همایش بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی (ره)

رابطۀ عرفان با جهاد، تهذیب و تزکیۀ نفس

کد : 91957 | تاریخ : 24/07/1395

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏ ‏

رابطۀ عرفان با جهاد، تهذیب و تزکیۀ نفس

 سیدحسن نصرالله ‎[1]‎

‏ ‏

‏السلام علیکم و رحمة الله و برکاته؛ موجب افتخار من است که این همایش‏‎ ‎‏پرخیر و پربرکت را افتتاح می کنم. همایشی که بُعد بسیار مهم و حساسی از‏‎ ‎‏افکار امام خمینی(س)، یعنی «عرفان» را مورد بررسی قرار می دهد که در‏‎ ‎‏عرصه فکر و اندیشه، یکی از ویژگیهای مهم فکری امام، و از لحاظ عملی‏‎ ‎‏و رفتاری، یک بعد مهم شخصیت ایشان را تشکیل می دهد. به عقیدۀ من،‏‎ ‎‏این بُعد از افکار و شخصیت امام، تاثیر مهم و تعیین کننده ای در همۀ‏‎ ‎‏دستاوردهای مراحل مختلف نهضت و انقلاب پربرکت ایشان برجای‏‎ ‎‏گذاشت.‏

‏     در ابتدا بر خود لازم می دانم از همۀ برپا کنندگان و دست اندرکاران و‏‎ ‎‏همچنین تمامی شرکت کنندگان در این همایش تشکر کنم که دعوت رهبر ‏‎ ‎‏انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای ـ دام ظله العالی ـ را مبنی بر بزرگداشت‏‎ ‎‏یکصدمین سال میلاد امام خمینی(س) و آشنا نمودن جهانیان با افکار،‏‎ ‎‏شخصیت و سیرۀ امام لبیک گفته؛ و این همایش را با هدف شناساندن‏


‎[[page 3]]‎‏یکی از ابعاد مهم فکری و شخصیتی ایشان برپا کردند.‏

‏     برادران و خواهران گرامی، حضرت امام در طول حیاتِ خود با جدیت‏‎ ‎‏تلاش کردند تا چهرۀ تابناک اسلام اصیل را نمایانده، زنگارها و انحرافات‏‎ ‎‏چند صد ساله را از آن بزدایند. ایشان سعی داشتند تا اسلام ناب و خالص‏‎ ‎‏را از سرچشمۀ پاک و زلال آن برگرفته و پیاده کنند و در راه رسیدن به این‏‎ ‎‏هدف، رنجها و مشقتهای بسیاری را از جانب خشک مقدسها و متحجران‏‎ ‎‏و دوستان مقدس نمای نادان متحمل شدند؛ که از دشواریهای ایجاد شده‏‎ ‎‏از سوی طاغوتیان و مستکبران نیز بیشتر بود. ایشان این درد و رنج را در‏‎ ‎‏پیام مشهوری در سیزده رجب خطاب به علما و حوزه های علمیه بیان‏‎ ‎‏داشتند.‏

‏     این وظیفۀ سنگین و خطیر، نیازمند شخصیتی چون امام خمینی(س)‏‎ ‎‏بود تا بتواند از عهده آن برآید. بخصوص آنکه ایشان از جایگاه فکری،‏‎ ‎‏عرفانی، فلسفی و فقهی برخوردار بوده، نقش موثری در رهبری امت‏‎ ‎‏داشتند و از شجاعت لازم برای انجام این مهم بهره مند بودند.‏

‏     یکی از مفاهیمی که دستخوش تحریف واقع شده و تغییر یافته بود،‏‎ ‎‏مفهوم عرفان است، بخصوص زمانی که برخی، عرفان را به مفهوم‏‎ ‎‏گوشه گیری از جامعه و نشستن در کنج عزلت و بی توجهی به مسئولیتها و‏‎ ‎‏سرنوشت ملت می دانستند، در حالی که طاغوتیان و ظالمان، زمام امور را‏‎ ‎‏در دست داشتند.‏

‏     حضرت امام خمینی(س)، پیشوای عارفان، به منظور اصلاح مفهوم عرفان و ‏‎ ‎‏ارائه معنای درست آن، در مناسبتهای بسیاری سخن گفته، در یکی از آنها فرمودند:‏

خیال کردند یک دستۀ زیادی که معنای عرفان عبارت از این است که انسان‏ ‏


‎[[page 4]]‎یک محلی پیدا بشود و یک ذکری بگوید و یک سری حرکت بدهد و یک‎ ‎رقصی بکند و اینها، این معنی عرفان است؟! مرتبۀ اعلای عرفان را امام علی‎ ‎ـ سلام الله علیه ـ داشته است و هیچ این چیزها نبوده در کار. خیال‎ ‎می کردند که کسی که عارف است باید دیگر بکلی کناره گیرد از همه چیز و‎ ‎برود کنار بنشیند و یک قدری ذکر بگوید و یک قدری تغنی بشود و یک‎ ‎قدری چه بکند و دکانداری. امیرالمومنین در عین حالی که اعرف خلق الله ‎ ‎بعد از رسول الله در این امت، اعرف خلق الله به حق تعالی بود مع ذلک،‎ ‎نرفت کنار بنشیند و هیچ کاری به هیچی نداشته باشد، هیچ وقت هم حلقۀ‎ ‎ذکر نداشت، مشغول بود به کارهایش، ولی آن هم بود. ... موسی بن عمران‎ ‎اهل سلوک بود، ولی مع ذلک، رفت سراغ فرعون و آن کارها را کرد،‎ ‎ابراهیم هم همین طور، رسول خدا هم که همه می دانیم. رسول خدایی که‎ ‎سالهای طولانی در سلوک بوده است، وقتی که فرصت پیدا کرد، یک‎ ‎حکومت سیاسی ایجاد کرد برای اینکه، عدالت ایجاد بشود.‎[2]‎

‏    ‏‏امام در مناسبتها و سخنرانیها و تالیفاتشان، آن نوع عرفانی را که‏‎ ‎‏گوشه گیری و انزوا و بی توجهی به اجرای احکام الهی را توصیه می کند،‏‎ ‎‏برگرفته از اسلام امریکایی دانسته، و آن را مرتبط با اسلام ناب محمدی‏‎ ‎‏محسوب نمی کردند. خواه پیروان این روش، این واقعیت را درک کنند یا‏‎ ‎‏نه.‏

‏     امام خمینی(س) همواره بر پیوند عمیق و محکم میان عرفان و جهاد و‏‎ ‎‏شهادت تاکید می ورزیدند؛ و جهاد و شهادت را از نتایج عرفان واقعی‏‎ ‎‏می دانستند. مگر نه اینکه «جهاد»، دری از درهای بهشت است و خداوند ‏


‎[[page 5]]‎‏آن را به روی بندگان خاص خود می گشاید؟ همین اولیای خدا هستند که‏‎ ‎‏این در را می کوبند و از در جهاد به درجۀ رفیع شهادت می رسند و از‏‎ ‎‏نعمت بزرگ لقای پروردگار و جوار او بهره مند می گردند.‏

‏     تصور ما باید بر این اساس باشد که نیروی عرفان، باید بتواند انسان را‏‎ ‎‏به مجاهدی بزرگ تبدیل کند، او را به سوی مسئولیت پذیری و فداکاریهای‏‎ ‎‏بزرگ سوق دهد و قدرت رویارویی با طاغوت را در وی ایجاد کند؛‏‎ ‎‏هرچند دست خالی و بی سلاح باشد. عرفان واقعی، باید بتواند قدرت‏‎ ‎‏بیان سخن حق را در انسان به وجود آورد و در عرصۀ مبارزه، به او نیرویی‏‎ ‎‏دهد که جز از خداوند از کسی نهراسد. عرفان، باید تجلّی آگاهی، عزم و‏‎ ‎‏ارادۀ انسان و وارستگی او از هرچه غیر خدا باشد. عرفانِ حضرت‏‎ ‎‏ابراهیم(ع)، به او شجاعتی عطا کرد که بتها را بشکند و با نمرود به مبارزه‏‎ ‎‏برخیزد و در برابر آتش قهر او، هراسی به خود راه ندهد. عرفانِ حضرت‏‎ ‎‏موسی(ع) موجب شد با قدرت، در برابر فرعون بایستد و سخن حق را‏‎ ‎‏بگوید؛ در حالی که جز عصای خود و برادرش، کسی را به همراه نداشت.‏‎ ‎‏عرفانِ حضرت عیسی(ع)، توان رویارویی با ظلم و عوامفریبی کاهنان‏‎ ‎‏معابد و راهزنان طریق وصول الی الله را به وجود آورد؛ و عرفان حضرت‏‎ ‎‏محمد ـ صلی الله علیه و آله ـ ارادۀ آن حضرت را تقویت کرد تا در برابر‏‎ ‎‏جاهلیت خوفناک و تبهکاران و طاغوتیان به پا خیزد و در مقابل اذیت و‏‎ ‎‏آزار آنان، صبر و تحمل پیشه کند؛ چنانکه از ایشان نقل شده است: «هیچ‏‎ ‎‏پیامبری به اندازۀ من اذیت و آزار ندید».‏

‏     از میان نمونه های دوران معاصر نیز امام خمینی(س) یکی از کسانی‏‎ ‎‏بودند که عدۀ کثیری از شهدا و مبارزان راه خدا را مثال روشنی از عرفان‏‎ ‎‏واقعی برشمردند. در یکی از دیدارها، یک برادر لبنانی تصاویر و ‏


‎[[page 6]]‎‏وصیتنامه های برخی از شهدای عملیات استشهادی مقاومت اسلامی را تقدیم امام کرد. ایشان وقتی وصیتنامه ها را خواندند و تصاویر را دیدند،فرمودند: عارفان حقیقی اینها هستند ...، این جمله، گواه روشنی از سوی‏‎ ‎‏امام و پیشوای عارفان و مجاهدان است.‏

‏     امام خمینی(س) در سخنان خود دربارۀ جبهه های حق علیه باطل‏‎ ‎‏چنین می فرمایند:‏

شما بروید ببینید این سنگرها را، ببینید مساجد است این سنگرها. این سنگرها‎ ‎مراکز عرفان است، مراکز توحید است و در این مراکز که شب آنطور مشغول‎ ‎هستند، روز هم آنطور فداکاری می کنند.‎[3]‎

‏    ‏‏در جای دیگر، امام در وصف فداکاریهای مجاهدان و عشق آنان به‏‎ ‎‏شهادت و وارستگی آنان از قید و بندها می فرمایند:‏

شهادت در راه خداوند چیزی نیست که بتوان آن را با سنجشهای بشری و‎ ‎انگیزه های عادی ارزیابی کرد. و شهید در راه حق و هدف الهی را نتوان با‎ ‎دیدگاه امکانی به مقام والای آن پی برد... زنان و مردان و کودکان نمونه ای‎ ‎که در زیر بمبارانها و از بستر بیمارستانها سرود شهادت سر می دهند و با دست‎ ‎و پای قطع شده بازگشت به جبهه های انسان ساز را آرزو می کنند، فوق آنچه‎ ‎ما تصور می کنیم و فلاسفه و عرفا به رشته تحریر در می آورند و هنرمندان و‎ ‎نقاشان عرضه می کنند، می باشند.

     آنچه آنان با قدمهای علمی و استدلالی و عرفانی یافته اند، اینان با قدم‎ ‎عینی به آن رسیده اند و آنچه آنان در لابلای کتابها و صحیفه ها جستجو‎ ‎کرده اند اینان در میدان خون و شهادت در راه حق یافته اند.‎[4]‎

‏    ‏


‎[[page 7]]‎‏همچنین، امام بر تاثیر متقابل میان عرفان و جهاد تاکید دارند تا جایی‏‎ ‎‏که عارف و سالکِ مجاهد می تواند در زمان کوتاه، به برکت جهاد و صبر و‏‎ ‎‏شهادت و خون، راهی طولانی را طی کند. امام می فرمایند:‏

این جوانان ... یک شبه ره صدساله را پیمودند و آنچه عارفان و شاعران‎ ‎عارف پیشه در سالیان دراز آرزوی آن را می کردند، اینان ناگهان به دست‎ ‎آوردند و عشق به لقاءالله را از حد شعار به عمل رسانده و آرزوی شهادت را‎ ‎با کردار در جبهه های دفاع از اسلام عزیز به ثبت رساندند.‎[5]‎

‏    ‏‏در همین رابطه رهبر انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای ـ دام ظله ـ در‏‎ ‎‏یکی از سخنرانیهای خود می فرمایند:‏

برخی از جوانان سیزده تا بیست ساله توانستند به مقام و درجاتی در نزد‎ ‎خداوند برسند که بسیاری از اهل سیر و سلوک در طول دهها سال به آن‎ ‎مرحله نرسیدند.

‏     ‏‏ما باید همواره بر این برداشت صحیح از مفهوم عرفان تاکید نماییم تا‏‎ ‎‏از افتادن جوانان در دام انحرافات جلوگیری کنیم. جوانان، تشنۀ معنویات‏‎ ‎‏هستند و باید آنان را به راه درست ـ که به هدف منتهی می شود ـ راهنمایی‏‎ ‎‏نماییم؛ زیرا شاهد بوده ایم که برداشت و درک نادرست از عرفان، بسیاری‏‎ ‎‏از جوانان فعّال و فداکار را به انزوا و گوشه گیری کشانده و با تضعیف‏‎ ‎‏نیروی آنان، موجب قرارگرفتن آنها در کنج فراموشی گردیده است. در‏‎ ‎‏نتیجه، آنها از تلاش در راه خدمت به امت اسلام و بشریت به دور‏‎ ‎‏مانده اند و این در واقع، سدی بر سر راه نزدیکی به خدا و مانعی در مسیر‏‎ ‎‏رسیدن به پروردگار است.‏

‏     ‏


‎[[page 8]]‎‏نکتۀ دیگر آنکه حضرت امام بر اهمیت تهذیب نفس، تاکید فراوان‏‎ ‎‏داشتند و آن را تنها راه رهایی از علت اصلی مفاسد و انحرافات؛ یعنی‏‎ ‎‏«حبّ نفس» و «خودپرستی» دانسته اند.‏

‏     عرفان، به تنهایی نمی تواند موجب نجات انسان شود؛ بلکه حتی این‏‎ ‎‏حالت ـ با وجودی که از حالات والا و شریف محسوب می شود ـ اگر با‏‎ ‎‏تزکیه و تهذیب نفس همراه نشود، ممکن است انسان را به جهنم وارد کند.‏‎ ‎‏حضرت امام در یکی از سخنان خود خطاب به مسئولان جمهوری‏‎ ‎‏اسلامی فرمودند:‏

تمام مفسده هایی که در عالم پیدا می شود، از این بیماری خودبینی است.‎ ‎... هر فسادی واقع شده از این خصیصه است.

     دردها دوا نمی شود، الاّ با این که این خصیصۀ شیطانی از بین برود.‎[6]‎

‏    ‏‏ایشان در ادامه می فرمایند:‏

کسی بخواهد درد خودش ‏[‏خودبینی‏]‏ را شخصاً دوا کند، باید این خصیصه‎ ‎را از بین ببرد؛ باید ریاضت بکشد و خودش را بزرگ حساب نکند؛ نگوید من‎ ‎عالمم، نگوید من خودم مقدس هستم ـ چنانچه ملائکه می گفتند ـ نگوید من‎ ‎ثروتمندم، نگوید من زاهدم، نگوید من عارفم، نگوید من موحدم. در‎ ‎هریک از اینها، ولو آن علم اعلایی که علم فلسفه یا عرفان است، اگر این‎ ‎خصیصۀ شیطانی باشد، حجاب است؛ «اَلعِلمُ حِجابُ الاَکبَر». و اگر کسی‎ ‎بخواهد معالجه کند خودش را، باید این خصیصه را به آن توجه بکند و بسیار‎ ‎مشکل است معارضه با این خصیصه. اگر بخواهد کسی تهذیب بشود، با علم‎ ‎تهذیب نمی شود؛ علم انسان را تهذیب نمی کند. گاهی علم، انسان را به جهنم
‎[[page 9]]‎می فرستد؛ گاهی علم توحید انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی علمِ عرفان‎ ‎انسان را به جهنم می رساند؛ گاهی علم فقه انسان را به جهنم می فرستد؛ گاهی‎ ‎علم اخلاق انسان را به جهنم می فرستد. با علم درست نمی شود. تزکیه‎ ‎می خواهد ـ یُزَکّیهِم ـ تزکیه مقدم است بر همه چیز.‎[7]‎

‏    ‏‏برادران و خواهران، تنها به این دو نکته خواستم اشاره کنم: یکی،‏‎ ‎‏رابطۀ میان عرفان با جهاد و مبارزه، تا مبادا عرفان موجب شود کسی از ما‏‎ ‎‏به گوشه گیری و انزوا رو آورد ـ بخصوص در دنیایی که تهدیدات و‏‎ ‎‏خطرهای زیادی، امت اسلام را هدف قرار داده است ـ و دیگری، اهمیت‏‎ ‎‏و لزوم تهذیب و تزکیۀ نفس، تا مبادا نفسمان گرفتار اصطلاحات و مباحث‏‎ ‎‏فکری شود و خود را در حجاب اکبر زندانی کنیم؛ و خدای ناکرده‏‎ ‎‏عمرمان را بگذرانیم و گمان کنیم در راه خدا گام برمی داریم و زمانی از‏‎ ‎‏خواب غفلت بیدار شویم که فرصت از دست رفته باشد.‏

‏     ان شاءالله خداوند رهبر عظیم الشان ما، حضرت امام خمینی(س) را ‏‎ ‎‏غریق رحمت فرماید و شرکت کنندگان عزیز را موفق گرداند تا بخشی از‏‎ ‎‏حق بزرگی را که آن حضرت بر گردن ما دارند، ادا کنیم.‏

‏ ‏

والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏ ‏

‎ ‎

‎[[page 10]]‎

  • دبیرکل جنبش حزب الله لبنان.
  • )) صحیفه امام؛ ج 20، ص 116.
  • )) همان؛ ج 19، ص 136ـ137.
  • )) همان؛ ج 18، ص 74.
  • )) همان؛ ج 17، ص 304.
  • )) همان؛ ج 19، ص 133.
  • )) همان؛ ص 133 ـ 134.

انتهای پیام /*