نقد و بررسی مقاله دکتر دینانی
دکتر حسن البناء
در ابتدا باید اعتراف کنم که زبان شعر، تفاوت بسیاری با زبان فکر و اندیشه دارد و به نظر می رسد دکتر دینانی خود را در دنیای شعر ـ که به گفته خودشان، تصویری از دنیای خاکی و مادی است ـ زندانی کرده است. ایشان شعر را مروارید دریای عقل نامیدند؛ ولی در ادامه، مروارید را برداشته و دریای عقل را رها کرده، و تبعات این کار را هم به عهدۀ امام گذاشته اند. دکتر، مثالهایی از زبان امام بخصوص درباره کتابهای شفا و اسفار نقل کرده، و از قول حضرت امام آورده است:
... هوشمندان را بگو دفتر ببندند از سخن ...
و در بیان علت آن گفته است که سخنان عقل گرایان، نتیجۀ فکر و گفتار و استدلال است ...
البته دکتر دینانی، تنها کسی نیست که اینطور یکجانبه به اشعار عرفانی امام نگریسته است؛ بلکه افراد دیگری هم بوده اند که چنین دیدگاهی را مطرح کرده اند. به عنوان مثال، یکی از شرح دهندگان رباعیات امام در توضیح این بیت:
[[page 51]]
از دانش و عقل، یار را نتوان یافت از جهل در این راه مددگیری کن
آورده است:
«... معشوق، خداوند است و راه شناخت چنین معشوقی را جز خواصّ، درک نمی کنند. یافتنِ راهِ رسیدن به او، از طریق علم دین، و شریعت، و یا به وسیله فلسفه و مباحث فکری ممکن نیست؛ بلکه تنها راه وصول الی الله ، فنای در عشق است که این مفهوم را ظاهربینان ـ که به ظواهر دین اکتفا کرده اند ـ و فلاسفۀ نادان نمی توانند دریابند».
به جرات می توان گفت که امام همه را متحیّر کرده اند. بدون اغراق باید بگوییم که همۀ مراحل چهارگانۀ معرفت و شناخت، در وجود امام جمع شده بود؛ یعنی ایشان از این مراتبِ معرفت برخوردار بودند:
اول، معرفت و شناخت حسی با روش استقراء و رسیدن از امور جزئی به کلیات؛
دوم، شناخت عقلی با روش استدلالی، یعنی رسیدن از کلیات به جزئیات؛
سوم، شناخت حدسی با روش مشاهدۀ مستقیم و برپایۀ ارتباط میان عارف با موضوع شناخت و بدون استفاده از ابزار؛ یعنی همان نوری که خداوند در دل بندگان خویش قرار می دهد؛
و چهارم، معرفت الهی بدون ادعای پیامبری، که جناب آقای محقق داماد در سخنان خود بدان اشاره کردند.
در اینجا مثالی را که در زمان تدریس فلسفه و اصول به طلاب علوم
[[page 52]]دینی،بدان رسیده ام، برایتان ذکر می کنم که به نظریۀ امام درباره وجود و معرفت ـ که موضوع بحث دکتر دینانی است ـ مربوط می شود؛ در نامه ای عرفانی که حضرت امام خطاب به فرزند خود حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی نوشته اند، اینطور فرموده اند:
باید بدانی که ایمان به وحدت اله و وحدت معبود و وحدت موثر، آنچنان که باید و شاید به قلبت نرسیده، کوشش کن کلمۀ توحید را ـ که بزرگترین کلمه است و والاترین جمله است ـ از عقلت به قلبت برسانی؛ که حظّ عقل همان اعتقاد جازم برهانی است و این حاصل برهان اگر با مجاهدت و تلقین به قلب نرسد، فایده و اثرش ناچیز است.
[[page 53]]
[[page 54]]