردارندۀ اسم متجلی در خود است،‏‎ ‎‏پس مظاهر خلقت، همچون آینه ای تابنده هستند که از حق حکایت‏‎ ‎‏می کنند.»‏‎[9]‎

‏    ‏‏بنابراین، اگر مظاهر، همان ماهیتها باشند، پس نسبت دادن تشکیک به‏‎ ‎‏مظاهر، برابر با قابل تشکیک دانستن ماهیتها خواهد بود و گمان نمی کنم‏‎ ‎‏دکتر خاقانی چنین عقیده ای داشته باشد. گویا جناب دکتر، از عبارات‏‎ ‎‏برداشت نادرست داشته و واژۀ «مظاهر» را به کار برده است، در حالی که‏‎ ‎‏منظور ایشان «ظهور» بوده است که در این صورت همان عین الوجود است‏‎ ‎‏و تشکیک، به مراتب وجود راه پیدا می کند. از طرفی، ممکن است این‏‎ ‎‏اشتباه بر اثر شباهت میان صورت و ذی صورت یا میان آینه و تصویر‏‎ ‎‏منعکس در آن به وجود آمده و جناب دکتر، آن دو را با هم اشتباه گرفته‏‎ ‎‏باشد.‏

‏     اما آیا در کلام صدرالمتالهین، تناقضی وجود دارد و آیا ایشان ـ مطابق‏‎ ‎‏گفته جناب دکتر خاقانی ـ بینش خود را تغییر داده و تصحیح کرده است؟!‏

‏     در پاسخ باید گفت که نه تناقض وجود دارد و نه تغییر روشی به چشم‏‎ ‎‏می خورد، بلکه علت این تفاوتها، تغییر در روش و شیوۀ مورد استفاده در‏‎ ‎‏مباحث مختلف است، به طوری که پژوهشگران، در طبقه بندی کتب‏
‎[[page 166]]‎‏ملاصدرا بر اساس روش بحث، کتابهای ‏‏شواهد ربوبیه‏‏ و ‏‏اسرار الآیات‏‏ را از‏‎ ‎‏کتبی دانسته اند که ملاصدرا در آنها، تابع روش عرفانی و شهودی بوده‏‎ ‎‏است.‏

‏     کتابهای ‏‏رسالة المشاعر‏‏ و ‏‏شرح الهدایة الاثیریة‏‏ نیز از کتبی هستند که ملاصدرا‏‎ ‎‏آنها را بر اساس شیوۀ فلسفۀ مشّاء تالیف کرده و در کتاب ‏‏اسفار‏‏، روشی را‏‎ ‎‏در پیش گرفته که جمع مابین «فلسفۀ مشاء» و «اشراق و عرفان» است.‏

‏     بنابراین، مشخص می شود که اگر ملاصدرا را به عنوان یک فیلسوف در‏‎ ‎‏نظر بگیریم، او را معتقد به تشکیک در مراتب وجود می بینیم و اگر او را‏‎ ‎‏عارفی فرض کنیم، درمی یابیم که اعتقاد به وحدت که در دل او راه یافته‏‎ ‎‏بود، هر وجودی را جز برای واجب الوجود نفی می کند و هرچه را جز‏‎ ‎‏ذات حق، باطل می داند.‏

‏     از این رو، بحث و جدل موجود در این میان، در واقع اختلاف میان‏‎ ‎‏«فلسفه» و «عرفان» یا به عبارت دیگر، تفاوت میان «آنچه که عقلی و‏‎ ‎‏برهانی است» و «آنچه که قلبی و شهودی است» می باشد.‏

‏     بدین ترتیب می توانیم مفهوم گفته حضرت امام را دریابیم که فرمودند:‏

موضوع فلسفه، مطلق وجود است از حق تعالی تا آخرین مراتب وجود، و‎ ‎موضوع علم عرفان و عرفان علمی وجود مطلق است یا بگو حق تعالی است‎ ‎و بحثی به جز حق تعالی و جلوۀ او ـ که غیر او نیست ـ ندارد.‎[10]‎

‏    ‏‏حضرت امام، در عین حال که در بحث دلیل عقلی در شرح کتاب‏‎ ‎‏التعلیقه علی فوائد الرضویه‏‏، واحدِ کثیر را همان فیض نازل از جانب خداوند‏‎ ‎‏می دانند و می فرمایند:‏


‎[[page 167]]‎با توجه به دلایل حکمت متعالیه، معلوم شد که وجود گرچه واحد است، اما‎ ‎مراتب طولی و عرضی متفاوتی دارد و این را برهان هم تصدیق می کند.‎[11]‎

‏    ‏‏بدین ترتیب، حضرت امام خمینی(س) به بحث و جدل موجود میان‏‎ ‎‏فلسفه و عقل و برهان با عرفان و کشف و شهود توجه داشته اند و به همین‏‎ ‎‏سبب، برای رفع شبهۀ تناقض میان سخن فیلسوفانِ معتقد به کثرت و‏‎ ‎‏عارفانِ معتقد به وحدت، عقیده داشتند که هر دو گروه، از یک حقیقت‏‎ ‎‏سخن می گویند، هر چند روش و طریقۀ بیان آنها متفاوت باشد، ایشان‏‎ ‎‏اعتقاد دارند که:‏

‏     اقتضای روش این دو گروه ـ گرچه هر دو، به یک مساله و هدف واحد‏‎ ‎‏اشاره دارند ـ آن است که غلبۀ گرایش به وحدت در قلب عارف، او را از‏‎ ‎‏کثرت دور می کند و در توحید، غوطه ور می سازد تا آنجا که از جهان و‏‎ ‎‏جهانیان و کثرت مادی غافل می شود. از طرفی، توجه به کثرت در نزد‏‎ ‎‏فیلسوف، او را از اظهار حقیقت باز می دارد و ا ز رسیدن او به کمال توحید‏‎ ‎‏و حقیقت تجرید جلوگیری می کند و هر دو حالت، از عدل ـ که اساس‏‎ ‎‏آفرینش و پایۀ ساختار طبایع انسانی است ـ فاصله دارد.‏

‏     با توجه به آنچه ذکر شد، در عنوان مقالۀ دکتر خاقانی، دو اشکال‏‎ ‎‏عمده وجود دارد:‏

‏     اول، اشکال در کاربرد واژگان است، یعنی اگر هدف پژوهشگر‏‎ ‎‏محترم، مقایسۀ میان جایگاه طبیعت در نزد حضرت امام و صدرالمتالهین‏‎ ‎‏بوده است، بهتر بود ایشان، عنوان بحث را «ارزیابی جایگاه طبیعت میان‏‎ ‎‏اندیشه صدرالمتالهین و امام خمینی(س)» انتخاب می کردند.‏


‎[[page 168]]‎‏     دوم، اگر هدف بحث مقایسه بوده، باید گفت با توجه به عنوان مقاله،‏‎ ‎‏در این باره موفقیتی حاصل نکرده است؛ چرا که با توجه به تفاوت موضوع‏‎ ‎‏عرفان و فلسفه، بهتر آن بود که مقایسه یا میان «عرفان امام و عرفان‏‎ ‎‏ملاصدرا» و یا میان «فلسفه امام و فلسفه ملاصدرا» انجام گیرد.‏


‎[[page 169]]‎

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 170]]‎

  • )) صدرالمتالهین؛ اسرارالآیات؛ ص 24.
  • )) همو؛ مظاهر الهیه؛ ص 65.
  • )) همو؛ اسرارالآیات؛ ص 37.
  • )) همو؛ شرح شواهد الربوبیه؛ ص 411.
  • )) شواهد الربوبیه؛ ج 1، ص 7.
  • )) شرح شواهد الربوبیه؛ ص 474.
  • )) صدرالمتالهین؛ مفاتیح الغیب؛ ص 326.
  • )) همان؛ ص 335.
  • )) شرح رسالۀ مظاهر الهیه؛ ص 80.
  • )) صحیفه امام؛ ج 18، ص 451.
  • )) «فلما حُقِّق فی مدارک ارباب الحکمة المتعالیة انّ الوجود مع وحدته ذو مراتب متفاوتة طولاً و عرضاً بالعرض، و هذا مما صدّقه البرهان.»؛ شرح فواید رضویه؛ ص 87.

انتهای پیام /*