همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)

نقدی بر مقاله دکتر سامی مکارم

کد : 91940 | تاریخ : 24/07/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

نقدی بر مقاله دکتر سامی مکارم[1]

‏ ‏

‏نویسندۀ مقاله، بر آن است که شباهتهای میان حلاج و حضرت امام را‏‎ ‎‏با توجه به جایگاه هر یک از آن بزرگان و نیز تعبیراتی نظیر «اناالحق»‏‎ ‎‏بررسی کند و بدین منظور، با نگاهی به متون و نوشته های آن دو، برخی از‏‎ ‎‏شرایط رسیدن به عرفان حقیقی، نظیر ترک خودخواهی و عدم گرایش به‏‎ ‎‏عقل مادی گرا را که از نظر همۀ عرفا و صوفیان، شرطی اساسی محسوب‏‎ ‎‏می شود، ذکر کرده است.‏

‏     مقایسۀ میان دو عارف، از طریق بررسی نتایج و مراحلی که هر یک از‏‎ ‎‏آنها بدان رسیده اند و نیز با توجه به شرایطی که برای سیر و سلوک قائل‏‎ ‎‏شده اند قابل تحقق است؛ اما در مقاله دکتر مکارم، چنین روشی را‏‎ ‎‏نمی بینیم، چرا که اگر بررسی متونِ عرفانی به جا مانده از یک عارف،‏‎ ‎‏برای مقایسۀ او با دیگری، در مورد حلاج ـ که تنها نوشته های عرفانی‏‎ ‎‏بر جای نهاده ـ کافی باشد، یقیناً برای فهم کامل عرفان حضرت امام کافی‏‎ ‎‏نخواهد بود، چرا که عرفان امام، نتیجۀ اندیشه و عمل ایشان در تمامی‏
‎[[page 127]]‎‏ابعاد زندگی انسانی است و عدم توجه به همۀ گفته ها و نوشته های ایشان،‏‎ ‎‏نتیجه ای ناقص و پراکنده خواهد داشت، همچنان که در برخی قسمتهای‏‎ ‎‏مقاله، با نقاط ضعفی مواجه می شویم، مانند:‏

‏     1. دکتر مکارم در مقاله خود یادآور شده است که از شرایط سیر و‏‎ ‎‏سلوک عرفانی، «ترک گرایش به علومی است که بر عقل و برهان تکیه‏‎ ‎‏دارند» و به گفتۀ نگارنده، حضرت امام نیز به این موضوع تاکید داشته اند،‏‎ ‎‏چرا که حضرت امام عقیده داشتند که عشق می تواند راهگشای عرفان‏‎ ‎‏اصیل باشد، نه عقلِ قاصر و آمیخته با توهمات؛ چرا که عقل وسیلۀ‏‎ ‎‏علم آموزی است، نه ابزار حق جویی. علم، حجاب ضخیمی است که باید‏‎ ‎‏دریده شود.‏

‏     این عبارات، ممکن است در خواننده یا شنونده این گمان را ایجاد کند‏‎ ‎‏که عقل گرایی و طلب علم، با سیر و سلوک عرفانی منافات دارد. برای‏‎ ‎‏روشن شدن موضوع، بهتر است به نوشته های امام در این خصوص‏‎ ‎‏نگاهی بیفکنیم:‏

... نادر اتفاق افتد که بدون بذر علوم حقه، به شرایط معهودۀ آن، شجرۀ طیبۀ‎ ‎معرفت در قلب روییده شود یا بارور گردد. پس انسان در اول امر باید از‎ ‎ریاضات علمیه با قیام به جمیع شرایط و متممات آن، دست نکشد که گفته اند:‎ ‎العلومُ بَذرُ المُشاهدات.‎[2]‎

‏    ‏‏درست است که امام علم را حجابی ضخیم می دانند، اما کدام علم؟‏

علمی که با ایمان همراه نشود، حجاب اکبر است؛ اما اگر وارد این حجاب‎ ‎نشویم و آن را نشناسیم، نمی توانیم آن را از بین ببریم.‎[3]‎


‎[[page 128]]‎‏    ‏‏بنابراین، علم آموزی مطلوب است، به شرط آنکه همراه ایمان باشد.‏

باید کسی که از روی برهان عقلی یا ضرورت ادیان، چیزی را علم پیدا کرد،‎ ‎به قلب خود نیز تسلیم آنها شود؛ و عمل قلبی را، که یک نحو تسلیم و‎ ‎خضوعی است و یک طور تقبل و زیر بار رفتن است، انجام دهد تا مومن‎ ‎گردد.‎[4]‎

‏    ‏‏چرا که:‏

انسان اگر در کسب علوم مقصدش وصول به حق تعالی و تحقق به اسما و‎ ‎صفات و تخلق به اخلاق الله نباشد، هر یک از ادراکاتش درکاتی شود برای‎ ‎او، و حجابهای مظلمه ای گردد که قلبش را تاریک و چشم بصیرتش را کور‎ ‎کند.‎[5]‎

‏    ‏‏بنابراین از نظر امام، مهمترین شرط آن است که نیّت سالک، کسب‏‎ ‎‏رضای خدا باشد؛ زیرا جستجو و طلب هر چیزی جز خدا ـ حتی اگر امر‏‎ ‎‏شرافتمندانه ای همچون نعمتهای الهی باشد ـ خود حجابی است که باید‏‎ ‎‏دریده شود.‏‎[6]‎

‏    ‏‏2. یکی دیگر از وجوه تشابه میان حلاج و امام از نظر نویسنده، آن‏‎ ‎‏است که به عقیده آنها «مشاهده و یقین، حالتهایی هستند و این حالتها،‏‎ ‎‏موهبتهای خدادادی اند و انسان با عقل محدود خویشتن، نمی تواند به آن‏‎ ‎‏برسد» همچنین در توضیح گفتار امام آورده است: «شرط دریدن حجاب‏‎ ‎‏علم، توفیق یافتن از جانب خداوند سبحان است ...»‏

‏     اما در واقع مطابق نظر حضرت امام، هر عمل یا درجه یا جایگاهی که‏
‎[[page 129]]‎‏انسان بدان می رسد، از سویی با توفیق الهی و از سوی دیگر، حاصل‏‎ ‎‏تلاش خود انسان است. حضرت امام در شرح حدیث «مَن سَلَکَ طَریقاً‏‎ ‎‏یَطلُبُ فیهِ عِلماً، سَلَکَ الله بِهِ طَریقاً اِلَی الجَنَّةِ»‏‎[7]‎‏ می فرمایند:‏

نکتۀ اینکه فرموده است: سَلَکَ الله بِهِ اِلَی الجَنَّةِ و سلوک علمی را به عبد‎ ‎نسبت داده و سلوک الی الجنة را به ذات مقدس حق نسبت داده است، برای‎ ‎آن است که در مقام کثرت جنبه کسب عبد را غلبه داده؛ و در مقام رجوع به‎ ‎وحدت، جنبه حق را غلبه داده؛ و الا با نظری توان گفت سلوک الی الجنة نیز‎ ‎منسوب به عبد است: و وَجَدُوا ما عَمِلوا حاضِراً. فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَةٍ خیراً‎ ‎یَرَهُ؛ وَ مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً یَرَهُ؛ و با نظری توان گفت سلوک الی العلم‎ ‎نیز به تایید و توفیق حق و منسوب به ذات مقدس است: قُل کُلٌّ مِن‎ ‎عِندِالله .‎[8]‎

‏    ‏‏3. اگر نظر نویسنده در خصوص رسیدن حلاج به وحدت شهودی و‏‎ ‎‏عبارت «اناالحق» به عنوان دلیل آن را درست فرض کنیم، دیگر مجالی‏‎ ‎‏برای مقایسۀ میان حلاج و امام ـ که قائل به وحدت وجودی بودند ـ باقی‏‎ ‎‏نمی ماند، چرا که نویسنده، خود نیز عقیده دارد حضرت امام از مرحلۀ‏‎ ‎‏«اناالحق» عبور کرده بودند. نکتۀ بعدی، این تعارض را بهتر آشکار‏‎ ‎‏می کند.‏

‏     4. نویسنده، در مقاله خود آورده است که از نظر امام خمینی(س)‏‎ ‎‏مرحله ای که در آن «اناالحق» گفته شود، «پایین تر از مرحلۀ وحدت کلیّه‏‎ ‎‏است و گویندۀ آن از مقام توحید حقیقی، فاصله دارد و هنوز در گیر ودار‏
‎[[page 130]]‎‏کثرت است و به مقام وحدت وجودی دست نیافته است».‏

‏     اما چندی نمی گذرد که در پایان مقاله، باز هم این مطلب از سوی‏‎ ‎‏نویسنده نفی می شود و ایشان می نویسد:‏

‏     «هنگامی که سالک در حق فنا شود، عالم وجود حق، مملکت وجود و‏‎ ‎‏مقر سلطه و مسند امارت او می شود؛ و از آنجا که خویشتن را فنا کرده و‏‎ ‎‏دوگانگی را از یاد برده است، حق دارد بگوید: اناالحق».‏

‏     این نتیجه گیری هم، علاوه بر آنکه با دیگر بخشهای مقاله تناقض دارد،‏‎ ‎‏مفهوم حق گرایی از دیدگاه امام را نیز با تناقض همراه ساخته است.‏

‏     5. مفهوم «حقانی شدن» که در پایان مقاله دکتر مکارم آورده شده‏‎ ‎‏است، معنای واضحی ندارد، چرا که اگر مقصود ایشان از حقانی شدن،‏‎ ‎‏رسیدن به حالت شهود و گفتن «انا الحق» باشد، این مرحله، نه تنها از نظر‏‎ ‎‏امام، با توحید حقیقی فاصله دارد، بلکه حضرت امام اعتقاد دارند که:‏

‏     آن عبارات شطح و بی اساسی که برخی از اهل مکاشفه بیان کرده اند،‏‎ ‎‏نشانۀ نقصان مسیر سلوک و بقای خودبینی در آنان است ... اما سالکان‏‎ ‎‏حقیقی راه شریعت، با گذر از همۀ انواع خودبینی و خودپرستی و عدم‏‎ ‎‏توجه به اظهار قدرت و سلطنت فرعونی، در بالاترین مرتبۀ توحید و‏‎ ‎‏تقدس قرار دارند و هرگز ربوبیت را که شان رب مطلق است، برای خود‏‎ ‎‏نمی بینند.‏


‎[[page 131]]‎

‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 132]]‎

  • به قلم جمعی از اساتید مدرسۀ عالی «سیدة نساءالعالمین» بیروت.
  • )) چهل حدیث؛ ص 544.
  • )) همان؛ ص 457.
  • )) همان؛ ص 37 ـ 38.
  • )) همان؛ ص 392.
  • )) همان؛ ص 175.
  • )) کسی که برود راهی را که طلب کند در آن علمی را، سلوک دهد خداوند به او راهی در بهشت؛ همان؛ ص 411.
  • )) همان؛ ص 413.

انتهای پیام /*