جایگاه رابطه عرفان وحکومت دینی دراسلام واندیشه امام خمینی
دکتر نعمت الله باوند
این مقاله در سه بخش سامان یافته است. آغازین آن که مبانی عرفانی حکومت دین اسلام عموماً، و در تشیع خصوصاً می باشد مؤلف پس از نقل مقدمه ای در تفکر الهی پیامبران و تعریف آن با آنچه که مساوق هستی است کمال حکمت متعالیه را با جمع نظر و عمل در معنای وسیع تر با واقعیت تاریخ با تفکر متجلی در تشیع می داند و جداسازی اخلاق، سیاست و حکومت از هستی شناسی عمیق انسانی را در دیدگاه فلاسفه غرب به نقد می نشیند و تناقضات بزرگی که در فلسفه های غربی پدید آمده را دلیل ناکارایی نظریه های سست آنها می داند. در بخش دوم که جایگاه حکومت اسلامی در عرفان و اندیشه امام خمینی است از انسان کامل بحث می کند. انسانی که در نظر اسلام و مذهب تشیع جامع و محصول پیوند و ارتباط هر دو ساحت عقل نظری و عملی و بلکه وجودی در همه عرصه ها و ابعاد وسیع آن است از همین رو در اسلام حکیم و فیلسوف الهی دارای خلق کریم و اوصاف ویژه می باشد به همین جهت انبیاءی بزرگ در کنار تبلیغ و هدایت مردم موظف به تشکیل حکومت دینی بوده اند، چرا که در غیر این صورت سلوک اجتماعی آنان کامل نخواهد بود.بر همین اساس جانشینان انبیاء مثل امام خمینی حفظ نظام جامعه را از واجبات مورد تاکید شرایع الهی می داند.
در بخش سوم این اثر نقش مردم و جمهوریت در اندیشه معنوی و
[[page 206]]سیاسی امام خمینی مطرح می شود با تشکیل حکمت دینی تفکر و معنویت که ارتباط مستقیم با اخلاق اجتماعی و سیاسی و تاریخ انسانی دارد موجب می گردد جامعه اسلامی به نوعی رشد، به علت همراهی حکومت و حضور مردم در صحنه اجتماع نائل گردد، زیرا که چنین نظامی ملتزم به رعایت حتمی اخلاق ومعنویت است، معنویتی که بر اساس عشق است به همین جهت احاد این ملت با نشاط و امیدند و صاحب عزّت و کرامت، این مردم آموزه های خود را از انسان کاملی می گیرند که نظر او به موجودات و هستی الهی است، یعنی به همه هستی از آن جهت که از او نشأت می گیرند و مظاهر اویند عشق می ورزد و انجام رسالت خویش را برای رساندن آنجا به سعادت حقیقی واجب می داند.
[[page 207]]